نقل از کیهان لندن
مجید محمدی – «فراکسیون امید» مجلس یا اعضای اصلاحطلب مجلس پس از قرار گرفتن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی توسط دولت آمریکا با یک طرح سه فوریتی خواستار به گروگان گرفتن سربازان آمریکایی توسط جهادیها شدند. این طرح به صراحت یک طرح تروریستی و علیه منافع و امنیت ملی ایالات متحده است و تنظیمکنندگان آن دشمن این کشور هستند. بنا به این طرح «جمهوری اسلامی ایران، رژیم ایالات آمریکا را دولت حامی تروریسم و فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم به «سنتکام» و تمام نیروهای وابسته به آن را گروه تروریستی میداند و این حق را به نیروهای مسلح تمامی کشورهای دنیا خصوصاً ارتشهای آزادیبخش و جهادی میدهد که در برخورد با نیروهای نظامی و امنیتی ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا اقدام متقابل نظامی نموده و در صورت دستگیری آنها را جهت محاکمه به کشور جمهوری اسلامی ایران تحویل دهند. همچنین کلیه پایگاهها و اموال و داراییهای ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش در منطقه غرب آسیا فاقد مصونیت تلقی میشود و مصادره و تصاحب آنها حق مسلم کشورهای منطقه دانسته میشود.»
از آنجا که هیچ دولتی به مبلّغان تروریسم علیه خود جایزه نمیدهد، زمان اخراج همهی اصلاحطلبان و لابیگران آنها از نهادهای دولتی آمریکایی به ویژه وزارت خارجه، وزارت دفاع، خزانهداری، صدای آمریکا و رادیو فردا فرا رسیده است.
همپیمانی دولتمردان آمریکایی با اصلاحطلبان
از سال ۲۰۰۳ سیاست دولت بوش و بعد دولت اوباما در برابر ایران بدین سمت رفت که باید از جناح اصلاحطلب (به گمان این دو دولت، میانهرو) حمایت کرد تا با قدرت گرفتن بیشتر باعث تغییر رفتار دولت جمهوری اسلامی در میانمدت و درازمدت شوند. این سیاست چنان در ۱۳ سال بعد بر برنامههای وزارت خارجه و دفاع و دستگاههای امنیتی و وزارت خزانهداری حاکم بود که:
۱) سیلی از اصلاحطلبان به کار در وزارتخانهها و رسانههایی که سالانه دهها میلیون دلار برای آمریکا هزینه دارند جذب شدند.
۲) برنامههای آموزشی آنلاین به تقویت دیدگاههای اصلاحطلبان مثل قدرت بخشیدن به جامعهی مدنی (عمدتا با گفتمان اصلاحطلبی) و مشارکت سیاسی در نظام موجود و اصلاحات تدریجی معطوف شد و کسانی که راه براندازی یا زبان براندازی داشتند (مثل اظهار شباهت داعش و جمهوری اسلامی) به حاشیه رانده شدند.
۳) برنامههای آموزشی حضوری در منطقه (امارات و ترکیه) به تربیت نیروهای اصلاحطلب جهت سازماندهی و مدافعه اختصاص یافت.
۴) به سیلی از ایرانیان (از جمله اعضای خانوادهی مقامات) برای ورود به آمریکا ویزا و پناهندگی داده میشد که بیشتر آنها ادعای اصلاحطلبی داشتند.
۵) در برنامههای مرتبط به کارزارها از کارزارهای اصلاحطلبان به عنوان تنها رقیب حکومت حمایت شد.
این تقدم و اولویت اصلاحطلبان تا حدی برای مسئولان وزارت خارجه و دیگر دستگاههای دولتی در آمریکا و اروپا روشن بود که کسی مثل ظریف برای قانع ساختن مقامات وزارت خارجهی آمریکا جهت باقی ماندن در برجام استدلال میکند که اگر از برجام بیرون بیایید اصلاحطلبان یا میانهروها تضعیف میشوند (چه جنایت عظیمی!) او میدانست تا چه حد اصلاحطلبان و لابی آنها عزیزدردانهی سیاستمداران و رسانههای غربی هستند که چنین استدلالی را مطرح میکرد.
سیاستی دیگر
این سیاست در ابتدای سال ۲۰۱۷ با روی کار آمدن دولت ترامپ تغییر یافت چون ترامپ و همکارانی که بعدا (نه ابتدای کار) بدو پیوستند به درستی بر این باور بودند که رقابت جناحها در ایران بازی حکومتی برای سر کار گذاشتن مردم ایران در حوزهی دمکراسی، و در سطح بینالملل معلق گذاشتن سیاستهای مهارکننده با امید قدرت گرفتن «میانهروها»ست.
دولت ترامپ سیاست فوق را کنار گذاشت و از برجام خارج شد. اما در دو سال و نیم اول دولت ترامپ غیر از ممنوع کردن ورود سیلوار ایرانیان به ایالات متحده و تحریم سپاه هنوز برنامههای آموزشی- رسانهای دولتهای بوش و اوباما با همان سازماندهی و بودجه و کادر دارد اجرا میشود بدون هیچگونه تغییر. اصلاحطلبان و لابی آنها اکثر این منابع را در اختیار دارند.
سیاست قبلی حدود شانزده سال است که دنبال شده و صدها میلیون دلار برای مردم آمریکا هزینه داشته اما نتیجهای برای تغییر رفتار رژیم و بالا بردن ضریب امنیتی کشورهای غربی نداشته است. نتیجهی آن:
۱) برای حکومت، اصولگرا شدن اصلاحطلبان در داخل و تشدید غم غربت اصلاحطلبان خارج برای نظام.
۲) برای نیروهای اصلاحطلب گرفتن شغل در نهادهای آمریکایی و رسانههای فارسیزبان دولت آمریکا به عنوان بنگاه کاریابی و مهاجرت بیهزینه و آسان.
۳) برای معدودی از مترجمان و نویسندگان ایرانی منبع کسب درآمد بسیار اندک از فعالیتهای آموزشی بوده است (بخشهای بزرگ کیک را گیرندگان گرنتها یا همان دریافتکنندگان بودجههای اعطایی میبرند و نه کادر آموزشی).
بلندگوهای رسمی نظام
اصلاح طلبانی که با تابلوی آشکار فعال سیاسی از مواضع اصلاحطلبان در دو دههی اخیر دفاع کردهاند امروز بلندگو و بوق کسانی به شمار میآیند که تروریسم علیه ایالات متحده را رسما تبلیغ می کنند. آنها حتی اگر در مواردی منتقد روحانیون و شخص خامنهای بودهاند یا با مداخلهی سپاه در اقتصاد مخالفت کردهاند با سیاستهای هستهای، موشکی و دخالتهای منطقهای سپاه (که محور اقدامات ایالات متحده علیه سپاه است) هیچگاه مشکلی نداشتهاند. آنها حتی با مداخلهی نظامی آمریکا در سوریه و لیبی مخالف بودند اما در مورد مداخلهی جمهوری اسلامی در سوریه سکوت پیشه کردند. حتی یکی از اصلاحطلبانی که با صدای آمریکا یا رادیو فردا کار میکردهاند با موجودیت سپاه که از روز اول یک نهاد تروریستی بوده مخالفتی نداشته است. دولت اوباما و چپها چون اسلامگرایان را متحد خود میدانند در دورهای اینها را به بخشی از جریان معمول رسانهای تحت حمایت خود تبدیل کردند اما آنها بنا به گفتمان ضدآمریکایی خود همیشه دشمن این کشور بودهاند و سیاستهای موجود دولت ترامپ امروز این دشمنی را آشکار ساخته است.
چرا اخراج؟
حتی اگر تغییر سیاست یک دولت با تغییر رئیس آن را مبنای تغییر برنامه و کادر اجرای آن برنامهها ندانیم (که البته باید چنین دانست) اصلاحطلبان ایرانی هیچگاه نمیتوانستند متحد دولت آمریکا باشند، به چهار دلیل:
۱) سیاست اسرائیلستیزی آنها با سیاست حمایت ایالات متحده از اسرائیل در تضاد است.
۲) وفاداری اصلاحطلبان به انقلاب سال ۵۷ و مبانی نظام جمهوری اسلامی (تصور مذهبی بودن مردم و بیرون کشیدن یک حکومت فرقهگرای دینی از آن) با مبانی سیاست خارجی آمریکا که دولت دینی را عامل بیثباتی در منطقه میداند سازگار نخواهد شد؛ این سازگاری حتی در دوران اوباما که چپترین دولت دمکراتها در دوران اخیر بوده متحقق نشد.
۳) تصور ایالات متحده به عنوان استکبار و استعمارگر و نیروی شرّ در عالم.
۴) ستیز تاریخی با تمدن غربی و مؤلفههای آن مثل فردگرایی، آزادی ذهنی و بدنی زنان، و آزادی همجنسگرایان.
چه کسانی باید اخراج شوند؟
دو موضعگیری نهادهای اصلاحطلب در دو سال اخیر تاریخی بوده است:
۱) بیانیهی «مجمع روحانیون مبارز» بعد از اعتراضات دی ۹۶ و خواستار شدن سرکوب مردم توسط نهادهای امنیتی و نظامی
۲) ماده واحدهی «فراکسیون امید» در ترغیب و تشویق تروریسم علیه نیروهای نظامی آمریکا پس از تحریم سپاه.
کسانی که با این دو موضع همراهی داشتهاند قطعا جایی در نهادهای دولتی و حمایت شده از سوی دولت آمریکا ندارند.
این موضوع را بدین ترتیب می توان صورتبندی کرد که آندسته از اصلاحطلبانی که مواضع خود را با «مجمع روحانیون مبارز» و «فراکسیون امید» هماهنگ می کنند، خط سیاسی خود را از خاتمی و «بنیاد باران» و طیف گروههای اصلاحطلب میگیرند (مبلّغاند تا تحلیلگر و گزارشگر) و مدافع شرکت در انتخابات برای رای دادن به اعضای «فراکسیون امید» بودهاند جایی در نهادهای آمریکایی ندارند. آنها بعید است که خود به دلیل این نوع موضعگیریها کارهای خود را رها کنند و این مهم به مقامات بالاتر- اگر خود چپگرا نباشند- واگذار می شود که عذر آنها را بخواهند. وقتی نهضت آزادی و نیروهای ملی- مذهبی همانند توطئهاندیشان سپاهی و علی خامنهای داعش را برساختهی ایالات متحده و دولت آمریکا را تروریست میدانند هواداران آن بر اساس کدام اصل اخلاقی در رسانههایی که بودجهشان توسط دولت آمریکا تامین میشود کار کرده و از دولت آمریکا حقوق دریافت میکنند؟ مدیرانی که با فعالان اصلاحطلب همفکر بودهاند یا میخواهند همچنان آنها را در کنار خود داشته باشند در اخراج اولویت دارند. ادامهی کار آنها مثل استخدام اعضای حزب نازی یا طرفداران فاشیسم در نهادهای آمریکایی در دوران جنگ جهانی دوم است. اشتباهی که از زمان بوش و اوباما آغاز شد و بر اساس آن، اصلاحطلبان به همپیمانان آمریکا تبدیل شدند هر چه زودتر باید تصحیح شود.