چرا بشار اسد به تهران رفت؟

صابر گل عنبری
دیروز بشار اسد برای دومین بار در ده سال اخیر طی یک سفر اعلام نشده به تهران آمد و با مقامات عالی ایرانی دیدار و گفتگو کرد. طبق معمول این سفر طی امروز و روزهای آتی مورد بحث و مناقشه قرار خواهد گرفت. واقعیت این است که می‌توان دو عامل را در انجام این سفر دخیل دانست. رئیس جمهور سوریه اواخر اسفند ماه به امارات رفت و با محمد بن زاید دیدار و گفتگو کرد. این سفر پس از تحولاتی اتفاق افتاد که در روابط برخی دول عربی با نظام سوریه رخ داد و همین دید و بازدیدها این گمانه را ایجاد کرد که دمشق در حال فاصله گرفتن از تهران است؛ از این رو، برنامه سفر اسد به تهران در دستور کار قرار گرفت تا با انجام آن و مخابره تصاویر دیدارهایش به داخل و خارج، گمانه پیشگفته نقض و تصور دیگری مبنی بر تقویت بیشتر روابط در سایه تحولات بین‌المللی جدید مخابره شود.

اما عامل دوم به نظرم این است که پس از شروع جنگ روسیه علیه اوکراین و شکل گیری یک جبهه در سطح جهان علیه مسکو، گویا این خوانش در سطح تصمیم‌گیری در ایران شکل گرفته است که این مساله می‌تواند در سایه مشغولیت‌های روسیه به این جنگ فرصتی را فراروی تهران برای تقویت مناسبات با سوریه و گسترش نفوذ در آن بگشاید. در همین حال هم، تنش جزئی اخیر میان روسیه و اسرائیل نیز که با تماس تلفنی پوتین با نفتالی بنت فعلا مهار شده است، این تصور را در جمهوری اسلامی تقویت کرده است که ممکن است روسیه دیگر آن معذوریت و نگرانی قبلی را در قبال نقش و نفوذ ایران در سوریه نداشته باشد و به نوعی مجال را از یک سو برای گسترش این نقش و از سوی دیگر برای شکل گیری معادله جدیدی در جهت تقابل با حملات نظامی مکرر اسرائیل بگشاید.
اما واقعیت این است که فعلا هر گونه تغییری در سیاست سوری روسیه در جهت محدود کردن مجال تحرک برای اسرائیلی‌ها و تقویت موقعیت ایران بعید به نظر می‌رسد. تماس اخیر پوتین و پیام‌های مکرر تبریک وی به مناسبت سالگرد تشکیل اسرائیل پس از واکنش‌های تند تل آویو به اظهارات لاوروف درباره خون یهودی هیتلر حداقل نشان از این دارد که روسیه به دنبال تنش با اسرائیل و به تبع آن تغییر در سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود در جهت تقابل با تل آویو نیست. از این رو، باید گفت که مسکو پس از تحقق منفعت مشترک در حفظ نظام سوریه، یک رقیب جدی برای ایران در سوریه است و بعید است در جهت تقویت جایگاه رقیب خود یعنی تهران امتیازی بدهد.

کما این که در این مساله، صرفا فاکتور اسرائیلی مطرح نیست، بلکه روابط خوب و رو به گسترش کشورهایی همچون امارات و عربستان با روسیه که اخیرا خشم آمریکا را هم از نپیوستن آن‌ها به کارزار فشار علیه مسکو بر انگیخته است، روس‌ها را برای خالی کردن عرصه در سوریه به نفع ایران در برابر یک معذوریت و مانع جدی قرار داده است که به این سادگی از آن عبور نخواهند کرد؛ حتی اگر روابطش با اسرائیل وارد فاز تنش جدی مستمری شود. چه بسا، چرخش موضع روسیه در قبال بحران یمن در جهت حمایت کامل از موضع ائتلاف عربستان و امارات موید این مدعا باشد و اساسا هم روسیه نقش پشت پرده مهمی در این سطح از آشتی عربی با نظام سوریه داشته است.

به هر حال، واقعیت این است که منطقه خاورمیانه و خلیج فارس این روزها از جهات متعدد شاهد تحولات همگون و ناهمگون قابل تاملی است که تحت الشعاع جنگ اکراین قرار گرفته و زیاد دیده نمی‌شوند. این تحولات هنوز جزو پیش‌درآمدهای شکل‌گیری یک نظم دیگر هستند؛ از آشتی‌ ترکیه با بازیگران مهم و مذاکرات ایران و عربستان و آتش بس در یمن گرفته تا گسترش ارتباطات اسرائیل با برخی کشورهای خلیج فارس و حرکت در جهت یک ائتلاف منطقه‌ای که آشتی اخیر آنکارا و تل‌آویو این تحرکات را تقویت کرده و می‌کند.

سفر آتی جو بایدن به اسرائیل و احتمال برگزاری نشست مشترک برخی سران منطقه و بنت با مشارکت رئیس جمهور آمریکا نیز معطوف به همین ائتلاف‌سازی و در ادامه نشست النقب، خلیج عقبه و شرم الشیخ خواهد بود. در این میان، در این بازه زمانی، اگر مذاکرات احیای برجام به توافق برسد یا نرسد، هر کدام به شکلی ویژه در ترسیم جهت تحولات منطقه تاثیرگذار خواهد بود. البته ناگفته هم نماند که شانس احیای برجام بعد از نشست احتمالی برخی سران عرب و اسرائیل و جو بایدن به مراتب کم‌تر خواهد بود.

برگفته ای از سایت ایران امروز، ۱۰ می ۲۰۲۲