بحران کرونا و تأثیر آن بر نظام‌های سیاسی

بهرام محیی

این روزها چهره‌ی جوامع غربی را دیگر نمی‌توان بازشناخت: مرزهای بسته، وضعیت اضطراری، منع رفت و آمد و خیابان‌های خالی. آیا گسترش کرونا به معنی پایان آزادی در جوامع غربی است و به تقویت نیروهای پوپولیست خواهد انجامید؟ آیا شخصیت‌های اقتدارگرا به «قهرمان» مبارزه با کرونا تبدیل خواهند شد؟ چرا کشورهای اتحادیه‌ی اروپا سیاست واحدی در مقابله با این بحران ندارند؟ پیامدهای بحران کنونی چه خواهد بود؟ هرفرید مونکلر، پژوهشگر آلمانی، در گفت‌وگویی با «اشپیگل آنلاین» به این پرسش‌ها پاسخ داده و برخی قرینه‌های تاریخی وضعیت کنونی را یادآوری کرده است.

هنگامی که در سال ۱۹۶۸ مجلس آلمان «قانون وضعیت فوق‌العاده» را تصویب کرد، موجی از اعتراض در این کشور به راه افتاد. اما این روزها که دولت آلمان بسیاری از آزادی‌های شهروندان را به دلیل بحران کرونا محدود کرده و تصمیمات گسترده‌ای بدون موافقت پارلمان این کشور اتخاذ می‌کند، هیچ بحث و واکنشی در این زمینه دیده نمی‌شود. آیا این امر مسئله‌ساز نیست؟ به باور هرفرید مونکلر تصمیمات اخیر دولت‌ها در رابطه با بحران کرونا بیشتر جنبه‌ی اداری و اجرایی دارد. بحث درباره‌ی قانون وضعیت فوق‌العاده پس از سال ۱۹۴۵ در آلمان، به دلیل حساسیت‌هایی بود که نسبت به حوادث پس از سال‌ ۱۹۳۳ وجود داشت و در آن رژیم نازی توانسته بود با اتکا به «قانون تفویض اختیار»، پارلمان را کاملا دور بزند و عملا از اعتبار بیندازد. اما در وضعیت کنونی، قوانین دستکاری نمی‌شوند و کسی هم در قانون اساسی دست نمی‌برد. بنابراین در آلمان خطری متوجه دموکراسی نیست. اما در کشورهایی که روسای دولت آن‌ها مانند ترامپ، بولسونارو، پوتین و اردوغان اقتدارگرا هستند، باید روی این مسئله حساب کرد که پاندمی درها را برای دگرگونی‌ نظام سیاسی بگشاید. فرضا کسی مانند شی جین‌پینگ، رهبر چین، که هم‌اکنون می‌خواهد خود را به عنوان شخصیتی فرهمند پیروز مبارزه با بحران کرونا وانمود کند، می‌تواند آغازگر این روند باشد.

هرفرید مونکلر (Herfried Münkler) استاد تئوری سیاسی. او تا زمان بازنشستگی‌اش در سال ۲۰۱۸ در دانشگاه هومبولت (برلین) تدریس می‌کرده است. آثار متعدد او درباره تاریخ اندیشه‌های سیاسی در زبان آلمانی از مراجع درجه یک به شمار می‌آیند.

واکنش کشورهای اروپایی در قبال بحران کرونا کاملا متفاوت است. در حالی که بریتانیا و هلند تا مدت‌ها از دخالت‌های دولتی چشمپوشی کردند، امانوئل مکرون در فرانسه با سخنوری رزمجویانه خود را در راس «جنگ بر ضد کرونا» قرار داد. از دیدگاه مونکلر، این مسئله نشان می‌دهد که در اروپا واقعا هم فرهنگ‌های سیاسی متفاوتی وجود دارد. در سنت «اتاتیسم» در فرانسه، بر معارضه‌های اقتصادی و اجتماعی پیش از هر چیز می‌توان‌ با دخالت‌های دولتی چیره گشت. اما بر عکس در سنت‌های لیبرالی مانند بریتانیا و هلند روی مسئولیت و توانایی بصیرت فرد بیشتر حساب می‌شود. آلمان سعی می‌کند راه میانه را در پیش گیرد. بنابراین می‌توان گفت که کشورها در شرایط بحران از الگوهای تثبیت ‌شده‌ی تاریخی پیروی می‌کنند که در هر سرزمینی ریشه دارد و در قالب‌های حقوقی متفاوتی ریخته شده است.

قرینه‌های تاریخی

مونلکر در رابطه با این پرسش که آیا از نظر تاریخی چیزی مشابه بحران کرونا وجود داشته است، به موج بزرگ بیماری طاعون در اواسط سده‌ی چهاردهم اشاره می‌کند. به گفته‌ی او در آن زمان هم بیماری همه‌گیر از چین از طریق جاده‌ی ابریشم به آسیای مرکزی و از آنجا به اروپا آمد و مانند کرونا زندگی عمومی را کاملا فلج کرد. البته در آن زمان دولتی سازمان‌یافته منع رفت و آمد اعلام نکرده بود، بلکه خود مردم از وحشت ابتلا به طاعون از خانه بیرون نمی‌رفتند. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد اجساد مردگان در کوچه‌ها افتاده بود اما کسی پیدا نمی‌شد که آنها را از شهر خارج کند. این فاجعه در سال ۱۳۴۸ از بندرهای اروپای جنوبی مانند ونیز و جنوا و مارسی آغاز شد و از آنجا به سرتاسر اروپا گسترش یافت. فقط در عرض یک دهه، بیش از یک سوم مردم اروپا جان خود را از دست دادند. دانش پزشکی در آن زمان به پیشرفتگی امروز نبود، اما مردم خیلی زود پی برده بودند که فاصله گرفتن از یکدیگر و قرنطینه کمک می‌کند.

در آن زمان حکومت‌ها به معنی مدرن امروز وجود نداشتند و اداره‌های قرون وسطایی فاقد ساختارهای لازم برای اقدامات تدافعی بودند. حتی جمهوری فلورانس که یک جامعه‌ی خوب سازمان‌یافته و متروپلی با ۱۰۰ هزار جمعیت بود، امکانات محدودی برای مبارزه با این بیماری داشت. بنابراین هر کس باید از خودش محافظت می‌کرد. طبعا ثروتمندان از وضعیت بهتری برخوردار بودند. هر کس خانه‌ای در بیرون از شهر داشت به آنجا نقل مکان می‌کرد.‌ طاعون به عنوان خطری دائمی در اروپا باقی ماند. پس از جنگ سی ساله در سده‌ی هفدهم، دولت‌ها خیلی نیرومندتر در تنظیم زندگی روزمره‌ی مردم شرکت می‌کردند. بویژه برای جلوگیری از فاجعه‌هایی مانند گسترش بیماری. توماس هابز، فیلسوف انگلیسی در همین دوره به فرمول Pro protectione oboedientia رسید؛ یعنی در ازای محافظتی که دولت به همگان ارائه می‌کند، شهروندان باید فرمانبری کنند. این محافظت شامل مقابله با بیماری‌های همه‌گیر هم می‌شد و نه فقط مقابله با دشمن خارجی. برای اولیای امور، تاثیر این امر مثبت بود، چرا که ترس از بیماری، اقدامات ویژه برای به کرسی نشاندن نظم و انضباط را هم توجیه می‌کرد. در پرتو چنین چالش‌هایی بود که دولت‌های آغاز عصر نوین تثبیت شدند و حکومت‌ها توانستند حقانیت پیدا کنند.

امروز هم چنین است. در وضعیت عادی انتظار محافظت دولت به چشم نمی‌آید، اما در وضعیت‌های اضطراری دولت باید قابلیت خود را نشان دهد. بنابراین می‌توان گفت که وضعیت‌های اضطراری، زمان عمل قوه‌ی مجریه است. به همین دلیل احزاب حاکم در شرایط اضطراری از مزیت برخوردارند چرا که می‌توانند به عمل دست بزنند. اما کسی که در شرایط جدی فقط حرف می‌زند و دستور نمی‌دهد، زیان می‌برد.

فرمول کانتی برای وضعیت موجود

مونکلر در برابر این پرسش که چگونه می‌توان آزادی‌های مصرح در قانون اساسی آلمان مانند آزادی اجتماعات و آزادی سفر را که این روزها محدود شده‌اند، با ارزشی به نام «مصلحت عمومی» توجیه کرد، فرمول معروف ایمانوئل کانت را یادآور می‌شود که گفته بود، آن آزادی که من توقع دارم، نباید آزادی دیگران را محدود یا تهدید کند. اگر محدودیت‌هایی که ما در حال حاضر تجربه می‌کنیم به امنیت زندگی دیگران کمک کند، این امر مشروع و موجه است. اما تعیین‌کننده این است که این وضعیت تا چه زمانی پایدار خواهد ماند: آیا وضعیت اضطراری از نظر زمانی محدود است یا به دستبردی برای تغییرات بنیادی در نظام اجتماعی ـ سیاسی تبدیل خواهد شد؟ مونکلر از خطر شق دوم برای اروپای غربی نگرانی ندارد، اما به گفته‌ی او در کشورهای اقتدارگرا مانند چین، پاندمی می‌تواند دلیل خوبی باشد تا سیستم کنترل از طریق تلفن‌های موبایل و پروفایل‌های شهروندان از این که هست نیز گسترده‌تر شود. اگر از این طریق بتوان بر بیماری غلبه کرد، با آن خیلی چیزها را می‌توان توجیه کرد.

در حال حاضر شاهدیم که در اروپا مرزها بسته شده و هر کشوری دنبال راه‌حل‌های خود می‌گردد. مونکلر در مورد این نگرانی که آیا بحران کنونی می‌تواند ایده‌ی اروپای واحد را تهدید کند معتقد است که پاندمی تحولاتی را تقویت می‌کند که از مدت‌ها پیش قابل رویت بودند. پس از سال ۱۹۸۹ گرایشی به سوی «بزرگ ‌مکانی» و «دراز زمانی» و راسیونالیته ایجاد شد. اما ما در حال حاضر دوباره در قالب‌های فکری «کوچک‌مکان» و «کوتاه‌مدت» و احساساتی می‌اندیشیم. برآمد پوپولیسم در همه‌ی کشورهای اروپا نشانه‌ای آشکار برای آن است و بحران کرونا بی‌تردید انتظارات مردم از دولت‌ها را در همین جهت تقویت می‌کند.

اما به باور مونکلر، این سرزنش که دولت‌ها مرزها را دیر بستند، بی‌معنی است. بستن مرزها سیاستی کاملا نمادین است. بیهوده نیست که بستن مرزها را کشورهایی مانند اتریش و دانمارک آغاز کردند که در آنها پوپولیست‌های راستگرا نفوذ زیادی دارند. باید در نظر داشت که بستن مرزها واقعی نیست، چرا که جریان انتقال کالا ادامه دارد و باید هم ادامه داشته باشد. در جهان “گلوبال” ما دیگر نمی‌توان خود را کاملا از دیگر کشورها جدا کرد. حتی در سال ۱۸۳۱ که بیماری وبا از طریق روسیه به لهستان و از آنجا به اروپای غربی آمد، بستن مرزها عمل نکرد. پروس و اتریش تلاش کردند با یک کمربند محافظتی نظامی و کاهش ارتباط کشتیرانی از گسترش وبا جلوگیری کنند، اما چندان موفق نبودند. فقط تا سال ۱۸۳۲ در پروس ۴۱ هزار نفر بر اثر وبا جان خود را از دست دادند.

تهدید در زمان صلح

مونکلر در پاسخ به این پرسش که آیا شناخت از رفتار آدمی به هنگام بیماری همه‌گیر در تاریخ می‌تواند امروز به ما کمک کند، تصریح می‌کند که در گذشته بیماری‌های همه‌گیر از طریق راه‌های تجارتی منتقل می‌شدند اما با جنگ‌ها در ارتباط بودند. هنگامی که مردم بر اثر جنگ از گرسنگی ناتوان می‌شدند، عامل‌ بیماری کار آسانی داشت. حتی در گسترش «گریپ اسپانیایی» در سال ۱۹۱۸ نیز جنگ جهانی اول نقش مساعدکننده را داشت. جا به جایی عظیم نیروهای نظامی و کمبود مواد بهداشتی در جبهه‌ها، صف‌های طولانی برای دریافت غذا، اوضاع را برای گسترش این بیماری مساعد می‌کردند. در جریان جنگ سی ساله در اروپا شمار کسانی که از بیماری و گرسنگی مردند، بیش از کسانی بود که در عملیات جنگی کشته شدند.

اما پاندمی فعلی ما را در شرایط صلح تهدید می‌کند و این به باور مونکلر به غایت ترسناک است. در گذشته با پایان جنگ، خطر گسترش بیماری کاهش می‌یافت. اما عامل‌های بیماری امروز از صلح سود می‌برند: هر اندازه ما همزیستی صلح‌آمیزتری داشته باشیم، به همان نسبت گردشگردان بیشتری به دور دنیا سفر می‌کنند و زنجیره‌ی صادرات اقتصادی طولانی‌تر می‌شوند. در یک پرسش کانونی نگاه به تاریخ به ما کمک زیادی نمی‌کند. و آن پرسش این است که: چگونه می‌توان آسیب‌پذیری از طریق گلوبالیزاسیون را به حداقل رساند، بدون اینکه آزادی‌های شخصی و اقتصادی در درازمدت محدود شوند؟

مونکلر در مورد پیامدهای بحران کنونی معتقد است که دموکراسی‌های اروپای غربی این بحران را پشت سر خواهند گذاشت، اما تجربه‌های جدید انتظارات ما از آینده را بطور بنیادین تغییر خواهند داد. ما هنوز نمی‌دانیم که شدت آسیب اقتصادی تا چه اندازه خواهد بود، اما احتمالا آسیب سنگینی وارد خواهد شد. این امکان وجود دارد که بعدها از یک نقطه‌ی عطف تاریخی در سال ۲۰۲۰ سخن بگوییم.

برگرفته از سایت رادیو زمانه

۱۳ فروردین ۱۳۹۹ – April 1st, 2020