کوبيدن «پيمان نامهء عصر نو» بر درهای مساجد

مقداد عسکريان

          از زمانی که «لوتر» انجیل را به آلمانی ترجمه کرد تا کتاب مقدس مسیحیان فقط در اختیار کلیسا نباشد قرن ها می گذرد. سیر تحول در جوامعِ عمدتاً غربی، با چند بزنگاه مهم تاریخی مانند دوران رنسانس تا زمان قرارداد «وست فالی»، سرعت بسیاری بخود گرفت که تا امروز ادامه دارد. اما در مناطق مسلمان نشینی که امروزه به عنوان کشورهای مسلمان شناخته می‌شوند، رشد و پیشرفت سیر افولی بخود گرفت. اگرچه در قرن های پيش از آن دانشمندان  ایرانی مانند رازی و ابو علی سینا تاثیر شگفتی بر دنیای زمان خود داشتند اما، با نزدیک شدن به قرون ۱۸ و ۱۹ دیگر اثری از تاثیر گذاری مسلمانان، که بسیاری از دانشمندان شان از  سرزمین ایران برخواسته بودند، بر علم زمان خود دیده نمی‌شود. و این سیر نزولی در جهان اسلام و ایران همچنان ادامه داشته و دارد. در اينجا قصد بازگویی تاریخ نيست ولی مقایسهء حداقلی غرب بعد از رنسانس با جوامع اسلامی تا به امروز نشان از نوعی عقب افتادگی مزمن در چنین جوامعی دارد.

          اما نکته در اين است که مردمان ایران، چه بعد از اسلام و چه در ایران امروزی، بر خلاف مردمان دیگر سرزمين های مسلمان شده ای همچون مصر و لبنان که هویت خود را از دست داده و به ساکنان کشورهائی عربی- اسلامی تبدیل شدند، همواره در نگه داشت هویت ایرانی خود کوشيده اند. با اين همه، چهل سال پیش، حکومتی  اسلامی در  ایران به سر کار آمد که از ابتدا سعی در نابود کردن همان هویتی شد که ایرانیان آن را طی قرن ها با چنگ و دندان نگه داشته بودند.

          صرف نظر از دلایل سیاسی تغییر رژیم در سال ۵۷، و قرن ها پس ار رنسانس در اروپا، اسلامیت حکومت جديد نمودهائی از دنیای غرب قبل از رنسانس را به همراه خود دارد. به عبارت ديگر، حکومت دینکاران در ایران امروز خاطرهء تسلط پاپ و کاردینال ها را در دنیای غرب زنده می‌کند. تفتیش عقاید (انگیزاسیون) نمونهء بارز وجه تشبه حکومت اسلامی و حکومت کلیسا است که می توان احکام صادره توسط دین کاران و فروش قطعه ای در بهشت و مجازات های فجیعی که توسط کلیسا و حکومت اسلامی انجام شده را هم به آن اضافه کرد.

          حال پرسش آن است که چرا مردم کشوری که سر تسلیم کامل و نهائی را در برابر هجوم اعراب فرو نیاوردند و طی قرن های متوالی چنان در برابر هجوم بیگانگان مقاومت کردند آنگونه که پس از چندی متجاوزان تسليم فرهنگ آنان شدند، اکنون گویی مسخ شده و یارای مقابله با دشمن خانگی نداند؟

          البته آشکار است که درآميخته  بودن مذهب با اين حکومت را نمی توان تنها دلیل مسخ شدگی ایرانیان دانست اما بی شک در ميان همهء عوامل اين يکی مهم‌ترین آنها است. در دو مسير متضاد، همانطور که صدای کوفتن میخ مارتین لوتر بر یادداشت خود بر در کلیسای شهر «کلن» همچنان شنیده می‌شود، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» رايج در اواخر دههء ۵۰ شمسی نيز همچنان در هوای مسموم ایران قابل شنیده شدن است. اما اکنون می توان گفت که اين شهار تنها صدائی نيست که از ايران شنيده می شود. در همين بلبشوی بر پا خواسته از حکومت اسلامی دینکاران، زمزمه هایی نيز شنیده می‌شود که حاوی پیام های امیدوار کننده برای ایران آینده است. مردم ایران بتدريج به این نتیجه رسیده اند که نمی توانند یک ملا را در مسجد و کنار مزار عزیزان شان و در مراسم عروسی شان و.. ببیند و بعد همان ملا هم رهبر باشد، هم رییس جمهور، و هم ‌همه کارهء کشور. شاید زندگی روزمره و فقر و فلاکت و‌ چند شغله بودن ایرانی ها، و صد البته سرکوب شدید و تفتیش عقاید حکومت اسلامی، این مجال را از آنها گرفته است که بتوانند قدمی راسخ در مسیر آزادی و رهادی از شر حکومت اسلامی بردارند، اما همین امر که تعداد زیادی از ایرانیان به ضرورت جدا بودن مذهب و احکام آن از حکومت واقف شده اند خود مانند باز کردن پنجره ای است که سال‌های سال با گرد و غبار پوشیده بوده است.

          جنبش سکولار دموکراسی ایران، و به دنبال آن مهستان این جنبش، به غبار ر‌وبی و باز کردن پنجره ای است مشغولند که بعد از اتقلاب مشروطه رفته رفته در حال بسته شدن بوده و به نظر می رسيد که با روی کار آمدن حکومت اسلامی این پنجره برای هميشه بسته خواهد ماند. اين جنبش می خواهد يادآور اين چگونگی به ايرانيان باشد که اجدادشان در طول تاريخ در برابر همهء سختی های بسیار و تجاوز بیگانگان، همیشه ققنوس وار از دل آتش و خاکستر سر بر آورده اند.

          بدين سان اکنون اولويت از آن اين يافتن پاسخی برای اين پرسش است که چگونه می توان اندیشهء سکولار دموکراسی را – که به رغم ضرورت گسترش يافتن اش در داخل، اکنون ساليانی است که در خارج از این کشور شکل گرفته – بصورتی گشترده به مردم ایران شناساند؟ يعنی، اگر می دانيم که اکنون ایرانیان می دانند که دیگر حکومت مذهبی نمی خواهند، چگونه بايد آنها را بصورتی گسترده از چند و چون بديل آن آگاه کرد؟

          پاسخ را بايد در داشتن ارتباط مستقیم با مردم، و آشنا کردن آنها با جنبش سکولار دموکراسی، يافت چرا که اين امر اولین و ‌مهمترین روشی است که به درک مردم ایران از سکولاریسم و فواید آن کمک بسیار خواهد کرد. بموازات آن، بايد به شفاف سازی در مورد اهداف جنبش و ارائهء یک برنامهء مدون و‌ جامع نيز انديشيد. اين راهی است که می تواند انتخاب مردم ایران در مورد «آلترناتیو» حکومت اسلامی را تسهيل کند.

          مردم ایران از اصلاح طلبان خسته شده اند و، در همان حال، نظاره گر دعوای درونی اپوزیسیون خارج از کشور هستند. در عين حال، با نفوذ فوق العادهء رسانه های مجازی در دنیای امروز، ایرانیان و مخصوصا نوجوانان و جوانان، زمان زیادی را صرف این رسانه ها می‌کنند. پس لازم است با کمک گرفتن از اين امکانات به سوق دادن این نیروهای جوان به سوی اندیشهء کمک به فردای خود، پرداخت و به آنها ثابت کرد که اندیشهء سکولار دموکراسی تنها راه نجات ایران از یوغ حکومت اسلامی است. اين امر مهم و قابل توجهی است که لازم است بیشتر به آن بها داده شود.

          آیا شما نيز صدای کوبیدن میخ مارتین لوترهای ایرانی را، که «پيمان نامهء عصر نو» را  بر درهای مساجد حکومت اسلامی نصب می کنند، می شنويد؟ fal

۸ خرداد ۱۳۹۸ – ۲۹ مه ۲۰۱۹