کودکان و سرکوب حکومتی: چگونه با ترومای روانی در کودکان و نوجوانان مواجه شویم؟

کودکان این روزها در ایران با موجی از خبرها و اتفاق‌های آسیب‌زا روبرو هستند. یک روانپزشک برای مواجهه پدرمادرها با این واقعیت، توصیه‌هایی را در این مقاله به اشتراک گذاشته است.

شرایط بحرانی امروز ایران و سرکوب شدید جامعه توسط حکومت می‌تواند باعث بروز یا بدترشدن اختلالات روانی شود. افراد چه به صورت تجربه‌ی مواجهه‌ مستقیم و چه غیرمستقیم (هم‌چون دنبال کردن اخبار و اتفاقات) می‌توانند دچار اختلال در عملکرد یا حتی در موقعیت‌هایی فروپاشی روانی شوند. این وضعیت می‌تواند در کودکان و نوجوانان بسیار شدیدتر خود را نشان دهد و اثرات ماندگارتری برجای گذارد.

در دو ماه گذشته حداقل یک مورد تاییدشده از خودکشی موفق بعد از آزاد‌شدن از بازداشتگاه را شاهد بوده‌ایم. به غیر از این مورد، به صورت مستمر گزارشاتی از آسیب‌های وسیع روانی در افراد تازه آزادشده منتشر می‌شود. از این رو آشنایی اولیه برای فرد و اطرافیان با مفاهیم روانپزشکی و روانشناسی می‌تواند به بهبود وضعیت روانی فرد آسیب‌دیده یاری رساند. متن پیش‌رو تلاشی در این راستاست.

ترومای روانی چیست؟
ترومای روانی به معنای آسیب شدید روانی در نتیجه‌ی یک واقعه و یا تجربه‌ی شخصی بیش از حد معمول آزاردهنده است. بیش از ۹۰ درصد کودکان و نوجوانان ترومای روانی را تجربه می‌کنند، اما همه‌ی آنها دچار آسیب‌های پس از مواجهه با آن نمی‌شوند.

اختلالات پس از تروما بر اساس زمان، علائم و مدت بروز به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند. واکنش حاد به تروما می‌تواند از مدت بسیار کمی پس از مواجهه با اتفاق ناخوشایند آغاز گردد. علائم می‌توانند بسیار متفاوت باشند و حتی در طول زمان تغییر کنند. شایع‌ترین این علائم شامل ترس، برانگیختگی عاطفی و یا احساس کرختی عاطفی، ناامیدی، افسردگی، اختلال تمرکز، اختلال خواب و اشتها، واکنش بیش از اندازه و غیرمعقول به سانحه، تحریک‌پذیری و علائم فیزیکی شامل تپش قلب، تعریق، سرگیجه و خشکی دهان هستند.

تصاویر اتفاق پیش آمده ممکن است به صورت برق‌آسا در ذهن کودکان و نوجوانان در مرور زمان پدیدار گردند (فلش بک) و باعث بروز علائم ذکر شده شوند. شایع‌تر از آن یادآوری عاطفی آن واقعه است که می‌تواند بسیار برای آن‌ها دردناک باشد.

بسیار شایع است که افراد به مرور زمان دچار رفتاری مبنی بر اجتناب از موقعیت‌های مشابه شوند. برای مثال کودکانی که توسط والدین زندانی می‌شوند، بعدتر ممکن است از فضاهای مشابه دوری گزینند. کودکان بیشتر از بزرگسالان علامت بروز می‌دهند ولی در عین حال شانس درمانی بهتری نیز دارند.

علائمی که ممکن است در طول زمان در اثر مواجهه با سانحه تلخ پدیدار گردند شامل افسردگی، اختلالات خوردن، شب‌ادراری، بی‌اختیاری مدفوع، احساس گناه، اعتماد به نفس پایین، حملات پنیک و حتی خودزنی هستند.

در صورت بروز علائم ذکر شده سعی کنید بر خود مسلط باشید و کنترل اوضاع را در دست بگیرید. در اولین فرصت کودک خود را برای تشخیص و مشاوره به یک مرکز روان‌درمانی کودکان معرفی کنید.

به یاد داشته باشید که اختلالات روانی برای هر شخص و در هر سنی ممکن است اتفاق بیفتند. از انگ‌زدن اجتناب کنید و از برچسب خوردن به عنوان “دیوانه” یا “روانی“ نترسید.

تجربه مرگ عزیزان در کودکان
کودکان زیر سه سال معنای مرگ را به درستی نمی‌فهمند و اغلب آن را به عنوان “نبودن شخصی در جایی” تلقی می‌کنند.

کودکان از سن سه سالگی تا شش سالگی رفته‌رفته معنای مرگ را درک می‌کنند. برای آن‌ها در این سنین مرگ به معنای تاریکی و بی‌حرکتی است. آنها مرگ را امری موقتی تلقی می‌کنند و تصور می‌کنند می‌توان برای همیشه زنده ماند. مثلاً در مراسم خاکسپاری سوال می‌کنند: “مامان کی میاد؟”

مرگ برای آنها همیشه مرگ دیگران است و تصوری از مرگ خود ندارند. در این سنین مرگ عزیزان می تواند منجر به بازتولید رفتارهای سنین پایین‌تر نظیر عدم کنترل ادرار در کودکی گردد که تا پیش از آن توانایی کنترل مستمر ادرار داشته است.

از ۶ سالگی تصور صحیح از مرگ رفته‌رفته در کودکان شکل می‌گیرد. بین سنین ۶ تا ۹ سالگی مرگ اغلب به عنوان امری شخصی‌سازی شده و به عنوان مجازات یا تنبیه تعبیر می‌شود. کودکان در این سنین کنجکاوی خاصی نسبت به درک مفهوم مرگ دارند. واکنش به مرگ ملغمه ای از واقعیت، خیال، ترس از رهاشدگی و جدایی است.

چگونه مرگ را برای کودکان خود توضیح دهیم؟
??به کودکان خود زمان دهید. بگذارید تا سوالات خود را مطرح کنند.

??از جملات ساده و واضح استفاده کنید. به طور مثال می‌توان گفت: “مردن مثل خوابیدنه! اما کسی که مرده دیگه نفس نمیکشه. قلبش هم نمیزنه. بدنشم سرده. گلها هم وقتی فصل عوض میشه پژمرده و خشک میشن.”
یا بگویید: “معمولاً آدم های پیر و مریض می میرن. وقتی آدمای جون بمیرن، ممکنه به خاطر یه اتفاق بد یا یه مریضی بد باشه. اما این اتفاق زیاد نمیافته.”

??کودکان باید بیاموزند که مرگ هم بخشی از زندگی است.

??مراسم خاکسپاری فرصت خوبی برای خداحافظی کودکان از فرد متوفی است. این مراسم همچنین به آن‌ها این فرصت را می‌دهد که خود را بخشی از یک اجتماع بزرگتر نظیر خانواده و اقوام احساس کنند. البته باید شخصی مسئول این کار گردد که بتواند از کودک مراقبت کند و به سوالات او پاسخ دهد. وقتی پدر یا مادر خود درگیر مرگ عزیزی هستند، نمی‌توانند این مسئولیت را برعهده بگیرند. در این زمان باید این مسئولیت را به شخص قابل اعتمادی سپرد.

??ایرادی ندارد که کودک اشک‌ها و اندوه شما را ببیند.
اما مهم است که برای او توضیح دهید که چرا غمگینید یا چرا گریه می کنید. مثلاً می‌توان گفت: “من باید گریه کنم چون به بابات فکر می کنم. اما مطمئنم الان حالش خوبه و درد نمیکشه.” یا وقتی کودک می پرسد چرا بابا مرد؟ میشود پاسخ داد: “بابا مریضی سختی داشت. البته همه ی کسایی که مریضن نمی‌میرن. بعضی وقتا هم آدما مریض نیستن و به خاطر یه اتفاق بد می‌میرن. مثل اتفاقی که برای پدرت افتاد.”

??به کودکان حقیقت را به موازات احساس امنیت‌بخشی بگویید.
مثلا می‌توان گفت: “همه انسان‌ها و حیوانات یه روز می‌میرن. اما تا زمانی که ما بمیریم کلی طول میکشه. الان لازم نیست به مرگ فکر کنیم. تا اون موقع کلی وقت داریم با هم زندگی کنیم و از زندگی لذت ببریم.”

چگونه با کودکان راجع به قتل صحبت کنیم؟
??پس از اتفاق سعی کنید هر چه سریعتر با کودک خود درباره آن حرف بزنید.

??واضح و صادقانه با کودک خود سخن بگویید. سعی کنید تا حد امکان ساده سخن بگویید.

??از دادن جزئیات به کودکان اکیداً خودداری نمایید.

??اگر کودک سوالی داشته باشد خودش مطرح خواهد کرد. اگر پاسخ سوال کودک خود را نمی دانید ایرادی ندارد که بگویید: “من جواب سوالت رو نمیدونم، اما شاید بتونیم کسی رو پیدا کنیم که کمکمون کنه جواب این سوال رو پیدا کنیم.”

??از واژگان صحیح نظیر «مرگ» و یا «کشته شدن» استفاده کنید. از واژگانی نظیر «خوابیده…» یا «به آسمون/بهشت رفته» یا «رفته به …» استفاده نکنید.

??والدین آینه کودکان هستند. ایرادی ندارد که گریه یا غم شما را ببینند. آنها در این صورت می توانند احساسات خود را به درستی به شما با اشتراک بگذارند. درباره احساسات مختلف نظیر غم، ترس و عصبانیت با کودکان خود گفتگو کنید.

روش‌هایی که کودکان با کمک آن‌ها می توانند با غم فقدان عزیزان کنار بیایند
??در مورد مرگ با کودکان خود حرف بزنید. کتاب‌های زیادی هستند که می‌توانید از آن‌ها کمک بگیرید.

??به کودک کمک کنید که به فرد متوفی نامه بنویسد.

??با احساسات کودک خود همراهی کنید و اجازه دهید که احساسات خود را بروز دهد.

??اگر شایعات و حرف‌های غیرواقعی در مورد اتفاق رخ داده وجود دارد و باعث آزار کودک شما می‌شود، با او درباره‌ آن‌ها صحبت کنید.

??در صورت بروز علائم، از خوددرمانی بپرهیزید و در جستجوی کمک حرفه‌ای از روانشناسان یا روانپزشکان کودک باشید.

خودکشی در افراد آسیب‌دیده‌
جمهوری اسلامی در اعتراضات اخیر ایران تعداد بسیاری از نوجوانان را زندانی و شکنجه کرد. همچنین گزارش‌هایی تکان‌دهنده از تجاوز جنسی به زندانیان و همچنین مواردی از خودکشی در مدت کوتاهی پس از آزادی از زندان منتشر گردیده است. از این رو، این بخش به صورت اجمالی به مقوله‌ خودکشی پس از تجربه‌ی فجایعی تلخ نظیر آن‌چه ذکر شد می‌پردازد.

در تئوری خودکشی سه مرحله وجود دارد:

در مرحله اول افکار خودکشی و اندیشیدن درباره‌ی نیستی غالب هستند.

در مرحله دوم تمایلات به خودکشی بر افکار پیشین اضافه می‌گردد. این مرحله حائز اهمیت بسیاری است، زیرا اکثر افراد در این مرحله راجع به تمایلات خودکشی خود صحبت می‌کنند. مداخلات اطرافیان در این مرحله بسیار حیاتی ست. از این رو هرگونه صحبت در مورد افکار و تمایلات خودکشی و همچنین درخواست کمک در این مورد می‌بایست بسیار جدی گرفته شوند و تحت بررسی حرفه‌ای قرار گیرند.

افراد پس از این مرحله وارد مرحله نهایی یعنی مرحله آماده‌سازی برای خودکشی می‌شوند. در این مرحله فرد که غالباً امید خود را برای بهبودی وضعیت از دست داده است، وارد فاز سکوت می گردد تا در نهایت به تصمیم خود جامه‌ی عمل بپوشاند. این مرحله یک اوراژانس روانپزشکی‌ست و نیاز به مداخله‌ی جدی روانپزشک دارد.

در تئوری خودکشی احساس گناه و بار اضافه بر دوش دیگران بودن و همچنین تنهایی، عدم تعلق و خود را از سایر افراد جدا احساس کردن، دارای نقشی اساسی هستند. احساس تحقیرشدگی و عدم توانایی تحمل و انطباق با فشار موجود و از دست‌دادن امید برای بهبود وضعیت موجود، از جمله دیگر عوامل مرتبط با وقوع وضعیت خودکشی به شمار می‌روند.

اختلال استرسی پس از سانحه (PTSD) که در این مطلب به تفضیل درباره‌ی آن صحبت شد، شایعترین اختلال روانی منجر به خودکشی‌ست. افرادی که در زندان مورد شکنجه و یا آزار جنسی واقع شده‌اند از جمله گروه‌های پرخطری هستند که توجه دوچندانی به وضعیت سلامت روانی آنها پس از آزادی از زندان مورد نیاز است. گوش دادن همدلانه به این افراد و فراهم کردن محیطی امن و به دور از تنش برایشان می‌تواند از جمله‌ مداخلات اولیه به شمار آید. در صورت مشاهده‌ی علائمی که در ابتدای این نوشتار به آنها اشاره گردید و همچنین افکار و یا تمایلات خودکشی حتما باید مداخله‌ی درمانی توسط افراد متخصص در مراکز روانپزشکی صورت گیرد.

برگرفته ای از سایت رادیو زمانه، ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲