مذاکرهٔ چهار حزب قومیتی با حکومت اسلامی

محمود ابطحی

          گزارش‌هایی که خبر از مذاکرهٔ چهار حزب قومیتی اپوزیسیونل با حکومت اسلامی می‌دهند، پرسش‌های بسیاری را پیش روی کنشگران سیاسی می‌گذارد. پیش از هر چیز باید پرسید از مذاکرهء يک «اپوزیسیون واقعی» با «حکومت اسلامی» چه نتیجهٔ معقولی می‌‌توان انتظار داشت؟

          مذاکره برای حل برخی اختلاف‌ها وسیله‌ء مناسبی است و نباید آن را نادیده گرفت. اما برای اینکه ببینیم آیا مذاکرهٔ میان اپوزیسیون و حکومت اسلامی از این دست است یا نه، باید به نکاتی در رابطه با مذاکره‌ها توجه کنیم.

          معمولا مذاکره‌ها برای رسیدن به توافق، سازش یا حل مشکل انجام می‌شوند؛ پس این پرسش منطقی است که هدف از مذاکره‌ء اخير چیست؟

          برای اینکه توافق یا سازشی محقق شود یا مشکلی حل شود، طرف‌ها باید حداقل‌هایی را برای دادن و گرفتن پیش‌بینی کنند. پرسش این است که در شرایط کنونی اپوزیسیون حکومت اسلامی چه چیزی را می‌تواند به حکومت بدهد و در برابر آن چه چیزی را طلب کند؟

          با تعریفی که گروه‌های اپوزیسیونل از خود ارائه می‌کنند، نخستین خواست «اپوزیسیون واقعی» انحلال کامل همهٔ نهاد‌های حکومت اسلامی است. اگر فرض کنیم که این حداقل خواست اپوزیسیون است، چه جایی برای گفتگو می‌ماند؟ نه اینکه این حداقل را اگر حکومت بخواهد بپذیرد، دیگر وجود نخواهد داشت؟ اگر بپذیرد که منحل شود چه نیاز به گفتگو است؟

          ما همه نيک می‌دانیم که چنین نیست؛ دیکتاتور‌ها چنین کاری نمی‌کنند. علی خامنه‌ای با دیگر دیکتاتور‌ها در این زمینه تفاوتی ندارد و تا آخرین لحظه قدرت را رها نخواهد کرد. برای اپوزیسیونی که هدفش استقرار حکومت سکولار دموکرات است، مذاکره با حکومت اسلامی معنایی ندارد. آنچه ملت ایران و اپوزیسیون سکولار دموکرات می‌خواهند، با مبارزه بدست می‌آید و نه مذاکره.

          ولی اگر گروه یا تشکیلاتی بتواند بدون مطرح کردن این خواست، یعنی انحلال کامل نهادهای حکومت اسلامی، به خواسته‌‌اش برسد، مذاکره معنی پیدا می‌کند.

          یک احتمال این است که «شاید» خواست اصلی این احزاب نه گذر از حکومت اسلامی که گذر از ایران باشد؛ به این معنی که برای این احزاب تفاوتی ندارد که چه حکومتی در ایران قدرت را در دست داشته باشد، همین که با خودمختاری منطقهٔ مورد نظر آنان و داشتن حق تعيين سرنوشت موافقت شود، امتیازی بزرگی است که مذاکره را از نگاه آنان توجیه‌پذیر می‌کند.

          البته این احتمال هم تنها به دنبال اشتباه آن احزاب در محاسبه می‌تواند اتفاق افتاده باشد. زیرا فراموش نکنیم که حکومت اسلامی، به اشکال گوناگون، در طول چهار دههء گذشته، نشان داده است که بسیار غیر قابل اعتماد است و در شرایطی که قدرت را کاملا در دست دارد می‌تواند به خواسته‌ء خود برسد ولی سهم خود در «توافق» حاصل شده را انجام ندهد.

          اخبار ناراحت کننده‌ای که امروز از گلوله باران مقر دو حزب قومیتی، توسط حکومت اسلامی، در کردستان عراق گزارش شد، شاید نشانه‌ای از همین احتمالات باشد.

          به هر روی برای ملت ایران و اپوزیسیون راستین راهی جز مبارزه تا رسیدن به حکومت سکولار دموکرات باقی نمانده است و، به نظر نويسنده، برای اینکه چنین مبارزه‌ای با کمترین هزینه به نتیجه برسد چهار وظیفهء مهم پیش روی اپوزیسیون است که انجام آن از یک آلترناتیو سکولار دموکرات بر می آيد که از جبهه‌ای از سازمان‌های سکولار دموکرات ساخته شده باشد:

          1. کمک به مبارزان برای رسیدن به قطعیت در تصمیم خود برای گذار از حکومت اسلامی، افزایش اعتماد به نفس مبارزان و آموزش روش‌های گوناگون مقاومت.

          2. کمک به ایجاد گروه‌های اجتماعی، نهاد‌ها و تشکیلات گوناگون و تقویت آنها (در این زمینه خواندن سلسله یادداشت‌های اخیر آقای منوچهر یزدیان در چگونگی ایجاد تشکیلات مخفی، که همچنان ادامه دارد، را پیشنهاد می‌کنم).

          3. ایجاد نیروی قدرتمند مقاومت درون کشور

          4. طراحی يک برنامهٔ راهبردی کلان برای آزادسازی ایران و اجرای آن.

          حال بايد منتظر شد و ديد که حکومت مزور اسلامی مسلط بر ايران قصد دارد چه دسته گلی به سر اين احزاب قوميتی بزند که آنان ناگهان و غافلگير و بی خبر به پشت ميز مذاکره با مزدوران آدمکش اين رژيم نشسته اند.

۲۲ تير ۱۳۹۸ – ۱۳ ژوئیه  2019