ادامهء راهی که انجامش جز شکست نيست

محمود ابطحی

علی خامنه‌ای در سخنانی پس از نماز عید فطر در تهران از اهمیت «روز قدس» در دفاع از فلسطین گفت. او که مانند همیشه از کلماتی تحقیرآمیز برای نامیدن برخی از کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس استفاده می کرد، این کشور‌ها را «دنباله‌های آمریکا» نامید و آنها را به دلیل همکاری با دولت آمریکا پیرامون طرح جدید صلح اسرائیل و فلسطین، به خیانت متهم کرد. خامنه‌ای گفت: « امسال این راه‌پیمایی مهم‌تر است به‌خاطر این کارهای خیانت‌باری که بعضی از دنباله‌های آمریکا دارند در منطقه انجام میدهند برای جا انداختن معامله‌ی قرن؛ که البته جا نخواهد افتاد و هرگز تحقق هم پیدا نخواهد کرد و آمریکا و دنباله‌هایش حتماً در این قضیه هم شکست خواهند خورد».
با اینکه جزئیات طرح «توافق قرن» که توسط دولت پرزیدنت ترامپ تهیه شده است و مورد حمایت عربستان، امارات و بحرین نیز هست، هنوز اعلام نشده است، حکومت اسلامی آشکارا علیه آن جهت گیری کرده است. او تأکید می‌کند: «در این قضیه هم» امریکا و هم پیمانانش شکست خواهند خورد. معنی سخن او روشن است، او دارد به آمریکا می‌گوید در این راه در برابر شما می‌ایستیم و نخواهیم گذاشت موفق شوید؛ همانگونه که در افغانستان و عراق نگذاشته‌ایم. حکومت اسلامی با صرف هزینه‌های بسیار از محل ثروت ملت ایران دست به عملیات ایذایی در برابر طرح‌های آمریکا در منطقه می‌زند و حاصل آن اتلاف ثروت ایرانیان، خرابکاری در کشور‌های منطقه و ممانعت بر سر راه پیشرفت آنهاست.
این آسیب‌ها به ایران و دیگر کشور‌های منطقه یک پایه اصلی دارد: ایدئولوژی شیعی ولایی که در ایران و انسان ستیز بودن آن برای ایرانیان و جهانیان شکی باقی نمانده است. حکومت اسلامی به عنوان ساختار اجرایی ایدئولوژی شیعی ولایی برای ماندن تنها یک راه دارد و آن اعمال دشمنی با آمریکا و هم پیمانان منطقه‌ای آن است، که این راه هم جز شکست عاقبتی ندارد. با این حال، خامنه‌ای و همدستانش خودشان را ناچار به ادامه این راه می‌بینند؛ زیرا راهی که سرانجام متفاوتی داشته باشد نیازمند یک تغییر اساسی در جهان بینی خامنه‌ای است و آن دیدن جهانی است که در آن ملت ایران مالک کشور و سرنوشت خود است.
در همین روز که خامنه‌ای بی‌پروا اینگونه سخنرانی می‌کرد، بانک جهانی اعلام کرد که رشد منفی اقتصاد ایران از آنچه پیش‌بینی می‌شد بیشتر است؛ یعنی جیب ملت ایران با سرعت بیشتری از پیش در حال خالی شدن است. ملت ایران که هم‌اکنون با فقر و مشکلات گوناگون و فراوانی دست و پنجه نرم می‌کند، اسیر حکومت جانیانی شده است که تنها به منافع خود که در دشمنی با دنیای آزاد شکل گرفته است، می‌اندیشند. منافع حاکمان اسلامی ایران در گروی حفظ «نظام» اسلامی است که روز نخست با خدعهٔ خمینی پی‌ریزی شد و با قتل و شکنجه و سرکوب و نیرنگ خامنه‌ای و دیگران ادامه یافت. در ادامه برای اینکه جایگاه واقعی ملت ایران در اندیشهٔ خامنه‌ای و همدستانش را نشان دهم، چند خطی از تاریخ روابط آنان می‌نویسم.
حاصل فوری ده سال حکومت خمینی کشتار شجاع‌ترین جوانان ایرانی در جنگ و زندان او بود؛ فرار مغز‌های ایرانی، سرکوب و ترس و خفقان، تخریب دست‌آوردهای کارآفرینان خود ساخته‌ٔ ایرانی و بسیاری آسیب‌های دیگر که در اینجا فرصت برشمردن همهٔ آنها نیست. در آن دهه، گروهی که از نزدیکان خمینی بودند و سهمی در قدرت اجرایی کشور داشتند، پس از مرگ او در ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ و همدستی رفسنجانی، خامنه‌ای و احمد خمینی در تصرف حکومت، از مرکز قدرت رانده شدند. این گروه در سال ۱۳۷۶ حول خاتمی و ایده اصلا‌ح‌طلبی او گرد‌آمدند و با اشتباه محاسباتی خامنه‌ای صندلی ریاست جمهوری را بدست آوردند. خامنه‌ای که تجربهٔ ناخوشایندی از این واقعه داشت، تصمیم گرفت که دیگر اجازهٔ چنین ورودی به بخش‌های «انتخابی» (با انتخابات نمایشی) حکومت را به آنان ندهد، اگرچه قدرت اصلی در دست خود او و زیردستان مستقیم او در پست‌های انتصابی است. اختلاف میان این دو گروه وارثان خمینی که اختلافی درونی و خانوادگی است و ملت ایران در آن جایگاهی ندارند، در سال ۱۳۸۸ بالا گرفت و ملت هم که سعی کرد از این فرصت به نفع خود بهره‌برداری کند، با سرکوب شدید و قتل شکنجه روبرو شد. در عین حال در نتیجه این تلاش برای برگشتن به قدرت از سوی اصلاح‌طلبان خامنه ای و همدستانش گوشه‌ای از قدرت ملت را در برابر خود تجربه کردند. این درگیری ادامه‌دار بر سر قدرت راه حل قطعی ندارد، زیرا در سه دهه‌ای که خامنه‌ای قدرت را بدست گرفته است نه تنها حاضر به تقسیم بخشی از آن با همراهان سابق خود نبوده است، که روز به روز از تعداد همراهان فعلی هم کاسته است و دایره قدرت را تنگ و تنگ‌تر کرده است. صرف نظر از اینکه نتیجه این درگیری برای کسب یا حفظ قدرت چه سرانجامی پیدا کند، هر دو گروه سعی می‌کنند به نحوی از این اختلاف برای فریب ایرانیان و وارد کردن آنان به نمایش‌های انتخاباتی خود و بهره برداری در صحنهٔ بین المللی، سوءاستفاده کنند.
با عنایت به اين سابقه، حال به خبری که در چند هفتهٔ اخیر چند بار تکرار شده است، توجه کنید. خبر این است که «گفتگوی ملی» میان اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان در جریان است. برای حاکمان اسلامی ملت ایران وجود ندارد، زیرا نام جلسات یک هفته درمیان وارثان خمینی هرچه باشد، «گفتگوی ملی» نمی‌تواند باشد؛ نه تنها به دلیلی که از روز نخست ملت ایران در میان این گروه ها جایگاهی نداشت که در دی ۱۳۹۶ به روشنی از ملت ایران شنیدیم «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا». این جلسات به مدیریت ابوترابی‌فرد انجام می‌شود و محمدرضا باهنر و عزت‌الله ضرغامی نیز در آن حضور می‌یابند، که هر سه نفر از اصول‌گرایان هستند. 

حضور این افراد، به ویژه ابوترابی فرد که پس از واقعه دی ۱۳۹۶ توسط خامنه ای به امامت جمعه موقت تهران منصوب شده است، نشان دهندهٔ ارتباط مستقیم خامنه ای با این جلسات است؛ از آنجا که میدانیم خامنه ای حاضر به تقسیم قدرت با اصلاح طلبان از درگاه رانده شده نیست و با توجه به سخن باهنر در مصاحبه ای با خبرگزاری مهر وقتی که میگوید: «حتی اگر دو جناح با یکدیگر تفاهم هم دارند باید به صورت مصنوعی رقابت کنند تا هم انتخابات معنا پیدا کند هم شور انتخاباتی به وجود بیاید»، هدف این نشست ها جز رسیدن به «تفاهمی» برای فریفتن ملت ایران نیست.


در این میان سازمانها و کنشگران اپوزیسیون سکولار دموکرات در کنار تلاشهای خود در جهت تشکیل جبههٔ فراگیر سکولار دموکراسی، باید از این نیرنگ سازیهای حکومت آگاه باشند و در ارتباط با ملت ایران، دست خامنه ای و همدستان اش را برای آنان رو کنند.


۱۶ خرداد ۱۳۹۸ – ۶ ژوئن ۲۰۱۹