خرابی چو از حد بگذرد، آباد نمی‌گردد!

البرز ایرانی

الحذَر!‌ای غافلان! زین وحشت‌آباد الحذر
الحذَر!‌ای عاقلان! زین مُرده آباد الحذَر
‌ای عجب، دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول
زین هواهای عَفَن، زین آب‌های ناگوار
عرصه‌ای نادلگشا و بقعه‌ای نادلپسند
قرصه‌ای ناسودمند و شربتی ناسازگار

منظومهٔ تکان دهنده است از جمال‌الدین محمد اصفهانی.

از اوضاع میهنم سخت بیمناکم. گویی هر روز از آسمان بلایی می‌رسد تا بر رنج‌ها بیافزاید. تا بیاییم به کرونا عادت کنیم، بی‌آبی گریبانمان را می‌گیرد و هنوز گیج خشکسالی هستیم که زمزمهٔ سانسور ِ اینترنت بگوش می‌رسد. خشکسالی و فقر و فساد مثل بختک عارض شده‌اند. دیگر اعصابی نمانده. سرزنش این کابوس پیش از همه بر دوشِ حاکمان کشور است. ۴۲ سال است که با تصورات واهی مملکت را به طور سیستماتیک به تباهی کشانده‌اند: حامیان مکتبی که از باتلاق آن جز سوء مدیریت و فساد نمی‌توانست حاصل شود. گروهی هم ممکن است آن را نتیجهٔ یک «ساختار قدرت جهانی» بینگارند که از خون مردم جهان سوم ارتزاق می‌کند.

واکنش‌ها چگونه است؟ گاه احساس می‌کنم ما قربانیانِ این وضع، چه در داخل و چه در خارج مرزها، ورزاهایی را می‌مانیم که دشواری شخم را از چشم گاو دیگر می‌داند. بازار فحاشی و تهمت رایج و حرف از دوستی و محبت یاوه‌گویی است. این یک فلان ورزشکار را جنایتکار می‌خواند، آن دیگری فلان فعال مدنی را مزدور. این یک دانشمند را سالوس، آن دیگری هنرمند را بی اخلاق می‌خواند. این یک دست دوستی را که به او دراز شده، دشنه می‌پندارد، آن دیگری فلان خبرنگار را روسپی می‌خواند.

فضا به غایت زهرآلود است.

به دوستانی که می‌انگارند وضع از این بدتر نخواهد شد، می‌گویم تاریخ را بخوانید و به اطراف نگاه کنید. دوزخی می‌تواند مقابل ما باشد که همهٔ هستی‌مان را نابود خواهد کرد. دالان وحشتی که خروج از آن ممکن نیست. اگر در این باتلاق گرفتار آییم، فاجعه‌ای صدبار خونبارتر از سوریه و عراق در انتظار ماست.

اما این زنگ خطر نه برای درجا زدن و نه برای بیعت با حاکمان جمهوری اسلامی است. آنها هستند که مسئولان اصلی این فاجعه‌اند. خودکامه‌هایی که نپذیرفتند معضلاتِ پیچیدهٔ دنیای مدرن تنها با مشارکت همگان و دانشِ کارشناسان قابل حل است. با ساختار جهنمی ولایت فقیه به میدان آمدند و روح قانون را که سقراط و افلاطون بیش از ۲۰ قرن پیش آموزش دادند، نادیده گرفتند. قانونی که نه اجباری و از بالا، بلکه بر پایهٔ قرارداد اجتماعی و داوطلبانه بنا شده باشد.(*) تعهدی که از دالان نهادهای دمکراتیک خارج می‌شود.

به بدبینی میان مردم، در کل، و روشنفکران، به ویژه، نیک آگاهم: بدبینی به روند امور در جهان، بدبینی به نهادهای مدرنیته. اما درک متفاوتی از جهان نیز می‌توان ارائه داد. اندیشه‌ای بر پایه آرمان‌های روشنگری. بر اساس خرد، دانش، یاری به یکدیگر. اعتماد متقابل و برپایی نهادهای اجتماعی که از ریسک فساد و جریانات نابخردانه بکاهد.

تأیید اندیشمندان روشنگری به اصالت عقل به هیچ وجه به معنای آن نبود که انسان‌ها عواملی کاملاً عقلانی هستند. هیچ چیز بیش از این تحریف تاریخ نیست. متفکرینی مانند کانت، باروخ اسپینوزا، توماس‌ هابز، دیوید هیوم و آدام اسمیت به‌خوبی به تمایلات ذاتی غیرمنطقی انسان آگاه بودند. آنها اصرار داشتند که تنها با معرفت کامل به دیوانگی انسان‌هاست که می‌توانیم امیدوار باشیم غلبه بر آنان ممکن است. کاربرد عقل دقیقاً به این دلیل لازم بود که عادات رایج فکر ما اغلب معقول نیستند.

نتایج دانش جلو چشم ما هستند. محلِ انکار نیست! ویروسی که می‌رفت نسل انسان را براندازد در مناطقی که از علوم دقیقه و مدیریت مدرن بهره می‌برند، مهار شد. در ممالکی که بر اساس آموزش‌های روشنگری بنا شده‌اند مردم خوشحال‌تر و سعادتمندترند. می‌توان در چند و چون پیشرفت بحث کرد اما آن را انکار نتوان کرد. دوآتشه‌ترینِ مریدان طب سنتی چون خود یا خانواده‌شان به مرض جدی دچار شوند به دامان پزشکی مدرن پناه می‌برند و بزرگترینِ دشمنان دانش غربی سوار بنز شده، با کامپیوتر اپل به اشاعه نظریات سالوس خود می‌پردازند.

تنها باید با روش درست، متدی که در طول تاریخ تکوین شده می‌توان به بررسی حوصله سوز مشکلات پرداخت. من هنوز امید دارم. امید نه به حل قطعی مشکل بی‌آبی، فقر، کرونا، دیکتاتوری و فاجعهٔ محیط زیست بلکه به کم کردن زیان آنان و افزایش شکوفایی زندگی. امید به ارتقاء سطح سعادت تا اندازه‌ای که ممکن است.

البرز
۱۰ مرداد ۱۴۰۰
۱ آگوست ۲۰۲۱

  • رجوع کنید به کریتون – افلاطون و آموزش‌های توماس‌هابز (۱۶۵۱)، جان لاک (۱۶۸۹)، ژان ژاک روسو (۱۷۶۲) و ایمانوئل کانت (۱۷۹۷).
  • تصویر یادداشت صف واکسیناسیون در تهران است

برگرفته از سایت ایران امروز، ۴ اگوست ۲۰۲۱