هادی خرسندی
هر کار میکنم که فریب دعوای دار و دستههای حکومتی را بخورم و دلم خوش باشد، نمیشود! فردا قالیباف را با بند قُنداق سیسمونی نوهاش به دار بکشند. فوقش. فریب بزرگ. از آن طرف ممکن است رئیسجمهور آینده، همین قالیباف باشد.
اما عکس خرهای سر بریده، فریب نیست!
عکس سر بریدهٔ چند خر در کنار جاده. راحتترین تفسیرش این است که خود خرها الان در رستورانها به کباب کوبیده و برگ و چنجه تبدیل شدهاند. شرح عکسها هم معمولاً همین را میگوید. اما من از عکس سر بریده خری در بیابان، دستخوش احساسات شاعرانه شدم! یعنی مدتی به عکس خیره ماندم تا فرشته الهام آمد به سراغم. فرشته گفت یک مثنوی سر کن و حافظ را یاد کن که گفت:
یارب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان
کاینهمه ناز از غلام ترک و استر میکنند
مثنوی خر زمان شاه
با سه بادیگارد بهر سیر و گشت
رفت آخوندی سوی صحرا و دشت
یک خر پیری به صحرا در گذار
شیخ را بشناخت آن مسکین حمار
گفت یادت هست پیش از انقلاب
مرسدس بنز تو بودم ای جناب؟
ده به ده، منزل به منزل، کو به کو
بردمت ای آدم بی چشم و رو
روضه میخواندی برای ده تومن
یک قرانش را نمیدادی به من
سیر میدادی غذایم؟ هیچ هیچ
کاه و جو در حد نصف ساندویچ
بس که خوردم گشنگی شام و سحر
معدهام پوسید با اثناعشر
بعد که رفتی شدی صاحب مقام
من فراموشت شدم گشتم تمام
هیچ نگرفتی از اینجانب سراغ
که چه آمد بر سر خادم الاغ
رفتی و درها به رویت باز شد
مرکب تو از فولکس آغاز شد
بعد ولوو، تویوتا، لکسوس بود
خوب بالا رفتنت محسوس بود
بعد ب.ام.و. پس از آن مرسدس
خوب میرانی جلو با حال و حس
گاه با شوفر به سویی میروی
گاه خود راننده خود میشوی
گاه گاهی با لباس آدمی
میروی تنها به سوی بیغمی
میروی تا باغ از بهر صفا
بنز مخصوص جوانان زیر پا
حال من با یاد ایام قدیم
وانچه مربوط است بر من مستقیم
بر اساس خاطرات پر عذاب
پرسشی دارم از آن عالیجناب
چونکه با ماشین خود در جاده
میشود حال تو فوق العاده
باز هُورنی میشوی بی اختیار؟
میزنی در گوشهای خلوت، کنار؟
هیچ بر مَرکب تجاوز میکنی؟
چیز خود در لوله اگزوز میکنی؟
شیخ از جا جست و لا وَل لاه گفت
مرگ بر خرهای عصر شاه گفت!
لحظهای نگدشت و بادیگاردها
سر بریدند از خرک با کاردها
شیخ ما برگشت از آن سیر و گشت
نعش یک شاهد فتاده توی دشت!
برگرفته ای از سایت ایندیپندنت فارسی، ۹ می ۲۰۲۲