در ادامه دادگاه حمید نوری در استکهلم سوئد، روز جمعه، ۱۹ آذر، محمد زادشیر به عنوان شاهد گفت که حمید نوری را در کنار داود لشکری با فرغونی از طناب دار دیده است.
آقای زادشیر که از سال ۱۳۶۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت زندانی بوده در دادگاه رسیدگی به اتهامات حمید نوری گفت که کامیونهای پر از جنازه اعدامشدگان را که از زندان خارج میکردند دیده است.
حمید نوری متهم است که در اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت کرج مشارکت داشته است، اتهامی که خود آن را رد میکند. او روز ۱۸ آبان ۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران به فرودگاه استکهلم رسید و بلافاصله دستگیر شد.
محمد زادشیر به گفته خود در سال ۱۳۶۰ بازداشت و به اتهام هواداری از مجاهدین خلق به ۴ سال زندان محکوم شده است: «بازجوها به خاطر فعالیتهای دانشگاهی، مرا بازجویی کردند و ارتباط با تمامی گروهها، مجاهدین و غیرمجاهدین را به من نسبت دادند. (حسینعلی) نیری، قاضی دادگاه روی پروندهام نوشت منافق.»
او مدعی شد که در زندان گوهردشت، ناصریان (محمد مقیسه) رئیس زندان بود. (داود) لشکری، مسئول امنیتی و مسئول داخلی زندان بود و حمید عباسی (نوری) نقش دادیار را داشت.
او گفت که ناصریان (محمد مقیسه) بازجوی او بوده: «ناصریان را میشناختم، بازجوی خودم بودم، هنوز هم وقتی هر روز صبح در آینه نگاه میکنم ناصریان را به یاد میآورم چون علامتهای روی صورتم هست.»
محمد زادشیر درباره حمید نوری هم گفت که به دلیل ضرباتی که در بازجویی ها بر بیضههایش وارد شده بود نیاز به درمان داشت و دو بار در همین زمینه او را به دادیاری بردهاند و حمید عباسی (نوری) را بدون چشمبند دیده است.
او توضیح داد که حمید نوری خود را به او حمید عباسی معرفی کرده و بار اول از او خواسته که در زندان همکاری اطلاعاتی کند و بار دوم به او گفته که باید لباس زندان بپوشد.
حمید نوری مدعی است که از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۷۲ در زندان اوین بوده و چند بار به زندان گوهردشت به عنوان ماموریت سر زده است.
محسن زادشیر اما در دادگاه محاکمه او گفت که در زندان اوین هم زندانی بوده و حمید نوری را هیچوقت در زندان اوین ندیده است.
محمد زادشیر گفت که هشتم یا هفتم مرداد از داخل سالن آخر بند حسینیه، ساختمانهای سوله و خیابانها را میدید و پاسدارانی که به سرعت به سمت سوله میرفتند. سولههایی که از زندانیان افغان شنیده بود ساختمان نانوایی است: «هیچ کس بیرون نمیآمد، هوا تاریک بود تا یک ماشین خاور بیرون آمد، ماشین حمل گوشت که یخچالدار است، پشت سر، پاسدارها با یک فاصلهای آمدند میخندند، یکی به بقیه شیرینی تعارف میکرد و حال یکی به هم خورد شروع کرد به بالا آوردن.»
او گفت که در همان شب داود لشکری را دیده که با یک فرغون پر از طناب دار همراه با حمید عباسی (نوری) در حال رفتن است.
دادستان سوال کرد از کجا میدانی و مطمئنی که حمید عباسی (نوری) است؟ او توضیح داد: «قبلا دو بار بدون چشمبند با هم صحبت کرده بودیم و چهره حمید عباسی مشخص است برای من حداقل مثل بقیه پاسدارها نبود. دو بار در دادیاری مستقیم و بدون چشمبند او را دیده بودم و میشناختم.»
او در توصیف ظاهر حمید نوری گفت: «پیشانی بلند، رنگ پوست روشن و موهای صاف داشت. دو دندان بالایش کمی جلو آمده بود و برای من جالب بود. قدش هم از من بلندتر بود من ۱۷۴ هستم. دو بار که مرا به دفترش بردند لباس فرم داشت. عمدتا تمام زندانیان نه گوهردشت نه اوین و نه قزلحصار شلوار سبز تیره نمیپوشیدند. به خاطر اینکه این رنگ شلوار رنگ لباس رسمی پاسداران بود. وقتی میگوییم لباس فرم در وهله اول همین شلوار است چون ما با چشمبند میبینیم. بعضی مثل داود لشکری عمدتا بلوزش را هم میپوشیدند. سبز تیره دو جیب داشت. چیزی که توجه مرا آن دو بار جلب کرد اورکت حمید عباسی (نوری) بود که به پشت صندلیاش آویزان بود. سبز تیره. در ایران میگویند اورکت آمریکایی».
او گفت که حمید نوری تفاوت دیگری هم با دیگران داشت: «برخلاف بقیه که بوی عرق میدادند عباسی (نوری) همیشه بوی صابون نخل زیتون میداد. از زیر چشمبند فقط پاهایش را میبینم ولی به جز گوشهایم، دماغم بزرگ است و از بو هم میتوانم تشخیص دهم.»
محمد زادشیر سپس با نشان دادن محلها بر روی ماکت زندان گوهردشت، از کامیونهایی گفت که شبهای بعد دیده و به گفته او بعضی شبها دو کامیون در رفتو آمد بودند: «یک شب هوا تاریک بود اما اینجا روشن بود. کامیون اول رد میشود کامیون دوم تا اینجا میرود به یک دلیلی دنده عقب میآید به این طرف میخواهد دور بزند کاملا عقب میآید. من از این بالا میبینم کامیون پر از جسد است. میتوانم تشخیص بدهم پر از آدم است و سر و ته همه را هم بستهاند. ساعت ۲ صبح است. مثل الان پایم شروع میکند به لرزیدن».
دادستان از او درباره کامیونها سوال می کند و او میگوید: «در ایران میگویند کامیون خاور. حدود ده تن است. سرش باز است. چهار طرفش به ارتفاع دو متر تا دو متر و چهل بالاتر است. با پنل بسته شده. دو در عقبش میتواند کامل باز شود. من راننده را نمیبینم آیا تنها است آیا با کسی است من فقط عقب ماشین را میبینم و از بالا».
دادستان سوال کرد که گفتی میتوانستی بفهمی اجساد است از روی چی می توانستی بفهمی چون گفتی بستهبندی شده بودند؟
محمد زادشیر پاسخ داد: «کامیون چند لحظه مکث کرد که برگردد. درست است که توی پلاستیک یا برزنت مشکی بود اما پر از جنازه بود و تا بالا آمده بود. فاصله من کمتر بود. حالت برجستگی سر و بدن و پاها مشخص بود. ما در ایران آدمهایی که کفن میکنند را زیاد میبینیم. پس با شکل بدن که توی کفن گذاشته میشود از بچگی آشنا هستیم. و دوباره قسم میخورم که جسد بودند».
وکیل حمید نوری اتهامات مطرحشده در جلسات دادگاه را رد کرده است. او مدعی است که موکلش در زمان اعدامها در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷ بهخاطر تولد فرزندش در مرخصی بوده است.
برگزاری دادگاه حمید نوری که تا آوریل سال آینده در دادگاه استکهلم سوئد ادامه خواهد داشت، واکنش مقامات جمهوری اسلامی را نیز در پی داشته است.
سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، روز اول شهریور محاکمه آقای نوری را «یک طراحی» توسط سازمان مجاهدین خلق خواند و مدعی شد که دادگاه سوئد «به یک سری داستان و مستندسازی و شاهدسازی دروغی که همه از سوی یک گروهک صورت گرفته استناد کرده است».
برگرفته ای از سایت رادیو فردا، ۱۱ دسامبر ۲۰۲۱