شورای مدیریت گذار و واکنش مخالفان

محمودروغنی (م رها)

 به‌تازگی ”شورای مدیریت گذار“ اعلان موجودیت کرده است. این تشکل تازه، از سازمان‌ها و مخالفان باورمند بر لزوم گذار از جمهوری جهل و تبعیض دعوت کرده که برپایه سه اصل باور به حفظ تمامیت ارضی کشور، برپایی نظام پارلمانی سکولار دمکرات و پذیرش منشور جهانی اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیون‌های مربوط به نفی تبعیض علیه زنان، اقلیت‌های قومی/ ملی، دینی و دگراندیشان، در زیر چتر این تشکل برای مدیریت و سازماندهی دوران گذر از نظام موجود متحد شوند. در سند شماره ۲ این شورا همچنین بر جدایی دین از دولت، انتخابی بودن و غیر موروثی بودن رهبران کشور، برابری حقوق زن و مرد, عدالت اجتماعی، توسعه پایدار و حفظ محیط زیست، احترام به آزادی‌های اساسی و پایان دادن به سیاست‌های غرب ستیزانه و تنش افزا در منطقه تاکید و با واگذاری تعیین شکل نظام آینده به مجلس موسسان، ائتلاف گرایش‌های گوناگون در دوران گذار را امکان پذیر تر ساخته است[۱]. این تشکل بجز سه اصل نامبرده مبانی دیگر این شورا را تغییر پذیر اعلان کرده است.

در کنار نقاط قوت نامبرده، کاستی‌هایی نیز در اسناد و ترکیب دیبران این تشکل مشاهده می‌گردد:

۱- پیش از هرچیز اَین شورا فاقد یک اساسنامه داخلی است که تشکیل گنگره، امکان انتخاب دبیران تازه از گروه‌ها و افراد جذب شده، بررسی فعالیت‌ها و به روز کردن برنامه‌های شورا را با تصویب اعضاء امکان پذیر سازد.

۲- زنان ایرانی در صف مقدم پیکار با جهموری تبعیض و سرکوب قرار دارند. هم اکنون از ۱۸ نفر دبیران و مشاوران این شورا تنها ۳ نفر زن هستند. با توجه به حضور زنان فرهیخته، کارشناس و دانشگاهی ایرانی در خارج کشور که برخی از آنها از شهرت جهانی نیز برخوردارند، لزوم مشارکت بیشتر زنان در هیآت دبیران شورا احساس می‌گردد. این رویکرد سنت مردانه بودن نسبی تشکل‌های مخالف را دگرگون خواهد ساخت.

۳- به گمان نگارنده تماس هیات‌های نمایندگی شورا با کشورهای همسایه و برخی از کشورهای غربی می‌بایست پیش از هرچیز با هدف حساس کردن این دولت‌ها در مورد نقض حقوق بشر در ایران صورت پذیرد. عقب‌نشینی نسبی دولت سرکوبگر دینی در مورد ورود زنان به ورزشگاه‌ها از جمله با تهدیدهای فیفا تحقق یافت. این رژیم نشان داده است که تنها با زبان زور آشناست. شوربختانه کشورهای غربی با گرفتار شدن در تله هسته‌ای رژیم، در مورد نقض حقوق بشر در ایران سکوت پیشه کرده‌اند. افزون براین شناسایی شورا از سوی کشورها، به عنوان چتر فراگیر مخالفان جمهوری اسلامی تنها زمانی تحقق‌پذیر است که این تشکل در تجربه‌های میدانی نشان دهد از حمایت نسبی کنشگران جامعه مدنی در داخل از جمله زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان، اقلیت‌های قومی / ملی و دینی برخوردار و در جذب نیروهای اصلی مخالف کامیاب شده است.

۴- با توجه به تجربه دوران سلطنت موروثی و نظام دینی شبه‌موروثی و مادام‌العمری ولی فقیه در کشور که به استبداد پادشاهی و یا دینی منجر گردیدند، لازم است انتخابی بودن رهبران کشور به هر شکل و نامی (جمهوری یا پادشاهی) به یکی از اصول تغییر ناپذیر شورا تبدیل گردد.

واکنش مخالفان

چندین دهه است که مخالفان جمهوری اسلامی در خارج کشور بر ضرورت ائتلاف و یا اتحاد نیروهای مخالف تآکید و در این راه تلاش کرده‌اند. اما شوربختانه این خواسته در بسیاری موارد به تفرقه بیشتر در میان مخالفان منجر شده است. دلیل اصلی این تفرقه نابردباری بسیاری از ما کنشگران سیاسی، ناباوری به پیش‌شرط سازش (compromise) برای تحقق ائتلاف، و گرفتار بودن اغلب ما و گروه‌ها در گرایش‌های فرقه‌ای و ایدئولوژیک است. خوشبختانه شورای مدیریت گذار توانسته است از چارچوب‌های خشک ایدئولوژیک رهایی یابد و از جمله با سپردن تعیین شکل ساختار نظام سکولار دمکرات آینده به مجلس موسسان، که ایران را متعلق به تمام ایرانیان بداند، راه ائتلاف نیروها و افراد کنشگر را هموار تر سازد. اما واکنش بسیاری از افراد و گروه‌های مخالف با تشکیل این شورا ناامید کننده است:

بی‌شک انتظار نمی‌رفت سفیر جمهوری اسلامی در لندن، ارتش سایبری رژیم ولایی و یا آقای عطاالله مهاجرانی از تشکیل این شورا استقبال کنند. اما جای تآسف اینجاست که برخورد برخی از مخالفان با اسناد و افراد تشکیل دهنده این شورا فاصله زیادی با واکنش کارگزاران و هواداران نظام اسلامی نداشت که پرداختن به آن ازین نوشته خارج است. ماشاالله آجودانی با مقایسه رویکرد روشنفکران دوره مشروطه و زمان حال علت اصلی ناکامی بسیاری از ما روشنفکران و گروه‌های مخالف را در ایجاد ائتلاف واکاوی کرده است.

به باور این پژوهشگر و تاریخ‌نگار، روشنفکران مشروطه بدون توجه به گرایش‌های سیاسی و رویکرد کنشگران در رویارویی با استبداد سلطنتی و دینی از راه گفتگوهای سازنده به بیان ایده‌هایشان می‌پرداختند و بدنبال راه حل برای رهایی از استبداد سلطنتی و دینی می‌گشتند. اما در دوران کنونی روشنفکران از این سنت دست شسته و به دشنام و پرخاش به یکدیگر و زندگی در برج عاج ایدئولوژی روی آورده‌اند: ”در دوره مشروطیت روشنفکران با هم در حال گفت‌وگو بودند. مثلا روشنفکری مذهبی مثل ”مستشارالدوله“ با ”آخوندزاده“ که اعتقادات مذهبی همچون او ندارد با هم همکاری می‌کنند.

این دو به ‌طور مرتب با هم در حال مکاتبه هستند. به گمان آخوندزاده راه نجات ایران نوشتن کتاب ”مکتوبات“ و تغییر ”الفبا“ است، ولی مستشارالدوله فکر می‌کند که باید مواد اعلامیه حقوق بشر، مندرج در مقدمه قانون اساسی فرانسه را به زبان فارسی ترجمه کرده و با آیات و احادیث تطبیق دهد تا به مردم بگوید که تجدد با اسلام سازگار است. این دو روشنفکر که دو نوع عمل مختلف دارند با همدیگر در حال گفت‌وگو و ارتباط هستند…. حتی روشنفکران سیاسی مثل ”مشیرالدوله“ که در دوره ناصرالدین شاه صدراعظم شده بود، در دستگاه حکومت خود از ”ملکم‌خان“ و ”مستشارالدوله“ استفاده می‌کرد. [از این‌روی] روشنفکران مشروطه توانستند یک حرکت تاریخی به‌ وجود بیاورند. چون اصل گفت‌وگو را تا حدودی رعایت می‌کردند پس صدایشان در جامعه انعکاس یافت.

ولی متاسفانه بعد از مشروطه به جریان تازه‌تر روشنفکری که می‌رسیم می‌بینیم، روشنفکری ایران سنت گفت‌وگو را از دست می‌دهد. روشنفکران امروز نه تنها با یکدیگر گفت‌وگو نمی‌کنند بلکه با فحاشی و تهمت به نفی یکدیگر می‌پردازند….. اما روشنفکری دوره مشروطه در حال اندیشیدن بر سر مشکلات تاریخی خودش بود. این روشنفکری می‌خواست راه‌ حلی هم پیدا کند. روشنفکر مشروطه دلسوزتر و تا حدودی دنبال جواب بود، اما روشنفکر امروزی وقتی در جایی قرار می‌گیرد که گمان می‌کند همه جواب‌ها را دارد، دیگر با کسی گفت‌وگو نمی‌کند.“ [۲]

تنها استبداد دینی است که از رویکرد مخرب برخی از گروه‌ها و کنشگران مخالف در برخورد با افراد و گروه‌های اپوزیسیون بهره‌مند می‌گردد. رویکرد فرقه‌گرایانه و بهره گیری از ابزار توهین، افترا و تئوری توطئه هزینه‌های جمهوری اسلامی را در به انزوا کشاندن اپوزیسون کاهش می‌دهد و امید به یکپارچگی مخالفان را با دیورا نا امیدی روبرو می‌سازد

۳۰ مهر ۱۳۹۸ – ۲۲ اکتبر ۲۰۱۹


mrowghani.com
———————————-
[۱] – iran-tc.com
[۲] – https://nasour.net/1386.11.03/49.html