نیما آزادیور
سراغ فارغالتحصیلان موسیقی دانشگاه هنر رفتهایم تا از وضع معیشت آنها در این روزهای سخت خبردار شویم. سقف درآمد ماهانه این دانشآموختگان به سختی از حداقل دستمزد فراتر میرود.
در دو سه سال گذشته ابتدا تحت تأثیر همهگیری ویروس کرونا و سپس با وقوع قیام ژینا وضع معیشت هنرمندان موسیقی به ویژه دانشآموختگان جوان موسیقی بحرانی شد. با توجه به اینکه سهم عمدهای از گردش مالی در صنعت موسیقی ایران از برگزاری کنسرتها، جشنوارهها، و اجراهای زنده کوچک و بزرگ تأمین میشود، لغو یا محدودیت این برنامهها، هنرمندان موسیقی اعم از خوانندگان، نوازندگان، آهنگسازان، ترانهسرایان، برگزارکنندگان تا تالارهای موسیقی و سایر حوزههای گوناگون مرتبط با این صنعت را دچار مشکلات زیادی کرده است. در وضعیت انقلابی که در شهریور گذشته با کشته شدن ژینا (مهسا امینی) در بازداشتگاه گشت ارشاد رقم خورد، اوضاع چنان بغرنج شد که برخی مسئولان حکومتی از ضررِ ۲۰ میلیارد تومانی این صنعت در روز در دوران کنونی خبر دادند.
عیسی
عیسی چهل سال دارد و تحصیلاتش در دانشگاه هنر تهران را در زمینه نوازندگی سازهای ایرانی را به پایان رسانده است. او پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۸۸ شروع به آموزش تار و سهتار در آموزشگاههای موسیقی کرد. عیسی «بهترین و مطمئنترین شکل تدریس» را تدریس در آموزشگاههای موسیقی میداند و میگوید: برای من هم تدریس در آموزشگاه موسیقی، تدریس دانشگاهی و گاهی کنسرت راههایی برای درآمدزایی بوده است.
عیسی درآمد یک فارغالتحصیل موسیقی را در «خوشبینانهترین حالت»،در ازای شش روز کار در هفته، ۱۰ تا ۱۲ ساعت کار در روز، حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان در ماه تخمین میزند. او میگوید هنرمندان ترجیح میدهند در شرایط کنونی کنسرت برگزار نکنند و لاجرم میبایست از بخشی از درآمد ماهانهشان صرفنظر کنند. عیسی به وضعیت بدِ اقتصادی و افزایش غیرقابل تحمل شهریه کلاسها هم اشاره میکند که موجب شده تا شاگردان موسیقی به نصف کاهش پیدا کند. او در مصاحبه با زمانه میگوید:
در دورههای مختلف به دلیل اعتراضات، همراهی با اعتراضات و گرانی، ریزش هنرجو داشتهایم. با این حال همچنان میتوان با تدریس زندگی کرد، اما زندگی پرتلاطم است. به دلیل روزمُزد بودن و بالا و پایین شدن هنرجوها درآمدها ثابت و مطمئن نیست.
احسان
احسان، نوازنده گیتار، که در سال ۱۳۹۸ از دانشگاه هنر فارغالتحصیل شد و مدتی نیز خوانندگی پیشه کرد اما بعد خوانندگی را رها کرد نیز معتقد است که وضعیت موسیقی هم مثل وضع کشور بحرانیست. او میگوید: برگزاری کنسرت در ایران از سختترین کارهاست و وقت و هزینه بسیار طلب میکند. اخذ مجوز یک روند طولانیست، هزینه اجاره سالن و دستمزد نوازدگان و نورپردازان و تصویربرداران و هزینه تبلیغات هم بالاست.
احسان میگوید: بر فرض تهیهکنندهای پرداخت تمام این هزینهها را به امیدِ بازگشت سرمایه تقبل کند، در شرایطی که شهروندان با بحران معیشتی درگیرند آیا برگزاری کنسرت مقرون به صرفه است؟ اگر تماشاگری به سالن نیامد چه؟ سقف قیمت بلیت کنسرتها قبل از کشتهشدن مهسا امینی به ۵۰۰ هزار تومان رسیده بود. آیا در شرایط دشوار اقتصادی فعلی و وضعیت انقلابی جامعه، این آدمهای بیمیل به سرگرم شدن، حاضرند چنین مبلغی را بپردازند؟ آنهم در شرایطی که همه به دنبال عبور از این نظام هستند و حاضر نیستند شرایط را برای بقای نظام عادی جلوه دهند؟
سجاد
سجاد ۳۷ سال دارد و در سال ۱۳۹۴ در مقطع کارشناسی ارشد نوازندگی از دانشگاه هنر فارغالتحصیل شده است. او درباره امکانات کسب درآمد برای یک فارغالتحصیل موسیقی میگوید: عموما درآمد اصلی فارغالتحصیلان موسیقی از تدریس در آموزشگاهها، هنرستان موسیقی، دانشگاهها و تدریس خصوصی تأمین میشود. از کارهایی مثل اجرای کنسرت، ضبط آلبوم، ضبط استودیویی، آهنگسازی برای فیلم و… و گاهی هم در حوزه صدابرداری موسیقی و کارگاهِ سازسازی درآمدهای جانبی به دست میآید. سجاد در ادامه مصاحبه با زمانه میگوید: درآمد اصلی من هم از تدریس در دانشگاه و آموزشگاهها تأمین میشود. البته کسانی که سرمایه کافی برای تاسیس آموزشگاه در اختیار دارند درآمدشان بهتر است.
سجاد درآمد یک فارغالتحصیل موسیقی را متغیر اما در حد تأمین حداقل نیازها میداند. میگوید: بستگی دارد به شرایط کاری و میزان شهرت و فیلدِ کاری موزیسین که مثلا در چه حوزهای کار میکند، اما به طور کلی موسیقی جزو شغلهایی با درآمد حداقلی به شمار میرود. ما همه کارگرِ فرهنگی هستیم.
نقش هنرمندان موسیقی در اعتراضات چه در انقلاب ۵۷ و چه در قیام ژینا بسیار شاخص و برجسته بوده است. در جریان قیام ژینا حدود ۵۰۰ سرود و ترانه اعتراضی ساخته و اجرا شد. سجاد در ادامه مصاحبه با زمانه میگوید:
در حوادث اخیر خیلی از موزیسینها سعی کردند بدونِ عواید مادی، کارهایی با محتوای اعتراضی ضبط و اجرا کنند، به ویژه دانشجویان موسیقی، که خود من نیز با همکاری دیگر فارغالتحصیلان یک آهنگ ضبط و منتشر کردیم.
او در ادامه یادآوری میکند که سطح درآمد ماهانه هنرمندان و هنرجویان موسیقی افت کرده و گذران زندگی در مجموع دشوارتر از قبل از شهریور ۱۴۰۱ شده است.
نجمه
نجمه که تجربه کار با گروههای شناختهشده موسیقی ایرانی را در کارنامهاش دارد، ۴۱ سال دارد و در سال ۱۳۸۶ در مقطع کارشناسی نوازندگی (ساز عود) از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر فارغالتحصیل شده است. او معتقد است کار برای یک دانشجوی موسیقی همیشه راحت و آسان نیست؛ بخشی از آن بسته به استعداد خود فرد دارد و بخش دیگر به بخت و اقبال ربط دارد. نجمه میگوید: من به صورت تدریس خصوصی و تدریس در آموزشگاهها شروع کردم و سپس همکاری با گروههای موسیقی از جمله استاد مجید درخشانی که دوره بسیار خوبی بود و موجب دیدهشدن من و کارهایم شد.
نجمه درآمد یک زن هنرمند فارغالتحصیل موسیقی را بسته به اعتبار و شهرت نوازنده و مدرس متغیر و در مجموع معادل یک کارمند دولت میداند، اما میگوید میتواند با کار بیشتر، درآمد بیشتری هم داشته باشد.
نجمه میگوید کارکردن در روزهای بعد از کشتهشدن مهسا امینی برای او «دردناک» بوده است: وضعیت تدریس هم کم و بیش تغییراتی کرده است. به خاطر تورم افسارگسیخته ریزش ثبتنام داشتهایم، و همین کار را برای یک نوازنده سخت کرده است.
او میافزاید: فقط نوازندگان درجه یک میتوانند درآمد خوبی کسب کنند، اما در کل درآمدزایی موسیقی در ایران فقط از طریق تدریس است؛ در صورتی که هنرمندان میتوانند از منابع دیگری همچون کنسرتهای متعدد و آلبوم موسیقی درآمد داشته باشند اما این روزها، به ویژه بعد از کشتهشدن مهسا، برگزاری کنسرت بسیار سخت شده است و آلبوم هم که دیگر درآمدزا نیست.
علیرضا
علیرضا نوازنده سهتار و پیانو است. او ۳۷ دارد و در سال ۱۳۹۱ در مقطع کارشناسی موسیقی از دانشگاه هنر فارغالتحصیل شده است. او نیز معتقد است تنها راه مطمئن برای کسب درآمد دانشآموختگان موسیقی در ایران تدریس است. او درباره ساعتهای کار یک هنرمند موسیقی برای گذران زندگی میگوید: اگر یک نوازنده ۵ روز در هفته و روزی ۸ ساعت تدریس کند، میتواند بین ۱۲ تا ۱۵ میلیون تومان در ماه درآمد داشته باشد، که این رقم با تورم ۵۰ درصد، عملا یک شکست است، به ویژه که برای یک نوازنده کار دیگری هم در حال حاضر نیست.
علیرضا معتقد است که قیام ژینا اجراهای موسیقی و نشر آلبومها را تحت تاثیر قرار داده چنانکه میتوان گفت موسیقی در محاق رفته است و با این حال همچنان کلاسهای درس برقرار است و یک نوازنده، بسته به تخصصش میتواند با حداقل درآمد ماهانه به کارش ادامه بدهد.
به گفته این دانشآموخته موسیقی در شرایط کنونی فقط یک آهنگ اعتراضی مخاطب دارد.
دانشجویان و فارغالتحصیلان موسیقی دانشگاه هنر بیشترین سهم را در ساخت و اجرای ترانهها و آهنگهای اعتراضی داشتهاند و تا به امروز دهها آهنگ ارکسترال، گروهی و تک از دانشجویان موسیقی دانشگاه هنر منتشر شده و برخی از آنها از جمله «برپا خیز برای زن، زندگی، آزادی»، «به نام دختران آفتاب» و «قسم به خاک سرخ ایران» به ترانههای اعتراضی مردمی تبدیل شده است.
برگرفته ای از سایت رادیو زمانه،۳ می۲۰۲۳