سپیده فرهان به دلیل شرکت در اعتراضهای سراسری دی ماه ۹۶ به زندان محکوم شد و دو سال در زندانهای اوین و قرچک حبس کشید. او در گفتوگو با زمانه از تجربیات دوره بازجویی، زندان، دادگاه، تحمل سلول انفرادی و شکنجههای روحی گفته است.
زندانیان سیاسی در ایران از جمله زندانیانی هستند که نقض حقوق آنها تنها به واسطه مخالفت با جمهوری اسلامی، به صورت گسترده صورت میگیرد. سیستم قضایی نیز عمدتا اتهامهایی که به زندانیان سیاسی-عقیدتی نسبت میدهد شامل جرمهای امنیتی است و از همین رو آنها را در زمزه زندانیان امنیتی دستهبندی کرده و ادعا میکند در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد.
این رویکرد از همان اولین روزهای انقلاب سال ۵۷ به صورتی بسیار خشن، سرکوبگر و اغلب توأم با قهر نسبت به مخالفان و منتقدان سیاسی روا داشته شده و با شدت هرچه تمامتر تاکنون ادامه پیدا کرده است. انواع مختلف شکنجه نیز بخشی از فرایندی است که همواره به عنوان ابزار سرکوب، توابسازی، گرفتن اعترافات اجباری و دیگر مقاصد در پروسه بازداشت، بازجویی و همچنین مدت زمان حبس زندانیان سیاسی به صورت سیستماتیک جریان دارد.
روایت آنچه در طی مراحل مختلف از لحظه بازداشت گرفته تا بازجویی، دادگاه و مدت زمان تحمل حبس بر زندانیان سیاسی در ایران میگذرد، شامل مجموعهای از نقض قوانین، نقض حقوق فرد بازداشت شده، شکنجه، تحقیر و تحمل شرایط دشوار است. این شرایط به قدری بر روی زندانیان سیاسی و خانوادههای آنها تأثیر میگذارد که تا سالها آثار منفی و مخرب آن بر جای میماند و سخن گفتن درباره آنچه در این فرآیند بر آنها گذشته، برایشان دشوار و در مواردی غیرقابل بازگویی است.
زندانیان زیادی اما با این شرایط مقابله میکنند و شکستن سکوت را راهی برای تداوم مبارزه در مقابل ظلم جاری میبینند.
سپیده فرهان (فرحآبادی)، زندانی سیاسی سابق، فعال مدنی و یکی از معترضانی بود که به دلیل شرکت در اعتراضهای سراسری دی ماه ۱۳۹۶ بازداشت و حکم زندان دریافت کرد. او که تیر ماه ۱۴۰۰ با مرخصی متصل به آزادی از زندان آزاد شد، در گفتوگو با زمانه از تجربیاتش در دو زندان اوین و قرچک ورامین گفته است.
اعتراضهای دی ۹۶، بازداشت و زندان
دی ماه ۹۶ یکی از ماههای پر التهاب در سراسر ایران بود و جرقه یکی از بیسابقهترین اعتراضهای خیابانی در تاریخ حیات جمهوری اسلامی زده شد. این اعتراضها که در بیش از ۱۰۰ شهر کوچک و بزرگ از هفت تا ۳۰ دی ماه شکل گرفت، عمدتا در اعتراض به شرایط نابهسامان اقتصادی، فساد سیستماتیک دولتی، استبداد دینی و سیاسی بود که به سرعت شکل ضدحکومتی به خود گرفت.
سپیده فرهان به زمانه میگوید او و دوستانش از روز ۹ دی در این اعتراضها مقابل دانشگاه تهران شرکت کردند و همان روز دیدند که مقابل دانشگاه تهران، مأموران نیروی انتظامی به مردم معترض یورش بردند و آنها را هدف ضرب و جرح قرار دادند.
خود او نیز در جریان همین واقعه در مقابل دانشگاه تهران به شدت از سوی نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
در تاریخ ۱۲ دی او مجددا به اعتراضهای خیابانی میپیوندد که همراه چند نفر از دوستانش بازداشت میشود. پس از بازداشت، آنها را به بازداشتگاه «دفتر پیگری» وزارت اطلاعات منتقل میکنند. او به زمانه میگوید آنچه در بازجویی دفتر پیگیری تجربه کرده، شبیه به بازجویی همسر سعید امامی بوده است:
«روز ۱۲ دی ابتدا ما را به دفتر پیگیری منتقل کردند. ساعت نزدیک دو نیمه شب بود که من و یکی دیگر از دوستانم منتظر بودیم تا مأمور زن بیاید و ما را به زندان اوین ببرد. در دفتر پیگیری مردی حدود ۶۰ ساله از ما بازجویی کرد و شرایطی که من آنجا تجربه کردم با بند ۲۰۹ اوین بسیار متفاوت بود. فضایی که در بازجویی دفتر پیگیری تجربه کردم شبیه فضایی بود که زن سعید امامی بازجویی شد. هنگام بازجویی تلفنم زنگ خورد و بازجو تلفن را جواب داد، صدایش را آرام کرد و به دوستم که پشت خط بود گفت سپیده الان دستش بند است، میگویم که با تو تماس بگیرد. دوستم میدانست که من در تجمع بودم و پشت خط داد میزد که سپیده کجاست؟ مادرش نگران است. تو اصلا کی هستی؟ سپیده را دزدیدی و و… ولی بازجو دوباره با صدایی آرام به دوستم گفت دستش بند است، میگویم که با تو تماس بگیرد. ادبیات این بازجو در صحبت با من، به شدت ادبیات زنآزاری بود و تجربه شش-هفت ساعتی که آنجا بودم فکر میکنم برابری داشت با ۴۰ روزی که در وزارت اطلاعات بودم.»
«دفتر پیگیری» یکی از ساختمانهای معروف وزارت اطلاعات در چهار راه ولیعصر تهران است. بازجویان و نیروهای امنیتی هرگاه که قصد تهدید فعالان سیاسی و مدنی -بدون بازداشت آنها- را دارند، از این ساختمان استفاده میکنند. دفتر پیگیری متشکل از یک سالن و چند اتاق بازجویی است.
سپیده فرهان درباره حرفهای جنسیتزده بازجویی چنین میگوید: «من به قدری از طرز صحبت کردن این بازجو عصبی شدم که چشمبند را برداشتم. عکس پسزمینه موبایلم فکر کنم تکهای از شعر براهنی بود و از آنجا شروع کرد به صحبت کردن و میگفت تو میدانستی براهنی چهکار کرده؟ قرآن را پاره میکرده و به اندام جنسی زنش میمالیده …. یا یادم است گفتم میخواهم با شما صحبت کنم. خانمی پشت سر من نشسته بود و بازجو گفت در حضور حاج خانم صحبت کنید. من هم گفتم منظورم این نیست که حاج خانم برود. گفتم فقط میخواهم حرف بزنم. اما بازجو گفت نه، تو چشمبند را بالا زدهای که ببینی من خوبم یا نه! حالا من خوب بودم؟ از من خوشت آمد؟ …»
پس از بازجویی در دفتر پیگیری، سپیده فرهان و یکی از دوستانش را همراه پلیس زن با دستبند و چشمبند به زندان اوین منتقل میکنند. سپیده فرهان چون در جریان شرکت در اعتراضها مورد ضرب و شتم واقع شده بود، آثار کبودی بر روی بدنش داشته است: «در اوین بازرسی بدنی انجام شد و فهمیدند که من ضرب و شتم شدهام و کبودیهای روی بدنم را که دیدند پرسیدند مربوط به بازداشت الان است؟ گفتم نه. به همین دلیل من را به بهداری بردند و گفتند باید توضیح بدهی که قبل از بازداشت ضرب و شتم شدی و آثار کبودی روی بدنت مانده است. آنجا به من خیلی فشار آوردند ولی من گفتم که این ضرب و شتم توسط نیروی انتظامی صورت گرفته و سه روز پیش اتفاق افتاده است.»
پس از اخذ تعهد بابت آثار کبودی و انگشتنگاری، او را به سلول انفرادی منتقل میکنند و به مدت یک هفته از امکان تماس با خانواده و اطلاع دادن وضعیتش محروم میشود. او اما فردای همان روزی که بازداشت میشود، یعنی ۱۳ دی ماه، در بازپرسی شعبه هفت با ریاست فردی به نام «شاهمحمدی» تفهیم اتهام میشود.
سپیده فرهان در طول دوران بازداشت دو بار به سلول انفرادی منتقل میشود: «بعد از یک هفته نگهداری در سلول انفرادی من را به سوئیت بردند که دو نفر بودیم. فکر کنم شش-هفت روز هم در سوئیت بودم تا اینکه یک روز با بازجویم دعوایم شد و من را به مدت ۱۴ روز دوباره به سلول انفرادی منتقل کردند.»
سپیده فرهان در گفتوگو با زمانه از جلسات بازجویی و نحوه برخورد بازجوهایش میگوید. او میگوید که آنها سعی داشتهاند با روشهای مختلف او را تحت فشار قرار دهند تا به آنچه مدنظرشان بوده، اقرار کند.
به گفته سپیده فرهان، بازجوها سعی داشتهاند او را شکنجه فیزیکی کنند اما چون از همان لحظه بازداشت درباره او اطلاعرسانی شده بوده، از این کار امتناع میکردهاند؛ گرچه بارها او را هدف شکنجه روحی قرار میدهند:
«من فکر میکنم در جلسات بازجوییام بازجو این امکان را داشت تا من را مورد شکنجه فیزیکی قرار دهد اما چون از لحظه بازداشتم درباره من اطلاعرسانی صورت گرفت، فکر میکنم همین تنها عامل بازدارنده بازجو شد. چون بازجو بارها سعی میکرد من را از شکنجه فیزیکی بترساند. یادم است وقتی سوال میپرسید و نمیخواستم جواب بدهم یا جوابی را که او دوست داشت نمیدادم، برگههای بازجویی را لوله میکرد و به سرم ضربه میزد. یادم هست حتی بارها در حالی که من چشمبند داشتم صندلی را عقب عقب میکشید و از من میخواست روی صندلی بنشینم، بعد من مینشستم با لگد به صندلی میزد که به ته اتاق بازجویی پرت میشد و مدام هم میگفت ما اینجا شکنجه فیزیکی نمیکنیم …. من هم گفتم این که شکنجه روانی است و چرا با این روش تحقیرآمیز به من میگویی عقب عقب بیا؟»
سپیده فرهان میگوید وقتی با او که خبر بازداشتش رسانهای شده بود چنین برخوردی داشتهاند، به طور قطع بازداشتشدگانی که در بیخبری به سر میبردهاند و میبرند و کسی از شرایط آنها اطلاعی نداشته و ندارد، مورد شکنجه فیزیکی قرار میدهند.
به گفته سپیده فرهان، ادبیات بازجوی او در زندان اوین هم هیچ تفاوتی با بازجوی دفتر پیگیری نداشته و همچنان از ادبیات زنستیز و جنسیتزده استفاده میکرده.
او روایت میکند که در دوران بازجویی برای ارائه اطلاعات درباره دوستانش بارها توسط بازجو تحت فشار قرار گرفته است:
«تا زمانی که نزدیک به یک ماه و نیم از بازداشتم گذشته بود آنها سعی میکردند هر اسمی از من میپرسند درباره او اطلاعات ارائه بدهم. من میگفتم این روابط شخصی است و شما حق ندارید در این باره سوال کنید. بعد از جلسه سوم یا چهارم بازجو نسبت به این موضوع حساس شد و شروع کرد به آزار و اذیت کلامی … انواع و اقسام الفاظ را به کار میبرد، مثلا میگفت تو با دوستانت معلوم نبوده چه کار میکردی …. باید تو را به قرچک بفرستیم. وزارت اطلاعات اصلا نباید تو را دستگیر میکرد. تو با چند نفر آدم رابطه داشتی و .… او مدام این جملات را تکرار میکرد.»
سپیده فرهان در دوران بازدشت مجموعا ۲۱ روز را در سلول انفرادی گذرانده و دورانی که در سلول انفرادی به سر برده، تنها هفتهای یک بار میتوانسته از امکان هواخوری برخوردار باشد. اما او علاوه بر تحمل شرایط سخت سلول انفرادی و بازجوییهای دشوار، به خوراندن قرصهای غیرمعمول به زندانیان توسط بهداری زندان هم اشاره میکند. قبلا زندانیان دیگری هم مانند نرگس محمدی از تجویز قرص و داروهای مخدر به زندانیان سیاسی سخن گفته بودند.
سپیده فرهان در این باره به زمانه چنین میگوید: «در دوران بازداشت، زمانی که برای دومین بار به سلول انفرادی منتقل شدم، به من قرص دادند. یک بار نمایندههای مجلس به دلیل ماجرای سینا قنبری که کشته شد به زندان آمدند و با من دیدار کردند. ابتدا قرار بود به همه سلولها سر بزنند ولی من را بیرون بردند و با من صحبت کردند که بعد یک گزارش سراسر دروغ را از این دیدار منتشر کردند و ادعا کردند از اعتراضهای دی ۹۶ هیچ زنی در بازداشت نیست و فقط یک زن بازداشت شده که علت بازداشت او ربطی به اعتراضات ندارد. این در حالی بود که به غیر از من در تمام سلولها -از طریق صداهایی که میآمد- فهمیدم که همه زن هستند. من یک روز در سوئیت بودم که این گزارش در روزنامه را دیدم و کنترلم را از دست دادم. من را به بهداری بردند و من تقاضا کردم که با رئیس بازداشتگاه ملاقات کنم. گفتم یک نفر اینجا کشته شده و من چنین گزارش دروغی را خواندهام. بعد آنها در واکنش آمدند روزنامههای سلول را جمع کردند. من به قدری عصبی شده بودم که آنها قصد داشتند به من آمپول بزنند. گفتم اجازه نمیدهم به من آمپول تزریق کنید. شما در این بازداشتگاه آدم کشتید و نمیخواهم از شما دارو بگیرم. گفتند پس چه میخواهی؟ گفتم یک نخ سیگار به من بدهید .… شخصی که در بهداری بود گفت خب الان برایت یک قرص مینویسم و در ۱۰ روز، هر روز ۹ قرص به من میدادند. بعدا وقتی تحقیق کردم متوجه شدم قرص ترک اعتیاد بوده و مخصوص کسانی است که اعتیاد شدید به مورفین دارند.»
سپیده فرهان میگوید در طول ۱۰ روزی که به او این قرصها را میدادند حال بسیار بدی داشته و به وسواس شدید مبتلا شده بوده: «وسواس گرفته بودم. مدام لباسهایم را از تنم در میآوردم و میشستم. یا مدام لباسهایم را میشستم یا مدام خواب بودم. وقتی آنها را مصرف میکردم دیگر هیچ کنترلی روی حرف زدن و رفتارم نداشتم و به قدری افت فشار داشتم که وقتی میخواستم از جایم بلند شوم دوباره به زمین میافتادم. زمانی که قرصها را قطع کردند چند روز آخر بازداشت دیگر نمیتوانستم بخوابم. به همین دلیل به بهداری رفتم و پرسیدم چه قرصهایی به من میدادید چون از وقتی قطع شده من دیگر نمیتوانم بخوابم. شخصی دیگری در بهداری بود، پرونده من را نگاه کرد و وقتی دید چه قرصهایی به من دادهاند از چهرهاش مشخص بود که وحشت کرده .… شخصی که مسئول دادن قرصها بود را کناری کشید و گفت چرا این قرص را تجویز کردی؟ بعد طرف برگشت به من گفت قرصی که به تو دادهایم برای آبریزش بینی بوده نه آرامبخش .…»
سپیده فرهان نهایتا بعد از سپری کردن دوران بازداشت در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ با قرار وثیقه به صورت موقت از زندان آزاد شد. دادگاه او در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی احمدزاده برگزار شد و او به اتهام «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» و «اخلال در نظم عمومی» به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر هم عینا تایید شد.
زمان برگزاری دادگاه سپیده فرهان مصادف بود با بخشنامه جدید قوه قضاییه مبنی بر ارائه لیست وکلای مورد اعتماد این قوه و از این رو، او امکان دسترسی آزادانه به وکیل انتخابی را پیدا نکرد: «احمدزاده، قاضی پرونده من اجازه نمیداد هیچ وکیلی پرونده را قبول کند. دو سه روز به جلسه دادرسی مانده بود که من به دادگاه مراجعه کردم و گفتم شما اجازه ندادید من وکیل بگیرم، حداقل بگذارید خودم پرونده را بخوانم. حتی گفتم در بازداشت به من قرص خوراندهاند. شما چگونه میخواهید بر اساس این اظهارات قضاوت کنید؟ قاضی گفت فردا و پسفردا که تعطیل است، بگو وکلایت تا نیم ساعت دیگر بیایند و پرونده را مطالعه کنند. من هم گفتم شما صلاحیت رسیدگی به پرونده را ندارید و من در دادگاه شرکت نمیکنم. من روز دادگاه در جلسه حاضر نشدم، چند بار با من تماس گرفتند اما پاسخ ندادم و چند روز بعد وقتی برای ابلاغ حکم مراجعه کردم، قاضی احمدزاده گفت مجازات اشد برایت صادر کردهام.»
از مجموع شش سال زندان، حکم مجازات اشد یعنی پنج سال حبس بابت اتهام «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» برای سپیده فرهان قابلیت اجرایی داشته اما بعدا به او گفته شده است یک اشتباه تایپی در برگه صدور حکم رخ داده و حکم پنج سال زندان او بابت اتهام اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی به دو سال کاهش پیدا کرده و از اتهام «اخلال در نظم عمومی» نیز تبرئه شده است.
سپیده فرهان دی ماه ۱۳۹۸ برای تحمل محکومیت دو سال حبس خود به زندان اوین منتقل شد. در برههای که او در زندان اوین بود، تعداد زیادی از زندانیان زن در بند سیاسی به بهانههای مختلف و با اعمال فشار نیروهای امنیتی به زندانهای دیگر تبعید شدند. او شرایط بند زنان زندانی سیاسی در اوین را اینگونه توصیف میکند: «در اوین همیشه مقاومتی از سوی زندانیان سیاسی بند زنان شکل میگرفت که نسبت به آنچه من در قرچک تجربه کردم متفاوت بود. حتی تبعیدهایی که آن دوره در بند زنان اوین شکل گرفت به دلیل همین حلقه مقاومت تشکیل شده در داخل زندان بود. زمانی که زندان قصد اعمال فشار داشت، میدانست که زندانیان بند در برابر یک سری حقوقشان ایستادگی میکنند و به همین دلیل تصمیم گرفتند زندانیان را پراکنده کنند و هر کسی را به یک زندان دیگر تبعید کردند. مثلا آن زمان بند زنان شورا داشت و توسط شورا وکیل بند انتخاب میکرد ولی آنها سعی میکردند خودشان وکیل بند تعیین کنند.»
به گفته سپیده فرهان تعداد زیادی از تبعید زندانیان زن به دیگر زندانها، از جمله تبعید خود او به زندان قرچک ورامین با فریب دادن زندانیان توسط زندانبانها و مأموران امنیتی صورت گرفته است: «مثلا به یکی میگفتند برو اجرای احکام اما یکباره سر از قرچک در میآورد. به یکی دیگر میگفتند باید به بیمارستان اعزام شوی یا به سمانه نوروزی گفتند باید بروی با مسئولان پروندهات صحبت کنی که در نهایت به زندان رودسر تبعید شد. به منیره عربشاهی و یاسمن آریانی گفته شد با وکیل ملاقات دارید ولی به زندان کچویی منتقلشان کردند. بعد از تبعید این پنج زندانی، بند واکنش نشان داد و درخواست کردیم امین وزیری، دادیار ناظر بر زندان بیاید و توضیح بدهد و قول بدهد اگر قصد تبعید دارند از قبل اعلام کنند تا زندانیان دستکم داروها و وسایلشان را با خود ببرند و با بقیه خداحافظی کنند. به آنها گفتیم شما زندانیان را میدزدید. سر این موضوع درگیریهایی پیش آمد که بعد از آن من به وزارت اطلاعات احضار شدم ولی گفتم نمیآیم. چند روز بعد مأمور آمد و نامه کتبی آورد که باید به مدت سه ساعت برای بازجویی به اطلاعات میرفتم. باز هم گفتم نمیآیم ولی یکی از مأمورها گفت به قرچک منتقل میشوی اگر نیایی. من زیاد جدی نگرفتم اما در نهایت سه چهار روز بعد نامه انتقالم به قرچک آمد.»
دورانی که سپیده فرهان در زندان به سر میبرد، همزمان بود با شیوع ویروس کرونا و زندانیان سیاسی بند زنان، ۱۵ تیر ماه ۱۳۹۹ نامهای منتشر کردند که نسبت به شرایط زندان، عدم دسترسی به خدمات درمانی، نایابی و گرانفروشی کالاهای فروشگاه، کیفیت بد غذا و غیره در بند اعتراض کردند. سپیده فرهان در همان روزی که این نامه توسط زندانیان سیاسی زن در بند زنان زندان اوین منتشر شد، به زندان قرچک ورامین تبعید شد.
او شرایط آن روزها را اینگونه توصیف میکند: «دو هفته اول پس از شیوع کرونا به زندانیان نه ماسک میدادند و نه مایع ضدعفونیکننده. زندانیان برای تمیز کردن سطوح وایتکس را با آب قاطی میکردند، چون سطوحی که در زندان مشترکا مورد استفاده قرار میگیرد بسیار زیاد است. قرنطینه بسیار کوچک و نامناسبی هم در نظر گرفته بودند که اصلا شرایط خوبی نداشت. فقط خود زندانیان نسبت به رعایت پروتکلهای بهداشتی حساسیت داشتند. مثلا خود زندانبانها که بالا میآمدند ماسک نمیزدند و ما به آنها میگفتیم شما به بیرون رفت و آمد دارید و احتمال انتقال ویروس به داخل بند زیاد است ولی توجهی نمیکردند ….»
در سالهای گذشته شیوهها و روشهای متفاوتی برای اعمال فشار بر زندانیان سیاسی علیالخصوص زندانیان سیاسی زن توسط نهادهای امنیتی به اجرا گذاشته شده است. یکی از این روشها که در حال تبدیل شدن به روندی مرسوم و برخلاف قوانین ناظر بر زندان و زندانی است، جابهجایی ناگهانی، بدون دلیل موجه و بدون اطلاع قبلی زندانیان به زندانهای دیگر یا سلولهای انفرادی است. اقدامی که نه تنها زندانیان سیاسی را در شرایطی به مراتب نامناسبتر و دشوارتر قرار میدهد، بلکه به عنوان اهرم فشار مضاعف علیه آنها و خانوادههایشان با اهداف مختلف به کار گرفته میشود.
سپیده فرهان در گفتوگو با زمانه از تبعیدش به زندان قرچک ورامین و وخامت شرایط زندان و زندانیانی که در آنجا نگهداری میشوند هم میگوید که این صحبتها در گزارش دیگری در روزهای آینده منتشر خواهد شد.
برگرفته ای از سایت رادیو زمانه،۲۲ مارس ۲۰۲۲