نسیم روشنایی
برخلاف آنچه سیاستمداران و رسانههای داخلی روند کاهش جمعیت در ایران را بسیار ترسناک جلوه میدهند تا مادری را بر زنان تحمیل کنند و مردم را وادارند تا ایدئولوژی حاکمیت را در قالب قوانین بپذیرند، ایران در بدبینانهترین سناریو حتی نسبت به ترکیه نیز افزایش جمعیت بیشتری خواهد داشت.
“این مقاله با رجوع به راستیآزماییهای «فکتنامه» نوشته شده است. برای اطلاع بیشتر از فکتنامه، از وبسایت آنها بازدید کنید»
تصویری آخرالزمانی: «طبق سناریویی که سازمان ملل و سازمان جهانی بهداشت طراحی کردند، در سال ۲۱۰۰ جمعیت ایران به ۳۰ میلیون با ۵۰ درصد سالمند خواهد رسید.»
اینها گفتههای زهره الهیان، پزشک اصولگرا در سال ۱۳۹۸ درباره چشمانداز صد ساله جمعیت ایران است. او در آن دوره هنوز به مجلس یازدهم راه نیافته بود اما بازگشت دوبارهاش را به مجلس انتظار میکشید.
ادامه استدلالهای آخرالزمانی الهیان چنین است: ما تنها ۱۰ سال فرصت داریم تا این مشکل را برطرف کنیم؛ در حال حاضر تولدهای بالای دهه ۶۰ باعث شده غالب جمعیت ما جوان باشد؛ برخی از پنجرههای جمعیتی ۲۰ سال را مطرح میکنند که اشتباه است در ۱۰ سال آینده با ادامه این سیر، جمعیت مولد جوان خود را از دست خواهیم داد، از این رو دولت و مجلس باید عزمشان را بر روی مشوقهای فرزندآوری متمرکز کنند. طبق پیشبینی مراکز معتبر جهانی تا سال ۲۰۵۰ جمعیت ایران به سن سالمندی میرسد به این معنی که باید برای جمعیت سالمند خود برنامهریزی کنیم، سرعت حرکت ایران به سوی سالمندی در میان باقی کشورها به یک ضربالمثل تبدیل شده، منحنی کاهش نرخ باروری ما آبشاری است و در این زمینه از همه کشورها سبقت گرفتیم.
هنگامیکه اصولگرایان مجلس یازدهم را تصاحب کردند، پای او نیز دوباره به مجلس باز شد و از سال اول تاکنون عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی است و در رسانههای داخلی از او بهمثابه عضوی از کمیسیون زن و خانواده مجلس شورای اسلامی نیز نام برده شده است. از آنجایی که الهیان به مسئله فرزندآوری علاقه داشت و مهمترین نقش زن را فرزندآوری میدانست یکی از امضاکنندگان طرح قانون «جوانی جمعیت و حمایت از خانواده» بود که در سال ۱۴۰۰ برای اجرا ابلاغ شد.
زهره الهیان یکی از دهها زن و مرد سیاستمدار و صاحب منصب در نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که در سالهای گذشته در به تصویر کشیدن چنین آینده هولناکی سهم داشتند. تمام این پروپاگانداها درنهایت به پیدایش قانونی انجامید که بدون واقعبینی چندجانبه از شرایط زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور زنان را وادار میکند، چشم بسته، سه تا پنج فرزند بزایند.
مادری در ایران برای زنان نسلهای جدید، رفتهرفته از یک نقش تحمیلی و عرفی اجباری، به یک انتخاب آگاهانه تبدیل شده است.
الهیان نمونهای از یک زن در نظام قدرت جمهوری اسلام است که ضد زنان عمل میکند و در تصور خود به این اعمالش نیز میبالد. تبلور سرسپاری و فرمانبرداری به نظام پدر شاهی در الهیان بسیار عمیق است. چنانکه در دوره احمدینژاد زمانیکه از سوی ریاست جمهوری بهعنوان نامزد تصدی سمت وزیر رفاه و تأمین اجتماعی معرفی شده بود، چون الهیان میدانست مراجع تقلید با وزیر شدن زنان مخالفند این پیشنهاد را رد کرد. برخی از مراجع تقلید از جمله آیتالله صافی گلپایگانی از این اقدام او تقدیر کردند.
حال ببینیم که آماری که او درباره وضعیت آینده جمعیت ایران ارائه کرده بود تا چه حد واقعی است. سازمان ملل چه برآوردهایی از تغییرات جمعیتی ایران تا سال ۲۱۰۰ دارد؟ آیا طبق پیشبینیهای سازمان ملل، جمعیت ایران در سال ۲۱۰۰ به ۳۰ میلیون نفر و درصد جمعیت سالمندی به ۵۰ درصد میرسد؟
بر اساس گزارشی از فکتنامه برآوردهای سال ۲۰۱۹ سازمان ملل در خصوص تغییرات جمعیتی ایران تا سال ۲۱۰۰ نشان میدهد که رشد جمعیتی ایران تا سال ۲۰۵۰ ادامه خواهد داشت. جمعیت ایران تا ۲۰۵۰ به مرز ۱۰۳ میلیون نفر میرسد ولی از سال ۲۰۵۰ نرخ رشد جمعیت در ایران منفی و نمودار جمعیتی ایران در سراشیبی قرار میگیرد. براساس این ارزیابیها جمعیت ایران در سال ۲۱۰۰ به ۹۸ میلیون نفر کاهش پیدا میکند.
بر اساس این گزارش، نرخ سالمندی در ایران در سال ۲۰۱۹ معادل ۶.۶ درصد است که از میانگین جهانی بسیار پایینتر است. اما نکته اصلی این است که جمعیت سالمند ایران که در دهه ۶۰ و ۷۰ به نسبت دهه ۵۰ کاهش یافته بود، از دهه هشتاد در مسیر رشد قرار گرفته و تا سال ۲۱۰۰ به رشد خود ادامه خواهد داد. بهطوری که در سال ۲۱۰۰ رکود ۲۹ درصدی را ثبت میکند. جدول زیر تغییرات جمعیتی ایران از سال ۱۹۵۰ تا سال ۲۱۰۰ را نشان میدهد:
مشخص نیست که زهره الهیان این آمار و ارقام را از کجا آورده زیرا طبق برآوردهای جمعیتی سازمان ملل، جمعیت ایران تا سال ۲۰۵۰ رو به افزایش خواهد بود و از مرز ۱۰۰ میلیون نفر گذر خواهد کرد. پس از آن، نرخ رشد جمعیت با شیب ملایم منفی خواهد شد. اگر این برآورد درست از آب در بیاید، جمعیت ایران ۸۰ سال آینده، بیش از ۹۵ میلیون نفر خواهد بود. بیش از ۱۰ میلیون نفر بیشتر از جمعیت کنونی. طبق این برآورد در آن زمان نرخ سالمندی در ایران حدود ۲۹ درصد خواهد بود.
بسیاری از مقامات در سالهای گذشته تاکنون از سونامی کاهش جمعیت سخن گفتند. برای نمونه وحید قبادی دانا، رئیس سازمان بهزیستی ایران ۲۳ دی ماه ۱۳۹۷ در نشست هماندیشی با خیران و مدیران مراکز غیردولتی خراسان رضوی گفته بود طی سالهای آینده جامعه ایران با سونامی سالمندی روبهرو خواهد شد. اما آیا این ادعاها صحت دارند؟ فکتنامه در گزارشی با عنوان «آیا سونامی سالمندی ایران را تهدید میکند؟» به این مسئله پرداخته است.
برخلاف آمارهای رسانهها در ایران میزان سالمندی در ایران بیش از کشورهای دیگر نیست.
یافتههای این گزارش نشان میدهد، جمعیت ایران از سال ۱۳۳۵ تاکنون رو به افزایش است. ترکیب هرم سنی جمعیت در فاصله سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۵ نشان میدهد موج متولدان دهه ۱۳۶۰ با جمعیتی بیش از ۱۷ میلیون نفر، مهمترین اتفاق جمعیتی است. اما در عین حال مقایسه نمودارها نشان میدهد پس از سال ۱۳۹۰ روند افزایش جمعیت تازه متولد در دهه ۱۳۹۰ آغاز شده است که در سالهای آینده نمودار را از وضعیت تک موجی خارج میکند.
مهمترین دلیلی این گفتمان هراسانگیز ایجاد شده، نگرانیها و اوامر رهبر جمهوری اسلامی است. علی خامنهای بیش از ده سال است که بر طبل فرزندآوری میکوبد و در میان مردم و مقامات زیر دست خود هراس افکنی میکند. برای نمونه او در سال ۱۳۹۱ گفته بود:
یکی از خطاهایی که خود ما کردیم این بوده که تحدید نسل [کنترل جمعیت] از اواسط دهه ۷۰ به این طرف باید متوقف میشد. مسئولان کشور در اینباره اشتباه کردند و خود بنده هم سهیم هستم.
خامنهای بارها از نمایندگان دورههای مختلف مجلس خواست که به این مسئله بپردازند و درنهایت مجلس یازدهم فرمان پادشاه را اجرا و قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده را تصویب کرد.
گزارشهای متفاوتی در سالهای اخیر به شیوههای گوناگون به مسئله سونامی کاهش جمعیت پرداخته و در گفتمان هراسافکن کاهش جمعیت سهیم شدهاند. برای نمونه در گزارشی که در سال ۱۳۹۹ در خبرگزاری امنیتی تسنیم نوشته شده که در سال ۲۰۲۰، جمعیت ایران ۸۴.۳ میلیون و جمعیت ترکیه ۸۴.۵ میلیون نفر برآورد شده ، در حالی که نرخ رشد جمعیت ترکیه از سال ۲۰۱۸ تقریباً در میزان ۱.۳۴ درصد ثابت مانده اما نرخ رشد جمعیتی ایران به زیر یک درصد سقوط کرده است. واقعیت چیست؟ آیا در دراز مدت جمعیت ایران نسبت به ترکیه کاهش معناداری خواهد یافت؟
علی رنجیپور، دبیر تحریریه سایت فکتنامه در گفتوگو با زمانه درباره این آمارها چنین میگوید: جمعیت ایران و ترکیه در حال حاضر مساوی است، نرخ باروری در ترکیه چند دهم درصد بالاتر از ایران است، ولی در افق بلندمدت تغییر معناداری ایجاد نمیکند.
به گفته رنجیپور با اینکه جریان رسانهای در ایران میکوشد وضعیت رشد جمعیت ایران را با ترکیه مقایسه کند و آینده جمعیت در ایران را تاریک جلوه دهد اما بر اساس آخرین برآوردهای جمعیتی سازمان ملل نشان ایران در صورت تحقق هر کدام از سناریوهای سهگانه یعنی کاهش رشد جمعیت، افزایش رشد جمعیت و رشد متوسط، هم در افق ۲۰۵۰ و هم در ۲۱۰۰ نسبت به ترکیه جمعیت بیشتری خواهد داشت.
با وجود این آمار و ارقامها و برخلاف ادعای مقامات مسئول و حتی علی خامنهای، با نگاه به سرشماریهای انجام شده در ایران طی ۶۰ سال گذشته میتوان به روند افزایشی جمعیت در ایران پیبرد. ایران در سال ۱۳۳۵ تنها ۱۹ میلیون جمعیت داشت و در سال ۱۳۹۵ (آخرین سرشماری انجام شده) به جمعیت ۸۱ میلیونی رسیده است. یعنی نمودار جمعیت در ایران با شیب رو به بالا حرکت میکند.
طبق گزارشی از فکتنامه که در بالا به آن اشاره شد، میانگین سنی جامعه ایران نیز پس از سال ۱۳۷۰ رو به افزایش گذاشته و از ۲۲ سال به ۳۱ سال در سال ۱۳۹۵ رسیده است. با این همه رشد میانگین سنی در دورههای ۵ ساله کمتر شده است و روند رشد میانگین سنی کاهش یافته است.
آیا جمعیت سالمندان ایران در حال حاضر بالاتر از میانگین جهانی است؟ در حال حاضر جمعیت بالای ۶۵ سال ایران، کمتر از ۶ درصد از کل جمعیت را تشکیل میدهد. این عدد پایینتر از میانگین جهانی است. در سال ۲۰۲۱ میانگین جمعیت سالمند در جهان ۱۰,۱ درصد بود و گمان میرود که در سال ۲۰۳۱ به ۱۳,۱ درصد برسد.
بحران سالخوردگی سه مرحله دارد. مرحله اول زمانی است که تعداد افراد بالای ۶۵ سال یک کشور بین ۷ تا ۱۴ درصد باشد. مرحله دوم هنگامی است که شمار افراد بالای ۶۵ سال یک کشور بین ۱۴ تا ۲۱ درصد باشد. مرحله سوم زمانی است که تعداد افراد بالای ۶۵ سال یک کشور بالای ۲۱ درصد باشد.
بر اساس استانداردها بحران سالخوردگی ایران هنوز به مرحله اول بحران هم نرسیده است. اگر همین جریان کاهش رشد جمعیت با شیب تند ادامه پیدا کند حداقل ۳۰ سال طول می کشد تا به سالخوردگی مرحله سوم یعنی وضعیتی که بالای ۲۱ درصد جمعیت کشور ۶۵ سالگی را رد کنند، برسیم.
عواقب مدیریت نادرست ساختاری محیط زیست و فساد و نابرابری اقتصادی مردم را به تولید مثل بیشتر ترغیب نمیکند. برعکس، آنها را به کم نگه داشتن تولید مثل و مهاجرت وا میدارد.
شمار تولید مثل زنان نه تنها موضوع مورد علاقه علی خامنهای و مقامات سیاسی بوده بلکه برخی از کسانی که عنوان جامعهشناس و روشنفکر را در دانشگاههای ایران یدک میکشند نیز به این مبحث دامن میزنند. برای نمونه، احمد دراهکی استاد جامعهشناسی در نشست علمی «تحولات، سیاستها و برنامههای جمعیتی ایران» روز دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ گفت که باید به این سمت برویم که مادر شدن در جامعه تبدیل به ارزش شود.
ماحصل تمام گفتمان آخرالزمانی جمعیتی که بیش از ۱۰ سال در ایران رواج داشته و دارد، در نهایت تدوین قانونی شد که با درهمآمیختن انواع تبعیض منفی و مثبت زنان را ترغیب کند که بیش از سه فرزند بزایند. این قانون با دادن مرخصی طولانی زایمان، فراهم کردن فضایی برای شیردهی برای مادران، دادن وام ازدواج و وام خانه، از بین بردن یارانه لوازم جلوگیری از بارداری، دشوار کردن غربالگری، جرمپنداری بیشتر سقط جنین و قوانین تشویقی اینچنینی میکوشد تا خانوادهها و جوانان را ترغیب کند که به ازدواج در سنین پایین (کودکهمسری) و تولید مثل بیرویه روی آورند.
مادری که بین سه تا پنج فرزند بزاید، در قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده، بیشترین کمکهزینهها و تشویقها را دریافت میکند. در مقابل زنی که مادری را انتخاب نمیکند از امتیازها محروم خواهد شد. زنانی که سبک زندگی مجردی و مادر نشدن را انتخاب میکنند، از قافله تمام این مزایا عقب میمانند. این قانون کوشیده مادری را به امری لوکس و پرمنفعت برای زنان تبدیل کند. اما این مزایاهای حقیر با مسئولیتی که بهدنیا آوردن یک کودک در این جهان به همراه دارد، تناسب ندارند.
خرد جمعی و واقعبینی شهروندان در طی این چهل و چهار سال رشد کرده و بسیاری از زنان و مردان آگاهانه صاحب فرزند نمیشوند و یا به یک یا دو فرزند اکتفا میکنند. اما ایدئولوژی اسلامی که زنان را بیش از همه به ابزار تولید مثل تقلیل میدهد، این انتخاب جمعی نسلهای اخیر را نمیپسندند و در مقابل آن به هر طریقی ایستادگی میکند.
مجردی، ازدواج در سنین بالاتر و انتخاب همخانگی بهجای ازدواج شرعی اسلامی از نمونههای انتخابهای نسل جوان ایران است. مادری در ایران برای زنان نسلهای جدید رفتهرفته از یک نقش تحمیلی و عرفی اجباری، به یک انتخاب آگاهانه تبدیل شده است.
از مبحث انتخاب آزاد و آگاهانه فردی زنان و مردان که بگذریم، آیا ایران ظرفیت دربرگرفتن جمعیت ۱۵۰ یا ۲۰۰ میلیونی را دارد؟ بر اساس آمارهای سال ۱۳۹۷ در ۵۰ سال گذشته جمعیت ایران ۲.۷ برابر شده، در حالی که ظرفیتهای زیستی کمتر شدهاند.
آیا فضای قابل سکونت کشور و زمینهای کشاورزی که مردم را سیر میکنند، قابلیت جمعیت بالای صد میلیونی ایران را دارند؟ ایران گرچه کشوری وسیع است اما حدود ۱۰ درصد مساحت آن قابل زیست است. منابع طبیعی و فضایی ایران بر اساس برخی محاسبات در سال ۱۳۹۴، پاسخگوی زندگی مرفه ۳۰ میلیون نفر خواهد بود.
وضعیت مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگ و حاشیهنشینی بسیار رو به افزایش است. گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵نشان میدهد که حدود ۷۴ درصد جمعیت کشور در نقاط شهری و کمتر از ۲۶ درصد در نقاط روستایی ساکن هستند.
براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۵ از کل جمعیت ۷۹ میلیون و ۹۲۶ هزار و ۲۷۰ نفری؛ ۲۰ میلیون و ۷۳۰ هزار و ۶۲۵ نفر (۲۵.۹درصد) در روستاها ساکن بودند.
بر اساس یکی از برآوردهای مرکز آمار ایران تا ۱۵ سال آینده مجموع زنان و مردان در نقاط شهری به ۷۶.۳ میلیون نفر خواهد رسید اما در نقاط روستایی و غیرساکن از تعداد جمعیت کاسته خواهد شد، به گونهای که در سال ۱۳۹۶، ۲۰.۷ میلیون نفر مرد و زن در نقاط روستایی و غیرساکن بودهاند که در سال ۱۴۱۵ از تعداد آنها حدود دو میلیون نفری کاسته و ۱۸.۹ میلیون نفر برآورد شده است.
اکنون شش سال میگذرد و احتمال دارد رقم واقعی روستاییان ساکن در روستاها به کمتر از ۲۶ درصد رسیده باشد. این در حالی است که در سال ۱۳۷۵ نسبت جمعیتی شهری به روستایی ۴۰ به ۶۰ درصد بود.
روند کاهشی جمعیت روستاییان و همزمان روند افزایشی جمعیت کشور زنگ خطری است که باید جدی گرفته شود. روستاییان هستند که برای کل شهروندان کشور غذا تولید میکنند. زمانیکه روستاییان زمینهای کشاورزی خود را رها و به شهرها مهاجرت کنند و همزمان بر جمعیت کشور به تدریج افزوده شود، کشور با بحران غذا و گرسنگی مواجه است. این روند هماکنون در حال رخ دادن است.
اگر مسئولان تاکنون به روند افزایشی مهاجرت روستاییان به شهرها و دلایل مهاجرت آنان توجه کافی نکرده و چارهای نیندیشیدهاند اما تنها برای افزایش جمعیت، کمر به تصویب قوانین تشویقی بستهاند، زمان آن رسیده که از خواب بیدار شوند.
اما واقعیت اینجاست که به جای واقعبینی و برنامهریزی حسابشده و پایدار، در این چهل و چهار سال، ایدئولوژی ساختن یک امت اسلامی پرجمعیت بر تفکر سیاستمداران جمهوری اسلامی از رهبری گرفته تا مقامات زیردستش سلطه داشته است.
از ولایت فقیه آغاز کنیم. او بارها به مناسبتهای مختلف تکرار کرده که جمعیت در حال کاهش شدید است و باید هراسید. رهبر جمهوری اسلامی در “همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه” در تاریخ سال ۱۳۹۲ درباره ظرفیت ایران و تعداد ایدهآل فرزندان هر خانواده گفته بود:
بنده همچنان معتقدم کشور ما، کشور۷۵ میلیونی نیست، کشور ما، کشور۱۵۰ میلیونی [است]؛ حالا ما دستِکم را گرفتیم گفتیم ۱۵۰میلیون؛ بیشتر هم میشود گفت. قطعاً این کشور با این سطح وسیع، با این تنوّع آبوهوایی، با این امکانات فراوان زیرزمینی، با این استعداد بالقوّهی علمی که در این کشور وجود دارد، میتواند یک کشور پرجمعیّتی باشد و انشاءالله خودش هم این جمعیت را اداره کند؛ یعنی همچنان که ما فکر میکنیم که اگر چهار پنج بچّه افتاد روی دوش یک خانواده، وضع زندگیشان چگونه خواهد شد، فکر این را هم بکنید که این چهار پنچ بچّه وقتی بزرگ شدند و کاری پیدا کردند و شغلی پیدا کردند چه کمکی میتوانند به پیشرفت کشور بکنند؛ یعنی این را هم باید فکر کرد.
درست در همان سال که رهبری چنین ادعایی کرد طبق تحقیقاتی که به نام “جمعیت و منابع آب: یک تعادل ظریف” انجام شد و این پژوهش سرانه آب مورد نیاز برای هر کشور را مشخص میکند، در سال ۱۳۹۲ حداکثر ظرفیت جمعیت ایران حدود ۹۰ میلیون نفر است و به احتمال زیاد با ادامه روند گرمایش جهانی شاید این به مقدار به چیزی حدود ۶۰ میلیون نفر برسد.
برنامه سیاستمداران کشور تا کنون چه بوده است؟ آیا طرحهای کلان جز بر درآمدهای نفتی و تخریب محیط زیست و فرسودن زمینهای کشاورزی استوار بوده؟ آیا برنامه بهتری برای رفاه مردم و رشد پایدار ایران تدوین شده است؟
در سال ۱۳۹۵ عیسی کلانتری، مشاور معاون اول دولت حسن روحانی در امور آب، کشاورزی و محیطزیست در آن دوره نسبت به بحران خشکسالی در ایران هشدار داد و گفته بود اگر به همین وضع ادامه دهیم، پس از چندین سال، تقریبا ٧٠ درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ٥٠میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند.
اکنون که در سال ۱۴۰۱ به سر میبریم، بحران اقتصادی سراسر کشور را فرا گرفته و سبب شکلگیری خیزشهای اعتراضی گوناگونی در سالهای اخیر شده است. کارگران و معلمان و اقشار فرودست به تنگ آمدهاند چرا که در ۱۰ سال گذشته، فقر، بیکاری، تورم، تبعیض و تضاد طبقاتی در میان طبقات متوسط و کارگری و شهرها و استانهای دور از مرکز ایران بسیار تشدید شده و بحران آب و خاک و آلودگی هوا نیز مزید بر علت بوده است.
با اینحال، به جای برقراری عدالت اقتصادی و کمتر کردن تضاد طبقاتی، اعطای آزادیهای اجتماعی و سیاسی به شهروندان، تصویب سیاستهای درازمدت پایدار در حوزه خاک و آب و کشاورزی و انرژی و محیط زیست در سال گذشته قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده را با افتخار تصویب کردند و امیدوارند که با این مشوقهای حقیرانه مردم فقیر و کم درآمد را به فرزندآوری بیشتر تحمیق کنند.
عواقب مدیریت نادرست ساختاری محیط زیست و فساد و نابرابری اقتصادی مردم را به تولید مثل بیشتر ترغیب نمیکند. برعکس، آنها را به کم نگه داشتن تولید مثل و مهاجرت وا میدارد.
اگر هراس رهبر جمهوری اسلامی و زیردستانش واقعا کاهش جمعیت و کمبود نیروی کار جوان در کشور است، به جای تلاش مذبوحانه برای افزایش جمعیت و وادار کردن زنان به تولید مثل زیاد، یکی از راهها این است که شرایط زندگی، کار و تحصیل را برای مهاجران افغانستانی که در حدود بیش از یک میلیون نفر هستند، تسهیل کنند.
برگرفته ای از سایت رادیو زمانه،۳۰ ژوئن ۲۰۲۲