سفری که عادی نیست!

صابر گل‌عنبری
حدود یک سال پیش زمزمه‌های سفر بایدن به منطقه مطرح بود، اما به نظر می‌رسید که وی در سایه تداوم مذاکرات برجامی و اختلاف نظر با سه متحد منطقه‌ای اسرائیل، عربستان و امارات درباره نوع مواجهه با تهران تمایلی به انجام این سفر در آن بازه زمانی نداشت، ولی اخیرا دو اتفاق مهم این سفر را به شکل جدی در دستور کار کاخ سفید قرار داد. نخست تحولات ناشی از جنگ اوکراین و مشکلات انرژی و دومی نیز بن‌بست مذاکرات احیای برجام.

با وجود این که آمریکا در وضعیت انتقال مرکز ثقل سیاست خارجی خود از خاورمیانه به حوزه پاسیفیک برای مواجهه با چین بود و با بالا بردن تولید نفت خام و شیل خود در سالیان گذشته و رساندن تولید نفت به حدود ۱۸ میلیون بشکه در روز دیگر خود را مثل گذشته چندان نیازمند نفت خاورمیانه نمی‌دید، اما جنگ اوکراین و پیامدهای آن از جمله در حوزه انرژی نظر به تاثیرات آن بر کل اقتصاد آمریکا، دوباره خاورمیانه و خلیج فارس را به جایگاه پیشینی خود در سیاست خارجی آمریکا بازگرداند و به موازات آن نیز وزنه متحدان عرب آمریکا در منطقه به ویژه عربستان را در این سیاست سنگین‌تر کرد؛ تا جایی که بایدن پس از تهدید به تجدیدنظر در روابط با عربستان و مجازات بن سلمان به خاطر قتل خاشقچی، امروز خود را ناچار به سفر به ریاض و دیدار با بن سلمان می‌داند که نتیجه آن چیزی جز تقویت هر چه بیشتر پایه‌های قدرت و تضمین پادشاهی او نخواهد بود.

هنوز مشخص نیست که عربستان و دیگر متحدان عرب آمریکا در منطقه تا چه اندازه بتوانند تولید نفت خود را بالا برنند، اما دولت آمریکا امیدوار است که این مهم محقق شود و خود سفر هم آرامشی روانی به بازار انرژی برای کنترل قیمت‌ها تزریق کند.

واقعیت این است که نفت تنها انگیزه و عامل این سفر نیست، بلکه هدف مهم و پرپیامد دیگر تقویت پیمان ابراهیم، گسترش آن و همچنین ارتقای عادی سازی روابط عربی اسرائیلی به سطح ائتلاف و پیمان نظامی مشترک تحت رهبری خود آمریکاست؛ خواه پیمانی در قالب فرمت ناتوی خاورمیانه یا در فرمت دیگری. هدف اولیه از این ائتلاف هم که واضح است، در وهله نخست مواجهه با “دشمن مشترک” یعنی ایران و بلوک منطقه‌ای تحت رهبری آن، اما این هدف اولیه در واقع پوششی برای غایت ورود اسرائیل به قلب موازنه‌های منطقه‌ای و قرار دادن آن به عنوان محور و اساس نظم منطقه‌ای جدید است. همین رویکرد بیانگر ورود منطقه به ویژه در حوزه حساس خلیج فارس به دوره‌ای پرتنش در آینده خواهد بود.

اما در این میان، برخلاف نظر برخی ناظران که می‌گویند در سفر بایدن عادی‌سازی رسمی و دیپلماتیک میان عربستان و اسرائیل رخ خواهد داد، به نظر نگارنده این اتفاق دور از ذهن است که در این سفر و در آینده نزدیک هم رخ دهد. روابط میان ریاض و تل آویو مدتهاست که به شکل پنهانی شکل گرفته است، اما به دلایلی معتقدم که قبل از نشستن محمد بن سلمان بر کرسی پادشاهی، این روابط جنبه رسمی و دیپلماتیک آشکاری به خود نمی‌گیرد.

در واقع انگیزه سفر بایدن به خاورمیانه هر چه باشد، لسان حال این سفر این است که آمریکا چه به‌خاطر نفت، چه اسرائیل فعلا با خاورمیانه و خلیج فارس سر و کار دارد و از این منطقه نخواهد رفت؛ این پیام آمریکا از آن جهت حائز اهمیت است که پس از تحولات یک سال اخیر افغانستان با خروج آمریکا از آن و بازگشت طالبان به قدرت و همچنین الزامات تنش‌های نوین جهانی و مواجهه با چین و روسیه، نوعی تردید و نگرانی در میان متحدان منطقه‌ای آمریکا نسبت به آینده سیاست‌های خاورمیانه‌ای آن شکل گرفته بود که بایدن تلاش می‌کند این نگرانی را برطرف کند.

کما این که سفر بایدن به خاورمیانه به دور از انتخابات پیش روی آمریکا نیز نیست و همچنین آن را در شرایط بن بست مذاکرات برجام می‌توان برآیند موفقیت مخالفان منطقه‌ای این توافق نیز دانست. همچنان که خود سفر و دستور کار ویژه آن نیز گویای این واقعیت است که آمریکا احتمالا به دنبال برنامه‌ریزی برای دوره منهای برجام در منطقه است.

برگرفته از سایت ایران امروز، ۱۲ جولای ۲۰۲۲