مقداد عسکريان
زمانی که خواهر مری (معصومه ابتکار) و رفقایش از دیوار سفارت امریکا بالا می رفتند و، به گفتهء مرادشان، «انقلاب دوم» را رقم زدند، شاید هیچوقت این فکر را نمی کردند که فرزندان خودشان روزی ملتمس همین سفارت در کشورهای دیگر بشوند. امروز ديگر، همچنانکه شعار «مرگ بر امریکا » بصورت روزانه از «بهارستان تصرفی» به گوش میرسد، نعره زنندگان، همین شعار را نعره میزنند و وقتی عصر به خانه می روند با فرزندان خود که در همان کشوری که صبح نابودی آش را آرزو کرده اند اقامت دارند، صحبت میکنند.
براستی چگونه است که مدیران حکومت اسلامی، که همهء مشکلات کشور را به «دژمن خارجی» ارجاع میدهند، فرزندان خود را به همین کشورهای دشمن صفت می فرستند و بعضاً برگهء تابعیت آنها را هم دریافت میکنند؟ چنانکه از اسمش بر می آید، در رژيم اسلامی، اسلام همه کاره است اما اين اسلام از نوع بر آمده از رفتار بنیانگذاری است که خود با «خدعه کردن» برهبری رسيده و این «تمهيد» اکنون مورد استفادهء کوچکترین عضو این حکومت نيز قرار گرفته است.
باری، دهه هائی گذشته از انقلابی مدعی «بيگانه ستيزی» گذراندن تحصیلات در خارج از کشور برای فرزندان مسئولین حکومت امری بدیهی شده است، حال آنکه یک ایرانی بدون وابستگی به حکومت نه شرایط آن را دارد و نه توانایی پرداخت هزینه ها را. این فرزندان، که اغلب «آقازاده» هم خوانده میشوند، بعد از دریافت اجازهء اقامت دائم در کشورهای اروپایی،کانادا، و یا امریکا، معمولا برای والدین خود هم اجازهء اقامت می گیرند و این «والدین انقلابی» هم، ضمن حفظ سمت های بی شمار خود، «دوتابعیتی» هم میشوند. البته اگر شرایط برای همهء ایرانی ها یکسان بود نفس کار هم مشکلی نداشت.
اما چرا و چگونه است که امروزه، پس از سال ها که حکومت اسلامی «تابعیت مضاعف» را قبول نداشت و وجود آن را در نزد دولتمردان و زنان خود نديده می گرفت اکنون اجازه داده است که مسئلهء «دو تابعیتی ها» بصورتی آشکار در محافل حکومتی مطرح شود؟ به اين پرسش چنين می توان پاسخ داد که بخش هائی از حکومت تصميم گرفته است و يا ناچار شده است که از اين امر برای گروگان گیری و اهرم فشار استفاده میکند. بعبارت ديگر، بحث دو تابعیتی ها که دوباره در رسانه های حکومتی به جریان افتاده نه برای اجرای قانون بلکه در راستای بهره کشی سیاسی از افراد مختلف همان حکومتی است بر اساس دروغ پا گرفته است.
در اين رابطه، و همانطور که در مطلب هفتهء پیش به وجود کارکرد «اخبار زرد» اشاره کردم، دستگاه عريض و طویل رسانه ای حکومت اسلامی، با مطرح کردن بحث دو تابعیتی ها، سعی دارد تا برای افراد دو تابعیتی پرونده آماده کند و آنها را زیر ذره بین بگذارد تا بتواند هرگاه که لازم شد آنها را حذف کند و یا بصورتی که می خواهد از آنها استفاده نمايد. مثلاً، بحث دو تابعیتی بودن حسن روحانی هم از همین دسته اخبار است که همزمان، با شنیدن زمزمهء مذاکره با امریکا، در خروجی های خبری حکومت دیده میشود.
آيا اين بازی يک طرفه از جانب حکومت انجام می شود و ادامه می يابد و مردم ايران فقط تماشاگر آنند؟ آيا نه اينکه همهء اين آتش های خدعه آميز از گور مذهبی – ايدئولوژيک بودن اين حکومت بر می خيزد و تا اين حکومت برقرار است، از تسلط «خدعه» بر سراسر آن محصولی جز اين به دست نمی آيد؟ آيا جز مردم، که صاحبات اصلی آن سرزمين اند، پاسخگوی ديگر هم وجود دارد؟
همگی می دانيم که در حکومت اسلامی افکار عمومی، و اصولا مردم، ارزشی ندارند اما در عين حال، تنها مردم ایران هستند که می توانند هوشیاری خود را حفظ کرده و از يکسو حکومت اسلامی را در رسیدن به اهداف خود ناکام بگذارند و، از سوی ديگر، دست بالا زده و نظامی را انتخاب کنند که بر پایهء دموکراسی سکولار استوار باشد.
يعنی، پس از بیش از چهل سال تجربهء حکومت مذهبی، مسلماً بايد وقت آن فرا رسیده باشد که ملت ايران سکولار بودن نظام را از اهم واجبات دانسته و در راه تحقق آن دست به اقدام زند.
۲ امرداد ۱۳۹۸- ۲۴ جولای ۲۰۱۹