برای یک زندگی معمولی؛ عدالت یا فراوانی

اسماعیل نوری علا
در استوره ها آمده است قدیم ها پادشاه خودکامه ای قد خودش را قدطبیعی انسان می ‎دانست و یک نیمکت به قد خود ساخته بود و دستور داده بود که مأموران اش آدم ها را در میدان شهر بر روی این نیمکت بخوابانند و هر کس قدش بیشتر از درازای نیمکت بود، مقدار اضافه بدنش را اره کنند و هر کس کوتاه تر بود او را آنقدر بکشند تا اندازه نیمکت بشود. این استوره دقیقاً تعریف ایدئولوژی را بصورتی تجسمی‎ بیان می‎کند: ایدئولوژی ها مجموعه های سر هم بندی شده ایده هائی هستند که با واقعیت طبیعت آدمی‎ و جامعه سر و کار ندارند و در تلاشند تا این طبیعت را به شکل ایده های خود تغییر بدهند.

ایدئولوژی ها می‎توانند مذهبی یا غیرمذهبی و یا حتی ضد‎مذهبی باشند اما در هر سه حالت، حکم می‎کنند که آدمیان متکثر و گوناگون را با تحمیل اطاعت از احکام و ارزش های خودشان متحد الشکل کنند. اوج این یکسان سازی را در متحدالشکل کردن لباس و حجاب و چادر و مقنعه و آرایش مو و مراسم و تشریفات رفتار و کردار و گفتار آدمیان ایدئولوژی زده می شود بخوبی دید. ایدئولوژی ها به نیمکتی که با آن آدمیان را هم اندازه گیری می ‎کنند، می گویند «عدالت». و مدعی این هستند که جوامع دچار بی عدالتی هستند، همان بی عدالتی که تفاوت و نابرابری و تبعیض از آن ناشی می شود. به همین دلیل هم احکامی را وضع کردند تا این وضعیت را تصحیح کنند. شاید اساسی ترین و غیرطبیعی ترین مشکل ایجاد شده بوسیله ایدئولوژی ها هم در همین کوشش برای مساوی کردن و برابر ساختن آدم ها در جامعه، با نام پرطمطراق «رفع نابرابری» بر می‎گردد. در ایدئولوژی های مذهبی این یکسان سازی ابتدا به «اندیشه، باور و عمل افراد» بر می‎گردد و در ایدئولوژی های غیرمذهبی یا ضدمذهبی، بیشتر کوشش متوجه همسان سازی اقتصادی و امکاناتی مثل شغل و مسکن است.

ایدئولوژی های مذهبی به امت یکتاپرست و یکتا رفتار کار دارند و ایدئولوژی های نوع دیگر تا حد تعیین مشخصات ژنتیک آدم ها هم پیش می‎روند. اما اگر با عینک واقع بینی نگاه کنیم می‎بینیم هیچ آدمی ‎دقیقا نه شبیه دیگری فکر می‎کند و سخن می‎گوید و نه مشخصات فیزیکی اش شبیه دیگری است. طبیعت آدم ها را از هم متفاوت می کند و در عین حال پدیده هائی را در آدم ها به ودیعه می‎گذارد که به مجموعه غرایز او مربوط می‎شود. ما آدم ها همه گرسنه می‎شویم، همه احتیاج به امنیت داریم، و با پیشرفت جامعه همه ما محتاج آموزش و کسب مهارت و داشتن شغل و تشکیل خانواده و دسترسی به خدمات بهداشتی هستیم. اما از لحاط توان جسمی ‎و فکری و عملی با هم متفاوت هستیم. بعضی ها تیزهوش‌ترند، بعضی ها در کاربرد مطالب انتزاعی از بقیه قوی تر هستند، بعضی ها مکارتر و حیله گرترند. این تفاوت ها باعث می‎شوند که میزان دسترسی آدم ها به شهوت و قدرت و ثروت با همدیگر یکسان نباشد. در آفرینش این نابرابری ها ساختار فیزیکی، مغزی و غریزی و نابرابر انسان ها تاثیرگذار است و جامعه هم بر اساس همین تفاوت ها است که صاحب طبقات مختلف از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره می‎شود. به این ترتیب برای اینکه هم از جامعه محافظت بشود و هم از فرد، ضروری است که سپری محافظتی در جامعه بوجود بیاید که افراد جامعه را از تعرض به هم در امان نگاه دارد. در اینجا است که مفهوم عدالت و عدالت خواهی (به معنی زدودن تفاوت ها و رسیدن به برابری) بعنوان مهمترین وسیله پیشبرد کار ایدئولوژی ها مطرح می‎شود.

ایدئولوژی ها با اینکه معصومانه و انسان دوستانه به نظر می آیند اما در واقع برای مبارزه با تفاوت های طبیعی بین افراد و جوامع شکل می‎گیرند اما حاصل شان، حاصل همان نیمکت استوره ای است که گفتیم. اما بخصوص با ورود انسان به قرن بیستم و آزمودن ایدئولوژی های فاشیستی، نازیستی، کمونیستی و سپس اسلامیستی معلوم شده که جامعه‎ ای که دچار ایدئولوژی زدگی شده، جامعه ای غیر طبیعی، غیر معمولی و غیر انسانی است. ایدئولوژی، به نام برابری، فقر را تقسیم می‎کند و از انسان طبیعی، انسان غیرطبیعی می‎سازد و جامعه معمولی را به جامعه غیرمعمولی تبدیل می‎کند. در دو سه قرن اخیر انسان طعم گزنده و مسموم تسلط ایدئولوژی بر جامعه را چشیده و در قرن جدید که اندکی بیش از دو دهه از عمرش گذشته به راه های دیگری برای رسیدن به طبیعت متکثر خود و جامعه اش رسیده. انسان جوامع معمولی یا همان جوامعی که دچار ایدئولوژی نشدند، برای دستیابی به عدالت، به حل مسئله «امکان دسترسی» پرداخته. نبودن امکان دسترسی عمومی‎ به هر چیز، جامعه را دچار تبعیض می‎کند. فرق طلا با هوا در چیست؟ در اینکه همگان نفس می‎کشند و به هوا دسترسی دارند، اما عده معدودی در جامعه به طلا دسترسی پیدا می کنند و آن را از آن خودشان می‎کنند. بر اساس این درک تازه است که متفکران نیمه دوم قرن گذشته و نیمه اول قرن کنونی، دریافتند که بجای عدالت باید در جستجوی کلید دیگری برای حل مشکلات بود و آنها این کلید را در «فراوانی» یافته اند. کسی بر سر هوا با کسی نمی‎گنجد و هر کس به اندازه حجم سینه خودش از هوا برخوردار است. اگر طلا هم مثل هوا در دسترس همگان باشد دیگر نمی‎تواند منشاء تفاوت و تبعیض بشود. فراوان کردن تولیدات در یک جامعه مدرن، در راستای گسترده کردن امکان دسترسی، خیلی کاراتر از هر کوششی برای رسیدن به عدالت یا همان رفع نابرابری است. جامعه ای که برای یکسان شدن، به اتومبیل ایمن دسترسی ندارد و فقط معدودی از صاحبان قدرتِ غرق در فساد می‎توانند دارای اتومبیل ایمن باشند، بسیار بدبخت تر، پژمرده تر و غیرانسانی تر از جامعه ای است که در آن، از طریق تولید فراوان اتومبیل با قیمت های مختلف امکان دسترسی به اتومبیل برای همه ممکن شده. سیستم ایدئولوژیک، کارش این است برای استقرار برابری، به تقسیم فقر بپردازد و سیستم غیرایدئولوژيک، اگر بتواند به فراوانی در تولید مایحتاج مردم برسد، یک جامعه مرفه می‎سازد. و تازه همین تلاش برای فراوانی تولید، خودش مشوقی برای رقابت هم هست.

در حالی که توزیع عادلانه فقر، کشنده رقابت به حساب می آید. نتیجه ای که می‎شود از این بحث گرفت این است که وقتی یک گروه، دسته، یا یک حزب روبروی شما می‎ایستد و رأی و گزینش شما را طلب می‎کند، شما می‎توانید با مطالعه فلسفه کارشان و نقشه هایی که برای آینده جامعه‎ دارند، قضاوت و تصمیم گیری کنید و ببینید که آیا برنامه هایشان برای اشاعه عدالت از طریق تقسیم فقر قابل اجرا است؟ یا از راه ایجاد فراوانی و بالا بردن سطح دسترسی برای همگان؟

ویدیوی کامل این برنامه در پیوند زیر: