رها رستمی
یک نماینده مجلس: «سه میلیون سرباز فراری و غایب در ده سال اخیر داشتهایم و هر سال ۲۰۰ هزار اضافه میشود.» موضوع چیست؟ چرا گروه بزرگی از مردان جوان از رفتن به اجباری خودداری میکنند؟
در این نوشته نگاهی میاندازیم به وضعیتِ امروزِ سربازی و سربازان مشغول و غایب، با توجه ویژه به وضعیتِ مشمولانِ غایب تحصیلکرده.
تغییر کارکردهای سربازی
از زمانِ اجباری شدنِ خدمتِ سربازی در دورانِ رضا شاه تاکنون، تغییرات زیادی در کارکردهای آن برای نظامهای سیاسی در ایران به وجود آمده است. از ابتدا، اجباری شدنِ سربازی مکانیسمی بود که در کلیتش هماهنگ با روندِ مدنیزاسیونِ سختافزاری و خشونتبارِ پهلوی بود. برای تشکیلِ ارتشِ منظم و یکدست، راهی جز به «اجباری» فرستادنِ پسرهای جوان نیافتند. شهر به شهر و روستا به روستا دنبالشان میکردند و بردند.
از همان دوره ضمنِ آموزشهای نظامی، آموزشهای ایدئولوژیک هم بخشی از فرایندِ سلطه بر سربازان بود، به ویژه که بیشترِ جمعیتِ ایران روستایی بودند و درسنخوانده. سربازی فرصتی بود تا دولتِ شاهنشاهی بتواند ضمنِ یاد دادن مهارتهای نظامی، سربازان عمدتا روستایی را با ساز و برگهای ایدئولوژیکش سازگار کند. این سربازان در طول خدمتِ اجباریشان، اگر از ناحیههایی میآمدند که فارسیزبان نبودند، تا حد هم زبان رسمی را یاد میگرفتند، هم سلسلهمراتبِ قدرت را درونی میکردند و اطاعتپذیری را یاد میگرفتند− ویژگیهایی که به شدت مورد نیاز و حمایتِ دولتِ مدرنِ پهلوی بودند.
در دوره جمهوری اسلامی هم شرایط تا حدودی مشابه است، با این تفاوت که نظامِ جدید برای القای مفاهیمش، علاوه بر سربازی ابزارهای بیشتری را در اختیار دارد و یک جنگِ هشت ساله با عراق را هم پشت سر دارد. سربازان در این دوره نیروی جنگ بودند و گوشتِ دمِ توپ.
پس از استقرارِ نظمِ سیاسی و اجتماعی پس از جنگ و با پیشرفتهتر شدنِ ابزارهای نظامی و پیدایش موشکها و توانِ نظامی جدید، نیاز به سربازِ نظامی به آن شکلِ سابق دیگر مطرح نبود و کمکم خدمتِ سربازی هم تغییر یافت. نهادهای نظامی جدید، عمکردِ متفاوتی داشتند و سربازان هرچه بیشتر به سمتِ کارهای اداری، نظافتی و حتی کارگری و بیگاریهای معمول سوق داده شدند. این روند اکنون نهادینه شده و به بخشی از ساختارِ نهادهای نظامی کشور تبدیل شده است. سربازان بیشتر یک نیرویِ کارِ ارزان برای دستگاهِ دیوانی کشور هستند تا نیروی رزمی.
بحرانِ سربازی
قاعده این است: رفتن به سربازی از آن جهت برای مردهای جوان امری حیاتی است که به شرطی مهم برای دستیابی به مزیتهای اجتماعی تبدیل شده است. مشمولهای غایب نمیتوانند گواهینامه رانندگی بگیرند، از ادامه تحصیل محروم میشوند، امکانِ ثبتِ ملکِ شخصی یا ماشین و هیچ چیز دیگری را به نامِ خود ندارند، شامل بیمه تأمین اجتماعی نمیشوند، در هیچ شغلِ سازمانی با دوامی استخدام نمیشوند و امکانِ خروجِ قانونی از کشور را هم ندارند. این قاعده همواره پشت سر خود تبعیت را ندارد.
قاعده در کنارِ بگیر و ببندها به ویژه در حدود یک دوره ۲۰ تا ۲۵ ساله در طول حیات جمهوری اسلامی کارایی داشت، یعنی از حدود نیمه دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۸۰. از آن پس برای بیشترِ مشمولهای تحصیلکرده، امید به استخدام شدن و برخورداری از مزیتهای کارتِ سربازی از بین رفت. بیکاری گستردهای جامعه را فرا گرفت و آنانی هم که استخدام میشدند نه حقوقِ کافی میگرفتند و نه به طورِ رسمی استخدام میشدند. در قالبِ قراردادهای موقتِ شغلی توسطِ پیمانکارها به کار گرفته میشدند و هیچ امنیت شغلی نداشتند.
هماکنون دست کم ۳ میلیون سربازِ غایب و فراری در کشور وجود دارند که هنوز وضعیت نظام وظیفهشان مشخص نیست و برای تعیین تکلیف آن هم اقدامی نکردهاند. در این آمارِ بالا، تحصیلکردههایی دانشگاهی هم وجود دارند که عطای مدرکِ تحصیلیشان را به لقایش بخشیدهاند.
از بین رفتنِ این انگیزهها، روز به روز تعدادِ غایبان و فراریان را بیشتر کرد. یک جمعیتِ غایب میلیونی به وجود آمد و دیگر برای دولت هم امکانپذیر نبود که خانه به خانه دنبال همه آنها بگردد و به اجباری ببرد. مکانیسمهای اجبار به خدمت تغییر کرده بود و تلاش شده بود که با قرار دادن محدویتهای شدید برای سربازینرفتهها و مشوقهای امیدبخش برای پایانخدمتیها، روندِ جذبِ سرباز به طور عقلانی و سیستمی و بدون نیاز به دخالتِ فیزیکی پیش برود. اما پس از چندین دوره کارایی این مکانیسم، این سیستم هم با بحران روبهرو شد. تمایل به سربازی به شدت پایین آمد.
هماکنون دست کم ۳ میلیون سربازِ غایب و فراری در کشور وجود دارند که هنوز وضعیت نظام وظیفهشان مشخص نیست و برای تعیین تکلیف آن هم اقدامی نکردهاند. در این آمارِ بالا، تحصیلکردههایی دانشگاهی هم وجود دارند که عطای مدرکِ تحصیلیشان را به لقایش بخشیدهاند. یعنی به سربازی نرفتهاند و مدرکِ تحصیلیشان در گرو دانشگاهها است. ترجیح دادهاند هر طور که هست از شرِ خدمت اجباری دور بمانند.
ترفندها برای جذب
از حدود یک دهه پیش با توجه به بحرانِ پیش آمده تلاشهایی از جانب حاکمیت برای تداومِ خدمت اجباری به هر نحوی صورت گرفته است. میلیونها مشمولِ غایب وجود داشتند که مثلا از گرفتن گواهینامه رانندگی محروم شده بودند اما به هر حال رانندگی میکردند. این خود به یک مسئله جدید تبدیل شده بود. یا مثلا نمیتوانستند به نامِ خود سندِ مالکیت مِلک یا ماشین ثبت کنند و این روندِ چرخه مالی معاملاتِ معمول در کشور را مختل کرده بود. پس از آن تصمیم گرفتند هر دو محدودیت را بردارند. اکنون غایبان هم میتوانند به نام خود مِلک ثبت کنند و محدودیتی هم برای گرفتن گواهینامه ندارند.
انتظار بر این بوده که دانشآموختگانِ دانشگاهها به خاطر گرفتنِ مدرکِ تحصیلشان هم که شده به سربازی بروند. اما بیارزش شدنِ مدرکهای دانشگاهی و بیکاری گسترده چنین سیاستی را با شکست مواجه کرده است.
علاوه بر این تسهیلاتی که برای جمعیتِ بالای غایبان اجباری در نظر گرفته شد، تشویقهایی هم در دستور کار قرار گرفت. مثلا محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس گفته که حداقل حقوق سربازان مجرد باید به ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان و حداقل حقوق سربازان متأهل هم باید به ۵ میلیون تومان برسد. هرچند بیشترِ سربازان امیدی به چنین وعدههایی ندارند و میگویند در عمل داستان چیزِ دیگری است. حتی برخی از سربازان ارتش کمتر از یک میلون هم میگیرند. علاوه بر این طرحهای تشویقی دیگری همچون دو ماه کسری خدمت به ازای هر فرزند در نظر گرفته شده که هماهنگ با طرح افزایش جمعیت است. محسن رضایی هم در تبلیغاتهایش در مناظرههای تلویزیونی انتخابات ریاستجمهوری وعده داده بود که در صورت پیروزی سربازی اجباری را حذف میکند و برای تأمین نیروی مورد نیاز نیروهای مسلح، فکر دیگری میکند.
تحصیلکردگان و بحران سربازی
همه اینها نشانههایی است از شکستِ خدمتِ اجباری در جامعه امروز ایران. به ویژه امروزه قشرِ دانشگاهرفته است که به خدمت اجباری با بیزاری مینگرد،. چه آنهایی که رفتهاند و چه آنهایی که غایباند.
انتظار بر این بوده که دانشآموختگانِ دانشگاهها به خاطر گرفتنِ مدرکِ تحصیلشان هم که شده به سربازی بروند. اما بیارزش شدنِ مدرکهای دانشگاهی و بیکاری گسترده چنین سیاستی را با شکست مواجه کرده است. مدرک دانشگاهی دیگر آنقدر نمیارزد که به خاطر آن افراد دو سال سربازی اجباری را تحمل کنند. به ویژه تحملِ بیاحترامیهای معمول و زورگوییهای نظامی برای دانشگاهرفتهها به مراتب دشوارتر از دیگران است.
چند نمونه و تجربه
■ امیر سربازِ امریه بوده است. او به جای سربازی در پادگانهای نظامی و از راه آشنابازی و با پرداخت رشوه، در یک مرکزِ اداری کار کرده است. گمان میکرده که اگر خارج از پادگان خدمت کند، کمتر فحش میشنود و تحقیر میشود. اما میگوید با وجود این، کار کردن در محیطِ اداری هم همان دردسرها را برایش داشته است. کارمندان رسمی آنجا مدام او را به روشهای مختلف اذیت کردهاند و گفتهاند تو سربازی! و با ما فرق داری. «اگر در پادگان بودی بدتر از این هم بود! »
■ وحید سرباز ارتش بوده است. از تجربههای تلخش میگوید، از غذای کم و بیکیفیت تا محیطِ کثیف و شلوغ و برخی وحشیبازیها که با توجیههای مختلف بر سربازان اعمال میشوند. میگوید ماهیانه به او ۴۵۰ هزار تومان پول دادهاند و حتی برای رفت و آمد در مرخصیهایش از خانواده پول گرفته است. میگوید مدام گرسنه بوده و هیچ وقت از غذای ارتش سیر نشده است.
■ نادر سرباز سپاه بوده است. میگوید آزار و اذیتِ روانیش بیشتر از هر چیزی بر او سنگینی میکرده. مثلا مجبور بوده هر روز در نماز جماعت شرکت کند و در مراسم مذهبی حضور یابد و همکاری کند. در ماه رمضان به او غذایی ندادهاند و تحقیرش کردهاند.
■ ناصر غایب است. میگوید: «واقعاً من با کدوم انگیزه باید برم سربازی؟ مثلا قراره استخدام بشم؟ نه.. کدوم شغل؟ کدوم استخدام؟ هیچی دیگه سرِ جای خودش نمونده».
■ آزاد هم بیشتر از هشت سال از غیبتش میگذرد و لیسانس دارد. میگوید در این مدت در بازار کارِ بیرون از محیط اداری کار کرده است و به خاطر نداشتنِ کارت پایان خدمت بسیار اذیت شده است. نه بیمهای برایش رد شده و نه ثبات شغلی داشته است. بارها به بهانه نداشتن کارت پایان خدمت او را از کار برکنار کردهاند و او هم هیچ امکانی برای دفاع از خود نداشته است. اما باز هم قانع نشده که به سربازی برود و میگوید وضعیت مالیاش بدتر از آن است که بتواند دو سال بیگاری کند.
شاید چندین میلیون پسر و مردِ جوان با شرایطِ مشابه آزاد در ایران وجود داشته باشند که از یک سو محدودیتهای موجود سربازی زندگیشان را مختل کرده است و از سوی دیگر هیچ امکان و انگیزهای برای رفتن به سربازی ندارند و در بلاتکلیفی محض به سر میبرند. هرچه هست قانون خدمت اجباری اکنون هم برای حاکمیت و هم برای انبوه مشمولانِ این قانون به یک معضل تبدیل شده است. بدنه دیوانسالاری حاکمیت به واسطه قانون خدمت اجباری میخواهد کارهایش را به ارزانترین شکل ممکن پیش ببرد و به کار گرفتنِ سربازان با کمترین حقوق، فرصتِ مناسبی برای چنین استثماری است. از آن سو اما جوانانِ مشمولِ این قانون دیگر آن نسلِ پیشین نیستند که به راحتی تن به چنین قانونی بدهند و انگیزهای برایشان باقی نمانده. معضلِ سربازی محصولِ کشاکش میانِ این دو نیرو است.
برگرفته ای از سایت رادیو زمانه،۱۰ می ۲۰۲۲