محمود ابطحی
احتمال بروز جنگ میان امریکا و حکومت اسلامی موضوع مهمی است که باعث شده تا امروز همهء کنشگران – از روزنامهنگار و تحلیلگر تا فعالین حقوق بشر و مبارزان علیه حکومت استبدادی – پیرامون آن اظهار نظر کرده و تحلیلهایی ارائه دهند.
برای اندازه گیر هزينهء احتمالی وقوع يک حادثه، محاسبات اقتصادی و امور مالی دارای روشهایی هستند که با کاربرد آنها می توان احتمال وقوع هر واقعه را، در کنار هزینهء نهایی بدست داد. در اين نوع محاسبه هرچه احتمال یک واقعه کمتر باشد سهم کمتری در تخمین نهایی خواهد داشت و برعکس.
از این دید که بنگريم می بينيم که بخشی از «هزینهء جنگ»، حتی اگر واقع نشود، هم اکنون و عملاً به اقتصاد و زندگی ایرانیان وارد شده و تا روزی که احتمال وقوع جنگ به صفر نرسد این هزینه در زندگی روزانه مردم ایران وجود خواهد داشت.
باید توجه داشت که اگر جنگی بین حکومت اسلامی با امریکا در بگیرد هزینه آن به قدری بالا خواهد بود که حتی با پایینتری احتمالات هم، با عدد تخمینی بسیار بزرگی روبرو هستیم و، طرفه اينکه، آن عدد بزرگ هم اکنون و جنگ نشده توسط ایرانیان پرداخت میشود که آن را بايد بخشی از پذیرش هزینهء سنگین زندگی تحت استبداد دانست.
به باور من، هرگاه سخن از فاجعهای به بزرگی جنگ با قدرتمندترین ارتشی که جهان تا به امروز به خود دیده باشد، اندازهء هزينهء هر احتمالی، غیر از صفر، بسيار زیاد است. و برای اینکه دریابیم در حال حاضر احتمال بروز جنگ بسیار بالا است، کافی است سخنان یکی از سرداران جاهل سپاه را شنیده باشیم که با افتخار و با نادانی بی پایان میگوید: «بچهها (خلبانان پهپادهای سپاه) شیطنت میکنند و سر به سر ناو جنگی امریکایی مینهند».
معنی این جمله آن است که، از يک سو سپاه، در شرایطی که در نزدیکی نیروهای امریکایی در خلیج پارس قرار میگیرد، پروتکلها و استانداردهای جهانی را به عمد رعایت نمیکند و در نتيحه و به همین آسانی احتمال بروز درگیری را بسیار بالا میبرد؛ وضعيتی که به معنی بالا بردن هزینههای واقعی در زندگی ایرانیان است و، از سوی دیگر، اگر جنگ نشود و حکومت بتواند به همین شکل ادامه دهد (که بسیار بعید مینماید)، از آنجایی که این حکومت برای رضایت امریکا چیزی از خود ندارد که بپردازد، نتيجهء حاصله آن خواهد بود که، مثل همیشه، هزینهء وضعيت نهائی از جیب ملت ایران پرداخته می شود.
اگر تنها همین دو احتمال را در نظر داشته باشیم، به قطعيت می توانيم حکم کنيم که ادامهء افزایش هزینه زندگی ایرانیان چنان خواهد بود که قحطی تمام ایران را فرا بگیرد. از این ننگآورتر نیست که بدانیم انسانهای توانمندی هستیم که در کشوری بالقوه توانگر زندگی میکنیم، ولی گزينهء قحطی را برگزیدهایم. و این واقعیت، تصوير آیندهء ملتی است که هر چه را که مستبد حاکم بر او تحمیل کند صبورانه تحمل نمايد.
اما اگر قحطی را نمیخواهیم، راه حل آن است که دست در دست هم نهاده و اختیار خود و کشور ایران را از حاکمان اسلامی پس بگیریم. و از آنجا که ما ایرانیان به این درک رسیدهایم و توانایی و شجاعت انجام آن را هم داریم، روشن است که اکنون وظیفه اپوزیسیون سکولار دموکرات است که، با توجه به فاجعهای که ایران را دربر گرفته و روز به روز وحشتناکتر میشود، جبهه فراگیر سکولار دموکراتها را بسازد و آنچه را در توان دارد – برای گذار از استبداد به حکومت سکولار دموکراتیک – در اختیار ایرانیان درون کشور قرار دهد.
تنها يک حکومت ملی و مردمی است که می داند تنها راه تسلیم خفتبار در برابر امریکا نیست؛ و هميشه بايد تسلیم ملت ایران شد، تسليمی که خفت و خواری در آن نیست.
۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸ – ۱ ماه مه ۲۰۱۹