فاطمه ملکی، همسر محمد نوریزاد، با انتشار یک فایل صوتی اعلام کرد که او در زندان دست به خودکشی زده است. خانم ملکی در این پیام گفت که همسرش «رگ دست خود را با شیشه بریده است» و پس از این اقدام آقای نوریزاد، وی را به بهداری زندان منتقل کردهاند.
محمد نوریزاد چند روز پیش گفته بود: «در اعتراض به آزار خانوادهام و ملت ايران، به زودى خبر خودكشى خودخواستهام درخواهد پيچيد، من جز راستی چیزی بر زبان نراندهام.» او در این فایل صوتی با اعتراض به حکمی که قاضی برای فرزند او صادر کرده است، این عمل را تحت فشار سپاه دانست. وی در بخشی از سخنان خود با ارجاع به سخنی از امام اول شیعیان، گفت: «راست بگویید، حتی اگر به زیان شما تمام شود. من هم راست گفتم و به زیانم تمام شد.» او در ادامه با اشاره به ماجرای فساد اقتصادی قالیباف، گفت:«به جای آن که دزد را بگیرند، یاشار سلطانی را دستگیر کردند.» وی همچنین در ادامه با اعتراض به سکوت رهبر در مورد پرونده سعید طوسی، افزود:« من به رهبر میگویم تو تجسم کن سعید طوسی به عنوان یک معلم قرآن، به جای یک شخص دیگر، به نوه تو تجاوز کرده باشد.» نوریزاد در ادامه با یادآوری مسئولیت آیتالله خامنهای در قبال مشکلات کشور، خواستار پاسخگویی وی شد.
پس از انتشار این فایل صوتی، بسیاری از فعالان حقوق بشر و دوستداران آقای نوریزاد با ارسال پیامهایی از او خواستند تا از خودکشی خودداری کند، اما به نظر میرسد که فشارهای وارده بر او در زندان، نهایتا وی را وادار به اجرایی کردن تهدید خود کرده است.
نام آقای نوریزاد در میان کسانی است که چندی پیش، با انتشار نامه سرگشادهای، خواستار استعفای رهبر جمهوری اسلامی ایران شدند. این افراد مسئولیت مشکلات کشور را با آیتالله خامنهای دانسته و خواستار پاسخگویی او برای ۳۱ سال حکومت بر کشور شدند. پس از انتشار آن نامه سرگشاده، امضاکنندگان آن دستگیر شدند. او پیش از این نیز دست به اعتصاب غذا زده بود. حکم محمد نوریزاد به دلیل حمایت از بهائیان، اقلیتهای قومی و مذهبی، درخواست استعفای رهبر جمهوری اسلامی ایران، و اتهاماتی که معمولا برای فعالان سیاسی در «دادخواست»ها عنوان میکنند، مانند «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی»، به ۱۵ سال زندان، سه سال تبعید به ایذه، و سه سال ممنوعیت خروج از کشور اعلام شده است.
مسیر زندگی نوریزاد نیز به مثابه بسیاری از انقلابیون، دارای فراز و نشیبهای بسیاری است. او از آن دسته انقلابیونی است که همچنان آرمانگرا ماندهاند و تاب شرایط اسفناک امروز ایران را ندارند. نوریزاد تا پیش از اعتراضات سال ۸۸، از نزدیکان هسته سخت حکومت و بهخصوص شخص «رهبر» محسوب میشد. او از سال ۵۹ و با فعالیت در حوزه فیلم و مجریگری در «روایت فتح»، کار هنری خود را آغاز کرد. در آن پروژه، نوریزاد با مرتضی آوینی همکار بود. در ادامه، چند فیلمنامه و کتاب نیز توسط او منتشر شد. نوریزاد تا پیش از سال ۸۸ در روزنامه کیهان مینوشت و از هواداران سرسخت نظریه «ولایت فقیه» بود. اما با شروع اعتراضات سال ۸۸ و رویارویی حکومت و شخص آیتالله خامنهای با مردم معترض، نوریزاد ترجیح داد در کنار مردم معترض بایستد. وی در نامهای به آیتالله خامنهای نوشت: «انقلاب اسلامی در این ۳۰ سال به موفقیت دست پیدا نکرده و نتوانسته است که مدینه فاضلهای که وعدهاش را میداد، بسازد. مسئولین نظام و اطرافیان آنها، مقصر اصلی در عدم توفیق انقلاب اسلامی هستند. مردم از اطراف نظام پراکنده شدهاند و خدا هم حکومت اسلامی را دوست ندارد! ما دوستان خود را در جهان از دست دادهایم و خیلیها با ما دشمنند. بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، این حکومت بود که که مردم را کشت و خانهها را تخریب کرد و سوزاند و اموال را به غارت برد.» وی در مصاحبهای، مجتبی خامنهای را عامل اصلی وقایع ۸۸ میداند: «مجتبی خامنهای کسی است که در اتاق تمامی مسئولین شنود کار گذاشت. مجتبی خامنهای کسی است که اطلاعات سپاه را در عرصههای مختلف نفوذ داد. بابک زنجانی هم دقیقا توسط مجتبی خامنهای هدایت شد به سمت بلعیدن یک ثروت افسانهای.»
از آن روز، نوریزاد دیگر از دایره «خودی»ها جدا شد. او که پیشتر به هسته سخت حکومت نزدیک بود و بسیاری از مسایل را شخصا تجربه کرده بود به سکوت مراجع و تسلط حکومت دینی بر زندگی مردم اعتراض کرد و آن را دلیل عقبماندگی کشور دانست. او در این باره نوشت: «مراجعِ ما را همان به که در محدوده احکام شرعی به ایراد نقطه نظرات خود بپردازند و از ورود به عرصههایی که تبحرش را ندارند، پرهیز کنند.»
هر چه بیشتر گذشت و خشونت حکومت بیشتر شد، نوریزاد نیز بی پرواتر به راس هرم حمله میکرد. محمد نوریزاد که آرمانهای انقلابش را از دست رفته میدید، سعی داشت با نقد آن، مسیر آن را اصلاح کند. اما شرایط تغییر کرده بود. وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، بارها او را به اتهام «تشویش اذهان عمومی» دستگیر کرده و مورد ضرب و شتم قرار دادند. او در مورد فساد حاکم بر سپاه پاسداران، گفته است: «هر چه مفسده میبینید، یک سرش سپاه پاسداران است! از بس دزدی فراوان شده، دیگران هم به خودشان اجازه میدهند که در بخشهای مختلف بدزدند. وقتی که آقا مجتبی خامنهای میآید و کودتای سال ۸۸ را مدیریت میکند و کسی مثل احمدینژاد را بر سر مردم آوار میکند، خب چرا احمدینژاد فرش زیر پای او نشود و میلیاردها پول زیر پای او نریزد؟! طبیعی است که وقتی شما یک آدم ناچیز را برکشیدید و به او موقعیت دادید، آن آدم ناچیز امضاهای خود را به سمت اجابت خواستههای شما هدایت میکند. یا مثلاً شما ببینید نفت کشور را میسپارند به سرداری که دست چپ و راستش را نمیشناسد و دو کلمه حرف نمیتواند بزند. آخر مگر میشود نفتی که باید بزرگترین تخصصها و نخبگیها در آن دست به دست شود، وزیرش بشود یک سردار سپاه. چرا؟ برای این که بلعیدنهای سپاه هموار شود.»
نوریزاد بابت حرفهایش، هزینه میدهد و زندان و شکنجه، او را متوقف نکرده است.
تا پیش از دستگیری، محمد نوریزاد در سراسر به مناطق مختلف کشور تلاش کرد صدای مردم ظلمدیده را انعکاس دهد. از بلوچستان تا کردستان، از سنی و بهایی تا کارگران ستمدیده، در دایره گزارشهای منتشر شده او بودند.
نوریزاد نیز بخشی از همان انقلابیونی بود که از مسیر منحرف شده انقلاب، جدا شد. از سال ۵۹ تا امروز، هر سال عدهای از مردم از کشتی انقلاب پیاده شدهاند. برخی زودتر و برخی دیرتر. آنچه به جای مانده، پایینترین مشارکت مردم در انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی است؛ رفراندومی که نشان از عدم مقبولیت حکومت دارد. زندانها پر است از منتقدان قلمبهدست و مخالفانی که جز فریاد، سلاحی با خود نداشتهاند. اما گویا مسیر حکومت نیز تغییر کرده است. از آبان سال گذشته که پاسخ فریاد با گلوله داده شد، دیگر امیدها به بهبود شرایط کمرنگ شد. نوریزاد از آن دسته افرادی بود که همچنان ایستادگی میکرد و مستقیما رهبر جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار میداد. اما او نیز زیر شکنجه روانی و فشار بر خانوادهاش، ناچار شد تا ابزار تهدید را از دست حکومت خارج کند. اگر محمد نوریزادی نباشد، شاید حکومت کمتر به خانواده او ظلم کند. با این حال، به نظر میرسد که توانستهاند او را از مرگ نجات دهند. اگرچه، نباید فراموش کنیم که مسئولیت جان او با حکومت است؛ حکومتی که زندانی را تا مرز خودکشی میبرد.
منبع: سایت بریتانیائی ایندیپندنت به زبان فارسی، ۴ می ۲۰۲۰