در دو روز گذشته ویدیویی در شبکههای اجتماعی دست به دست شده است که در آن یک مسوول مدرسه جلوی موی پسران نوجوان را با حالتی تحقیرآمیز، در حالی که آنها در صف ایستادهاند، قیچی میکند. ویدیو را بچههای دیگر از داخل کلاس گرفتهاند و یکی از آنها توضیح میدهد: «…دارد موهای بچهها را با قیچی میبرد!»
با انتشار این ویدیو، تعداد زیادی از شهروندان در شبکههای اجتماعی از تجربههای بیشمار خود از تحقیر در مدارس ایران و تاثیر آن تجربهها بر سلامت روان و زندگی اجتماعی خود نوشتهاند.
تحقیر، خشونت و رفتارهای قلدرمآبانه مسوولان مدارس ایران چه تاثیری بر سلامت روان و آینده کودکان دارند؟ از پدر و مادرها برای حفاظت از کودکان چهکاری ساخته است؟ برای پاسخ به این سوالات، با «صبا آلاله»، روانتحلیلگر و روانشناس بالینی ساکن ترکیه و «سعید بابایی»، رواندرمانگر در ایران گفتوگو کردهایم.
ماجرای چیدن موی دانشآموزان با قیچی و اعتراض کاربران در شبکههای اجتماعی چیست؟
روز ۲۴ فروردین ۱۴۰۱، ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن مردی که احتمالا مدیر یا ناظم مدرسه است، قیچی به دست، دانشآموزان نوجوانی را که در صف ایستادهاند، با تحقیر به سمت جلو میکشد و قسمتی از موی جلوی سر آنها را که به زعم خودش بلند است، میچیند.
از آن روز، شمار زیادی از شهروندان، بهویژه زنان، در شبکههای اجتماعی درباره تجربه خود از تحقیر، اعمال خشن مقررات سختگیرانه و حس گناه دادن به آنها به این دلیل که مطابق الگوی مورد پسند نظام آموزشی ایران و ایدئولوژی حاکم بر آن نیستند، نوشتهاند.
کاربری با نام «ساناز» درباره اجبار مسوولان مدرسه به پوشیدن مقنعه بلندتر به این دلیل که پستانهای بزرگی داشته، نوشته است: «توی دبیرستان من مجبور بودم حتی واسه سایز سینههام هم جواب پس بدم؛ اونم ماهی چند بار. از نظر اونا، مقنعهام باید بلندتر از حد نرمال میبود چون سینههام بزرگ بودند و من… من با نفرت همیشگی از سینههام عمرمو گذروندم.»
در پاسخ به این توییت، کاربری با نام «مریلا» از تجربه تحقیر خود به این دلیل که کفش لژدار پوشیده بوده است و مسوولان مدرسه او را مجبور کرده بودند در تمام طول روز در مدرسه با دمپایی بگردد و کفش خود را که خیلی برایش مهم بوده، به او پس نداده بودند، نوشته است.
کاربر دیگری با نام «مهتاب» نوشته است که چون لبهایش قرمز بوده، مجبور بوده با دستمال ضخیم محکم روی لبانش بکشد تا ناظم مدرسه باور کند او رژ لب نزده است.
کاربر دیگری به نام «مهدی» نیز گفته که معلم مدرسه دخترانه است و یکی از دانشآموزانش به او گفته است که مسوولان مدرسه به بچهها گفتهاند حق ندارند انگشتر دست کنند، چون معلمهای مردشان تحریک میشوند!
اغلب این واکنشها به رفتار مقررات سختگیرانه در مدارس ایران توسط زنان و با هشتگ «#LetUsTalk» منتشر شدهاند. علاوه بر این، برخی کاربران زن درباره نماز جماعت اجباری در مدارس ایران و رصد زمان پریود آنها توسط معلمهای پرورشی برای مجبور کردنشان به شرکت در نماز جماعت مدرسه نوشتهاند.
اما موضوع حجاب اجباری و رویکرد ایدئولوژیک در نظام آموزشی ایران پیش از این هم خبرساز شده است. «ایرانوایر» پیشتر در گزارشی، از خودکشی یک دختر نوجوان به نام «ملودی» در اردیبهشت سال ۱۳۶۸ به دلیل به همراه داشتن عکس خوانندهها و آزار و اذیتش توسط مسوولان مدرسه خبر داده بود.
مقررات سختگیرانه و رفتارهای تحقیرآمیز چهگونه به روان کودکان آسیب میزنند؟
«صبا آلاله»، روانشناس بالینی درباره نحوه تاثیرگذاری مقررات سختگیرانه در مدارس ایران که عمدتا ریشه سنتی و مذهبی دارند، به «ایرانوایر» میگوید: «اولین جایی که کودک پس از جدا شدن از خانواده با آن مواجه میشود، مدرسه است. بنابراین، این که چهطور در مدرسه آموزش میبیند و با چه رفتارهایی روبهرو میشود، بسیار مهم است.»
او ادامه میدهد: «کودکان در خانواده معمولا مورد حمایت هستند و تا حدی احساس امنیت میکنند اما وقتی وارد مدرسه میشوند و فردیت خود را با این اجبارها در خطر میبینند، رشد روانی و دلبستگی پایدار آنها دچار خلل میشود.»
آلاله با اشاره به این که مدرسه در ایران ساختاری پرتنش و مملو از رفتارهای قلدرمآبانه دارد، میگوید: «این بکن و نکنهایی که فردیت کودک را نادیده میگیرند و به او این احساس را القا میکنند که ارزشمند نیست، در کودک منجر به حس عدم کفایت و ناامنی میشود. این احساس ارزشمند نبودن در کودکان اضطراب شدیدی ایجاد میکند. جدا از این، کودکان نسبت به خود نگرش منفی پیدا میکنند و باعث بدبینی آنها در بزرگسالی نیز میشود.»
این روانشناس بالینی با تاکید بر این که چنین رفتارهایی بار سنگینی بر دوش کودکان میگذارند، به تاثیر این موضوع در افزایش خشم و ناتوانی آنها در کنترل آن اشاره میکند.
صبا آلاله همچنین آسیب این خشم را در دخترانی که در مدرسه تحقیر میشوند، بزرگتر توصیف میکند ومیگوید: «برای دختران چون پذیرش اجتماعی برای بروز این خشم وجود ندارد، اوضاع سختتر است. خانواده و جامعه از دختران توقع دارند که محدودیتهای بیشتری را تحمل کنند و در مقابل اعتراض هم نکنند.»
به باور او، بروز بیماریهایی مانند افسردگی و اضطراب، خودکشی، اعتیاد و عضویت در گروههای همسالانی که ممکن است خطرناک باشند، از دیگر پیامدهای تجربه تحقیر و اعمال مقررات زوری در مدارس ایران است.
اشاره این روانشناس بالینی به گزارشی از روزنامه «همشهری» است که بهمن سال گذشته منتشر شد. در آن نوشته شده بود که از هر هفت کودک ایرانی، یک نفر به اختلالات سلامت روان دچار است. همچنین عنوان شده بود که نیمی از اختلالات روانی در ایران، در سن ۱۴ سالگی خود را نشان میدهند.
آیا موضوع فقط منحصر به سلامت روان کودکان میماند؟
«سعید بابایی»، رواندرمانگر معتقد است موضوع تحقیر دانشآموزان در مدارس ایران به هر دلیلی که باشد، در نهایت به خود جامعه باز میگردد.
او توضیح میدهد: «رفتارهای قلدرمآبانه افرادی که در موقعیت قدرت قرار دارند، به ایجاد حس تحقیر، خشم و تنفر در دانشآموزان منجر میشوند. این بهویژه در بحث هویتیابی، خود را بیشتر نشان میدهد و بعدها منجر به تکرار آن رفتارهای خشن در بزرگسالی توسط کودکی که قبلا مورد خشونت قرار گرفته است، میشود. کودکان رفتارهای ما را عینا تکرار میکنند.»
به باور این روانپزشک، همین که امروز مردم توانایی مدیریت خشم ندارند و در ترافیک یا با کمترین برخوردی، فوری دعوا راه میاندازند، نشان از حجم بالای این تحقیرها در کودکی دارد.
بابایی با تشبیه وضعیت مدارس ایران به میدان جنگ قدرت، میگوید: «این رفتارها بیشتر جنبه کنترلگرانه دارند. در مدارس ایران، نظم پادگانی پیاده میشود که انعطاف لازم و متناسب با سن بچهها را ندارد. این به سلامت روان کودکان بهشدت آسیب میزند. کودکان در این سیستم، قدرت این را ندارند که نظر بدهند و این اعتماد به نفس آنها را تخریب میکند.»
او توضیح میدهد: «مهارتهای زندگی مانند مدیریت خشم، ارتباط موثر، عزت نفس، پذیرش و دوست داشتن خود، اعتماد به نفس و شناختن تواناییها، همه تحت تاثیر این خشونتها و تحقیرها در دوران مدرسه قرار میگیرند. جدای از اینها، این موضوع الگوهای ذهنی کودک را نیز شکل میدهد و از این جنبه که کودک در آینده خود همین کارها را انجام دهد، خطرناک است.»
سعید بابایی با اشاره به توییت کاربری به نام ساناز که درباره بزرگ بودن پستانهایش و اجبار مسوولان مدرسه به پوشاندن مقنعه بزرگتر نوشته بود، میگوید: «احساس گناه بابت موضوعاتی که فرد در مورد آنها مقصر نیست، از علایم اصلی افسردگی است. این موضوع ناشی از برجسته کردن برخی موضوعات در کودکی است؛ مثلا همین که میگویند چون تو فلان لباس را پوشیدی، به تو تجاوز شد یا به تو متلک انداختند. این برخوردها عذاب وجدان و حس گناه نسبت به خود را ایجاد میکنند. موضوع این است که صحبتها و رفتارهای ما بدون تاثیر نیستند و به مرور زمان روان کودک و نوجوان را به حدی تخریب میکنند که حتی ممکن است دیگر نخواهد به زندگی ادامه دهد.»
آیا احترام به فردیت کودکان، همان بیانضباط بار آوردن آنها است؟
سعید بابایی و صبا آلاله هر دو معتقدند که احترام به کودکان و هویت فردی آنها، با انضباط و آموختن نظم به آنها منافاتی ندارد.
بابایی با تاکید بر این که احترام به فردیت کودکان، به این معنا نیست که نباید حد و حدود برای آنها گذاشت، میگوید: «با تاکید بر آزادیهای فردی کودکان، باید به آنها بگوییم که برخی روشها بهتر جواب دادهاند و به این که آنها در زندگی فردی سالمتر و خوشحالتر شوند، کمک میکنند.»
او ادامه میدهد: «گفتوگو با کودکان و نوجوانان و توضیح چرایی و چگونگی اجرای مقررات به همین دلیل مهم است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، کودکان حتی در سنین پایین موضوع را میپذیرند و آثار مخربی که از آنها حرف زدیم، کمتر آنها را متاثر میکنند.»
صبا آلاله نیز معتقد است که کودکان باید قانونمندی را یاد بگیرند اما قوانین و مقررات نباید با هویت فردی و اصالت شخصیت آنها منافات داشته باشند.
او توضیح میدهد: «برای مثال، کودک باید اجازه داشته باشد در چارچوب مقررات، درباره لباسی که خودش دوست دارد، تصمیم بگیرد. ولی چیزی که در مدارس ایران میبینیم، این است که مقررات سختگیرانه که با آزادیهای فردی شهروندان در تضاد هستند، به صورت اجباری و به زور به کودک تحمیل میشوند.»
آلاله در ادامه با اشاره به حجاب اجباری در مدارس ایران که از شش سالگی به دختربچهها تحمیل میشود، میگوید: «خیلی از خانوادههای ایرانی مخالف حجاب هستند و کودکان در فضای مجازی و حقیقی این مخالفت را میبینند. همین هم باعث شده است که بُعد اجباری قضیه را بهتر درک کنند و بهخاطر آن، احساس بیکفایتی و بیارزشی کنند که به شدت آسیبزا است.»
پدر و مادرها چهگونه با این حجم تحقیر مقابله کنند؟
صبا آلاله میگوید والدین بهتر است در محیط خانه و خانواده، فضای امن و حمایتگرانهای را ایجاد کنند که دستکم بتوانند بخشی از تحقیرهایی که کودکان در مدرسه با آن مواجه میشوند را خنثی کنند.
او همچنین از والدین میخواهد که نسبت به توهین و تحقیر سایر کودکان نیز حساس باشند و به مسوولان مدرسه گوشزد کنند که این کار آنها نادرست است.
این روانتحلیلگر توضیح میدهد: «حتما منتظر نمانیم که کودک ما مورد خشونت قرار بگیرد تا اعتراض کنیم، چون مطمئنا این چرخه خشونت به کودک ما نیز میرسد و باید همین حالا مقابل آن بایستیم.»
سعید بابایی، روانپزشک نیز به موضوع مطالبهگری والدین اشاره میکند: «مطالبهگر نبودن والدین به سوءاستفاده مدیر و ناظم از قدرتی که سیستم به آنها میدهد، دامن میزند. والدین باید به طور مرتب از کادر مدرسه بخواهند که رفتاری مناسبی با کودکان داشته باشند. این باعث میشود که کودکان مدل رفتاری مخالف بلهقربانگو را هم ببینند و در آینده خود هم مطالبهگر شوند.»
برگرفته ای از سایت ایران وایر، ۱۵ آوریل ۲۰۲۲