به بهانهء دستگیری اعضای گروه موسوم به “۱۴ تن”
منوچهر یزدیان
پیش از هر بررسی در مورد موضوع اين مطلب، نخست باید بطور روشن بیان کرد که حکومت اسلامی معضل اصلی در ایران است و مسئولیت زندان، شکنجه و قتل کنشگران، چه در درون و چه در بیرون از کشور، بعهدهء همین حکومت استبداد – مذهبی می باشد.
آنگاه می توان بيان داشت که دستگیری افرادی که با نوشتن بیانیه های دستجمعی خواهان گذر از حکومت اسلامی شده اند بار دیگر بررسی نقش و جایگاه فعالیت مدنی و سیاسی مخالفین حکومت اسلامی درون کشور را بایسته کرده است.
مبارزه با حکومت اسلامی و نهادهای آن از یکسو، و دفاع از آزادی و دموکراسی از سوی دیگر، دسته بندی های گوناگونی دارد که مبارزات صنفی، مبارزات زنان، افشاگری حکومت و مبارزات سیاسی از جمله این دسته بندی هاست. مبارزات صنفی کارگران، پیشه وران، آموزگاران نمونه هائی از مبارزاتی هستند برای فقرزدائی و داشتن شرایط بهتر کار. اما مبارزات زنان محتوای ویژه خود را دارد، از یکسو مبارزه برای دستیابی به برابری جنسی است و از سوی دیگر همین زنان بعنوان کارگر، آموزگار، پرستار و مشاغل دیگر شریک مبارزات صنفی هستند.
فعالیت برای افشای سیه کاری و تبهکاری حکومت و حکومتگران مبارزه ای است که بخش بزرگی از مردم ایران در آن فعالند و از راهرهای گوناگون از رژیم اعتبارزدائی کرده و میرکنند. در مقابل این مبارزات، حکومت اسلامی با صرف هزینه های زیاد و از راه های مختلف همواره تلاش کرده برای خود اعتباری دست و پا کند. در این تلاش حکومت اسلامی نه تنها شکست خورده بلکه هرکدام از تلاش هایش به موضوع تازه ای برای دامن زدن به بی اعتباری بیشتر رژیم تبدیل شده است. توسل حکومت اسلامی به خشونتِ بسیار، و بکاربردن نیروی نظامی برای سرکوب مبارزات شهروندان، از سر ناامیدی کامل برای ادامهء حکومتی “معمولی” و در این میان برای کسب اعتبار “شیوهء سرکوب و خشونت” است.
ادامهء حکومت سرکوب و خشونت در حداقل ۱۰ سال گذشته این واقعیت را نشان داده که حکومت اسلامی هنوز در ایران مستقر است. همچنانکه یک کارگاه به کارگر متخصص و ابزار لازم برای تولید محصول اش نیاز دارد، حکومت ترور و وحشت نیز نیازمند ابزاری چون زندان، شکنجه، قتل و سرکوب نظامی شهروندان است و در این راه از بازسازی آن نیز دریغ نکرده.
در این میان، مبارزهء سیاسی فعالین درون کشور با حکومت و برخورد رژیم با آنها ویژگی های خود را دارد. توضیح اینکه در اینجا، نه افراد و شخصیت های منفرد بلکه فعالیت سیاسی گروهی مورد بررسی می باشد. این گروه ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
گروه نخست با حکومت و دستگاه امنیتی آن مماشات متقابل کرده و منتظر روز موعود است. از مشخصات این دسته یکی مبارزه آنها با سلطنت خاندان پهلوی است (که چهل سال از سقوط آن می گذرد) که در واقع تیغ تیز مخالفت بسمت آقای رضا پهلوی و طرفداران حکومت پادشاهی است. از این منظر خود این دسته شامل گروه های مختلفی است که خود را “جمهوریخواه” معرفی کرده و از این راه “مسئلهء مماشات یا رژیم اسلامی” بخوبی از آن استفاده می کند. شاخصهء دیگر این گروه ها، “ضد امپریالیست” بودن آنهاست که از این راه خود را از یکسو در طیف چپ قلمداد کرده و از سوی دیگر دقیقا از خط “ضد امپریالیستی” حکومت اسلامی دفاع میکند.
گروه دوم گروهی است که علنا خواهان گذر از حکومت استبداد مذهبی است و آشکارا از استقرار یک حکومت دموکراتیک و سکولار در ایران سخن می گوید. از شاخصه های مهم این گروه (که تعدادشان هم زیاد نیست) یکی این است که شکل حکومت آینده (جمهوری یا پادشاهی) را منوط به رأی مردم نموده و دیگر اینکه خود را در طیف “ضد امپریالیست ها” قرار نمیدهد.
گروه هایی که علنا خواهان گذر از حکومت استبداد مذهبی هستند و آشکارا از استقرار یک حکومت دموکراتیک و سکولار در ایران سخن میگویند در زیر تیغ سرکوب، زندان و شکنجه قرار دارند که گروه های موسوم به “١٤ تن” از جملهء این گروه ها می باشند. از آنجا که این مبارزه “علنی” و بویژه “گروهی” است اعضای این گروه ها بزودی شناخته شده و زیر تیغ سرکوب، زندان و شکنجه حکومت اسلامی قرار می گیرند. اگر در برهه ای، حکومت اسلامی اجازه داد شخصیت های منفردی مثل آقای دکتر ملکی و آقای نوریزاد با قلم و انتشارات رسانه ای به انتقاد از حکومت استبدادی بپردازند اینک نه تنها تعدادی از این شخصیت ها دارند بشکل گروهی عمل می کنند بلکه تعداد دیگری، یا بهتر است بگوئیم شخصیت های جدیدی، به این گروه ها پیوسته اند. نباید فراموش کرد که گروه های موسوم به “١٤ تن” از چشم انداز یک حکومت سکولار دموکرات سخن میگویند، که این خود سم مهلک حکومت اسلامی است.
در حال حاضر تعداد زیادی از اعضای گروه های نامبرده در بالا دستگیر شده و به این خاطر نه اقدامات سیاسی خودشان بلکه در زندان بودن شان خود به وسیله ای برای مخالفت با رژیم تبدیل شده است. البته بدیهی است مسئولیت شکنجه و تبعات دستگیری این دلیران هرچه که باشد با دستگاه سرکوب و استبداد حکومت اسلامی است. تجربه نشان داده است که رژیم برای ناامید کردن مبارزان راه آزادی میهن، تلاش وحشیانه ای برای شکستن دلیران زندانی و ارائه نمایش های چندش آور تلویزیونی خواهد کرد. بایسته است که این دلیران بدانند که نمایشات حقیرانه رژیم نمیتواند نقش بزرگ آنها را در ایستادگی در مقابل استبداد مذهبی خدشه دار کند.
حاصل تجربه کسب شده
الف- تشکلات علنیِ گروه های موسوم به “١٤ تن” و اعلام گذر از حکومت اسلامی و سپس استقرار نظامی دموکراتیک و سکولار واکنش جامعه استبداد زده ایران است.
ب- بیانیه های نخستین گروه “١٤ تن” موجب شد که در درون کشور گروه های تازه ای به راه آن گروه یعنی گذر از رژیم اسلامی بپیوندند. بنابراین این گونه تشکلات علنی چه با نام “١٤ تن” و چه با عناوین دیگر بازهم در داخل کشور بوجود خواهند آمد.
پ- در شرایط کنونی، رژیم اسلامی با اعمال اقدامات سرکوبگرانه تشکلاتی که خواهانه براندازی آن باشند را تحمل نمیکند.
ت- از سوی دیگر گروه هائی مانند “۱۴ تن”، برای بقای خود به ادامه کاری تشکیلاتی و دور از دسترس رژیم نیاز دارند. یعنی مرکزی برای ادامه دادن به جنبش مدنی سرنگونی حکومت اسلامی. این مهم یا از راه کار تشکیلاتی غیر علنی در درون کشور انجام پذیر است و یا از ایجاد چنین تشکیلاتی در خارج از ایران. دراین رابطه موضوع “درون و بیرون از کشور” شایسته بازنگری جدی است. کوتاه اینکه بخشی از این دلیران از جان گذشته درون کشور یا باید از همان ابتدا، یعنی پیش از شناسائی شدن شان توسط رژیم، به کار مخفی روی بیاورند و یا با گرفتن مأموریت از سوی همراهان شان در داخل کشور به خارج آمده و پی گيری خواست گروه شان برای گذر از حکومت اسلامی را بهر صورت که می دانند در فضای آزاد خارج کشور ادامه دهند.
۱۵ شهریور 1398 – 6 سپتامبر 2019