نسیم روشنایی
دورانی که اجارهنشینی در ایران خوشنشینی بود به سر آمده است. اجارهنشینی برای خیل عظیم اجارهنشینان با تشویش و تنگدستی و ناامنی همراه است. تورم اجارهبها از تورم سالانه سبقت میگیرد و گلوی آسیبپذیرترین گروههای اجتماعی را هرچه بیشتر میفشارد. زنان اجارهنشین مجرد، مطلقه، مادران مجرد و یا سرپرست خانوار از آن دسته اجارهنشینهایی هستند که هم باید با تضاد طبقاتی و تورم بجنگند و هم با نابراریهای جنسیتی، فرهنگ ضد زن و پدرسالاری.
عالیه، سارا و لیلی سه زن مستقل هستند که بدون زندگی با مردان، سالهاست در مشهد و در تهران اجارهنشینی میکنند. آنها تجربیات اجارهنشینیشان را با زمانه در میان گذاشتند و از ناامنی اقتصادی و اجتماعی گفتند؛ از اینکه زن بودنشان باعث شده گاه به آنها خانه اجاره ندهند یا اگر دادند در عوض از آنها چشمداشت رابطه جنسی داشته باشند.
عالیه: مصائب زن مطلقه و اجارهنشینی
عالیه ۲۷ ساله است، کارشناسی برق خوانده و در خط تولید کارخانهای زیر نظر سایپا در شهرک صنعتی مشهد با درآمد متغیر ماهانه ۹۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و دویست تومان، به مونتاژ بردهای الکترونیکی دزدگیر خودرو مشغول است. عالیه مطلقه است و فرزندی ندارد. او پس از طلاق به خانه پدریاش در بیرجند بازنمیگردد و تصمیم میگیرد در مشهد مستقل زندگی کند. از او میپرسم آیا بهسادگی خانه پیدا کردهای و او درباره دشواریهای اجارهنشینی به زمانه میگوید:
«اوایل برای پیدا کردن خانه یک جا زنگ زدم و گفتم: “مطلقهام. مَردی که پشت تلفن بود گفت منهم تنها هستم، اجاره خانه را باهاتون راه میایم، میشه با هم دوست باشیم. بعد از آن هر جا دنبال خانه گشتم گفتم متاهلم و شوهرم نظامی است، چند شب در هفته نیست و شبها تنها هستم. در مورد بعدی که رفتم خانه را دیدم، گفتم متاهلم ولی شوهرم بعضی شبها نیست. صاحبخانه پرسید: “زن صیغهای هستی یا دائم؟ من هر مستاجری را به این خانه راه نمیدهم.”»
این سوال صاحبخانه از عالیه که “زن صیغهای هستی یا دائم؟ ” حداقل در کشورها دمکراتیک و بیشتر آئیننامههای مربوط به تبعیض در دسترسی بر مسکن در روابط مالک و مستاجر پرسشی تفتیشی است که چنین آئیننامههایی از مالکها میخواهند که از پرسیدن چنین پرسشهایی صرف نظر کنند.
برجسته کردن تبعیض بر اساس ویژگیهای مستاجر مانند جنسیت، وضعیت تاهل، وضعیت شغلی، میزان درآمد، باورهای مذهبی، توانایی جسمی و گرایش و هویت جنیستی، مهم است و در بیشتر کشورهای دمکراتیک قوانین حمایتی از مستاجرها وجود دارد که از صاحبخانهها و ارائه دهندگان مسکن میخواهند که این آئین نامهها را رعایت کنند. تبعیض در دسترسی به مسکن استیجاری در ایران بر اساس جنسیت و وضعیت تاهل، یک اتفاق “عادی” گسترده است.
این پرسش صاحبخانه از عالیه که “زن صیغهای هستی یا دائم؟” نشان میدهد که عالیه به عنوان یک زن در ایران نه تنها باید به مالک خانهای که اجاره میکند، انتخاب جنسی و شخصیاش را توضیح بدهد بلکه در همان گفتوگوی اول در دادگاه مالک بر اساس این انتخاب ها دادگاهی هم میشود: که اگر صیغه دائم مردی باشد، حق دسترسی به مسکن دارد و اگر صیغه دائم مردی نباشد، غیرقابل اطمینان است و نباید به او خانه اجاره داد. خانه پیدا کردن از این رو برای عالیه ساده نبود و او مدت زیادی در حال خانه پیدا کردن بود. او در ادامه میگوید:
«نصف مشهد را برای پیدا کردن خانه زیر پا گذاشتم ولی اجارهها در حدی نیست که بتوانم از پسش بربیام. این خانهای که الان هستم، ازم فقط کارت ملی و دسته چک گرفتند و شناسنامه نخواستند و نمیدانند که وضعیت زندگی من چطور است. این خانه فاز تجاری است و دور و برش مغازه است. یک زیرزمین ۳۵ متری با دو میلیون رهن و ۶۰۰ هزار تومان اجاره است. بوی نم همه جا را برداشته است. دیوارها و سقفش همه نم کشیده است، هیچ تهویه هوا هم ندارد و مناسب زندگی آدمیزاد نیست ولی خب به سختی همین جا را پیدا کردم و حاضر نیستم همین زیرزمین نمور را از دست بدهم.»
عالیه با درآمد زیر یک میلیون و ۲۰۰ تومان، همه هزینههای زندگیاش از جمله ۶۰۰ هزار تومان اجاره در ماه را خودش فراهم میکند. اگر خانوادهها، از زنان مستقل در شرایط نیاز هم از نظر روانی و هم از نظر اقتصادی حمایت کنند، درد ناشی از تنگناهای مالی و فشارهای اجتماعی بر زنان کمی تسکین مییابد. اما عالیه از آن دسته زنان است که از حمایت خانوادهاش برخوردار نیست و باید تنها به خود متکی باشد. او در اینباره میگوید:
«خانوادهام مخالف زندگی مستقل من هستند. آنها مخالف طلاق گرفتنم بودند و نمیپذیرفتند که اسم طلاق در خانواده بیاید و خب بدون خبر و اجازه آنها طلاق گرفتم و زندگی مستقلم را شروع کردم. خانوادهام دو ماه بعد از طلاق فهمیدند که چه اتفاقی افتاده. الان هم ابراز نگرانی میکنند، دائم در تلاش هستند مرا به خانه خودشان، به آن شهر کوچک برگردانند.»
«نه از لحاظ مالی، نه از لحاظ احساسی و نه از هیچ لحاظ دیگری روی حمایت خانوادهام حساب نمیکنم و انگار که خانوادهای ندارم و برایم مُردند» – عالیه در ادامه توضیح میدهد.
در فقدان برخورداری از حمایت خانواده، داشتن همسایههایی که بشود روی یاری و مهرورزیشان حساب کرد نعمتی هستند. اما در بسیاری از مناطق ایران، بیشتر همسایهها به زنی که با پدر و مادر یا شوهرش زندگی میکند اطمینان بیشتری دارند تا به زنان مجرد.
از عالیه میپرسم همسایههایت چطور رفتار میکنند، آیا پذیرای حضورت هستند و او پاسخ میدهد:
«با همسایهها برخوردی ندارم و واکنش منفی از اطرافیان دریافت نمیکنم. خود صاحبخانهام در گیلان زندگی میکند. من در شهرک نوفل لوشاتو مشهد زندگی میکنم و مردم این قسمت از شهر با فرهنگ هستند و شعور اجتماعی بالایی دارند، به من کاری ندارند و چیزی نمیگویند. شاید اگه پایین شهر بودم، وضعیت فرق داشت.»
عالیه توقع و مهر و یاری از همسایهها ندارد و به همین راضی است که واکنشی منفی از آنها دریافت نمیکند.
گفتوگوی من و عالیه درباره اجارهنشینیهایش با این جمله او به پایان میرسد: «جامعه ما پذیرای یک زن مطلقه نیست».
سارا: سرپرست خانوار بودن و اجارهنشینی
سارا ۴۶ ساله، راننده اسنپ است و با دختر ۱۷ سالهاش تنها در منطقه ۱۹، خانیآباد تهران زندگی میکند. پس از سالها هنوز نتوانسته طلاق بگیرد. هشت سال است که با دخترش زندگی میکند و شوهرش هشت سال است که در خانه پدریاش در تهران زندگی میکند. سارا به زمانه میگوید که شوهرش در هشت سال گذشته حتی هزار تومان برای خرج دخترش نپرداخته است. از او میپرسم مگر پدرش وظیفه پرداخت نفقه فرزندش را به عهده ندارد و او به زمانه پاسخ میدهد:
« پدر دخترم حتی نمیآید دخترش را ببیند و نفقه دخترش را هم نمیهد و بار روی دوش من است. به دادگاه برای نفقه شکایت کردم. دادگاه از او حمایت کرد. در نهایت او با پارتیبازی در دیوان عالی حکمش را که دو سال و نیم بود به سه ماه تبدیل کرد و آن را هم با سه میلیون و نیم خرید.»
چرا دادگاه عالی باید با سه ماه زندان و بعد سه میلیون و نیم حق نفقه فرزند را از سارا و دخترش بگیرد؟ سارا ادامه میدهد: «چرا باید قانون مملکت اینجوری باشد که من در آن حق و حقوقی ندارم. من هستم که از جان و سلامتیام مایه گذاشتهام اما هر زنی یا مادری این کار را نمیکند.»
از او درباره تجربه اجارهنشینی میپرسم. سارا میگوید:
«شرایط خیلی سخت شده. اجارهبها خیلی بالاست، حداقل ۴۰ درصد رفته بالا. سالهاست که در این خانه اجارهنشینم. قبلا رهن این خانه پنج میلیون و اجارهاش ۸۰۰ هزار تومان بود. امسال صاحبخانه ۴۰ میلیون از من میخواست با یک میلیون. با خیلی چانه زدن الان ۲۰ میلیون رهن به صاحبخانه دادم با ۸۰۰ هزار تومان. اینجا خانه نیست، خرابه است. مثلا کولر مال ۴۰ سال پیش است. خانه دو اتاق دارد. خراب بود. تازگی که دوباره اینجا را اجاره کردم با کمک یک دوست شکافهای دیوار را پر کردیم و خودم دیوارها را رنگ کردم.»
سارا در پاسخ به این سوال که چرا خانه دیگری اجاره نکردید، میگوید:
«خانه عوض کردن خیلی سخت است. سه ماه جای دیگری را اجاره کردیم که از اینجا بهتر بود. کوچک، تمیز و مرتب بود ولی امنیت نداشت. بعد از سه ماه دوباره همین خانه قراضه را اجاره کردیم.» از او دلیل تصمیمش را میپرسم و او میگوید:
«آنجا امن نبود چون فکر میکردند چون من و دخترم دو زن تنها بودیم برای آنها شرایط خاصی است و میتوانند از این شرایط سوء استفاده کنند. مثلا وقتی من میرفتم سر کار و دخترم در خانه تنها بود. صاحبخانه میآمد پشت در را آرام میزد و گوشش را چنان به در میچسباند که دخترم از صدای نفسش میترسید. به این دلیل بود که مجبور شدم از آن خانه دوباره اسبابکشی کنم و به این خانه فعلی بیایم.»
کنجکاوم بدانم تجربه بدون مرد زندگی کردن سارا و دخترش در رابطه با همسایههایش چطور بوده. آیا همسایهها با او به گرمی و اعتماد رفتار کردهاند؟ او پاسخ میدهد:
«خانهای که امسال دوباره اجاره کردم ۱۱ سالی است که در آن اجارهنشین هستیم و همسایهها ما را میشناسند و فکر بدی در مورد ما نمیکنند. اما آنجا که سه ماه اجاره کرده بودم همسایهها با ما بد رفتار میکردند و به ما اطمینان نداشتند.»
سارا راننده اسنپ است. از او میپرسم که آیا با تورم موجود از پس مخارج زندگیاش برمیآید. او پاسخ میدهد:
«همیشه نه. گاهی که باید اسباب کشی کنم پول کم میآورم. سر دو اسباب کشی اخیر پنج میلیون خرج کردم. یک کامیون گرفتم ۵۰۰ هزار تومان. قرارداد تازه نوشتم و باید پول میدادم و دوباره میبایست به رهن خانه اضافه میکردم. واقعا شرایط سختی است.»
از او درباره حمایت خانوادهاش میپرسم و او پاسخ می دهد که از خانواده و اقوام هیچ حمایتی دریافت نمیکند و میگوید:
«هیچ حمایتی از هیچ احدی. فقط یک دوست صمیمی دارم که در مواقع دشواری کمکم میکند اما خانوادهام اصلا. برادرهایم تهران هستند اما هیچ حضوری در زندگی ما ندارند. حتی در اسبابکشی ها اصلا کمک نمیکنند.»
سارا سالها پیش به سرطان پستان دچار میشود و سال ۸۵ و ۹۲ هر دو سینهاش را درآورد. او به زمانه میگوید در چهار سال گذشته اصلا نتوانسته آزمایشهای لازم را انجام دهد چون خیلی گران قیمت هستند. از او میپرسم آیا درد هم داری و او پاسخ میدهد که دردهای شدید دارد و ادامه میدهد: «من نباید بار سنگین بلند کنم اما مجبورم. این روزها انگشتهایم اینقدر درد میکنند که نمیتوانم دنده ماشین را عوض کنم اما چاره چیست؟»
لیلی: مجردی و اجارهنشینی
لیلی ۳۸ ساله، مجرد و شغلش ترجمه است. او ۱۰ سال است در تهران مستقل از خانواده زندگی میکند. از او میپرسم اجارهنشینی را چطور تجربه کردید و او به زمانه میگوید:
« خانه پیدا کردن خیلی سخت است. هر جور شده به آدم یک حس حقارتی منتقل میکنند. چون هرچقدر هم آدم قدرتمند باشه باز هم فسخ پیشنویس قولنامه به خاطر همسر مالک آدم را تحقیر میکند. الان بعد از ۱۰ سال اجارهنشینی بالاخره جایی هستم که این طور نیست. چون تمام ساختمان مجردند و صاحبخانه خانم تنهاست.»
لیلی درباره تجربههای ناخوشایند با صاحبخانههای قبلیاش میگوید:
«سالهای قبل صاحبخانه میآمد دم ساختمان زنگ میزد احوالپرسی میکرد. منهم زنگ در را از اون موقع خاموش کردم. حتی در خانههای بعدی سیمش را میکشم».
رهن و اجاره خانهها بالا رفته و از لیلی میپرسم چگونه از پس اجارهها بر میآید و او میگوید:
«چون آزادکار به حساب میآیم پرداخت اجاره سخت است. مخصوصا اگه خیلی کار دستم نباشد. امسال برای این خانه ۳۵ میلیون تومان رهن دو میلیون تومان اجاره میدهم.»
برخلاف عالیه و سارا خانواده لیلی اگر او نیاز داشته باشد حمایتش میکنند و برای مستقل شدنش هم به خواسته او احترام گذاشتند و در تصمیمش دخالتی نکردند اما او میگوید: «بهخاطر اینکه در مستقل بودنم کوچکترین دخالتی نکنند، ترجیحم این است که ازشان کمک طلب نکنم.»
لیلی گفتوگویمان را با این جملهها به اتمام میرساند: «ترسناک این است که بالاخره قرار است برای امثال ما مجردها در سنین بالاتر چه اتفاقی بیفتد؟ از نظر مسکن یا مراقبت؟»
ناامنی و تحقیر: وجه مشترک زنان مستقل
باورها و پیشداوریهای مردسالارانه، سنتی، مذهبی و سکسیسم در عرف و فرهنگ ایرانی، زنان مستقل را رنج مضاعف میدهد و یافتن خانه را برایشان دشوارتر میکند. عالیه، سارا و لیلی در سالهای اجارهنشینی از احساس ناامنی که صاحبخانهها و یا مشاوران املاک به آنها داده بودند، رنج بردند و حتی سارا حاضر شد که با دختر ۱۷ سالهاش به خانه اجارهای که به قول او خرابه است، دوباره بازگردد اما در ناامنی زندگی نکند و نگران این نباشد که دخترش در خانه تنهاست و صاحبخانه به از او چشمداشت جنسی دارد کند.
زن تنها بودن، باعث شد لیلی و عالیه هنگام خانه پیدا کردن و قرارداد بستن چون شوهر نداشتند بارها تحقیر شوند و به آنها خانه ندهند. گویی زنان بدون پدر یا شوهر، انسان کامل و قابل اعتماد نیستند و حتما باید مردی در کنارشان باشد که به مثابه یک انسان بالغ و برابر در نظر گرفته شوند.
گرانی و فقر: وجه مشترک زنان و مردان اجارهنشین
دشواریهای زن بودن در ایران و قوانین و فرهنگ پدرسالارانه از یک سو و تضاد طبقاتی و هرچه فقیرتر شدن مردم از سوی دیگر، به زندگی زنانی که به تنهایی یا با فرزندانشان، بدون همسر زندگی میکنند فشار بیشتری وارد میکند. تنها درصد کمی از زنان مستقل و بدون شوهر که به طبقات بورژوای ایرانی تعلق دارند با مشکل مسکن روبهرو نیستند. اما بیشتر زنان به طبقه متوسط و فرودست تعلق دارند و با مشکلات اقتصادی دست به گریبان هستند که ریشه در نظام اقتصادی سرمایهداری در ایران دارد.
سرمایهداری را در ایران میتوان با مشخصات بومیاش از جمله صادرات نفتی، خصوصیسازی و نئولیبرالیسم ایرانی شده، فساد و مافیای اقتصادی نهادهای رانتی و امنیتی نظام توصیف کرد. در خلا قوانین عادلانه و بهروز و مدیریت و نظارت و شفافیت، در فقدان سیستم مالیاتی عادلانه، در بحران کمبود مسکن و میلیونها خانه خالی، نهادهای امنیتی و نظامی و وابسته به آنها، فرصت را غنیمت دانسته که آنها نیز وارد آشفته بازار مسکن شدهاند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند.
بحران مسکن در ایران عوامل متعددی دارد. اما یکی از مهمترین عوامل ساختار نظام است. دکتر احمد علوی، اقتصاددان بحران مسکن را به ساختار حکومت جمهوری اسلامی مرتبط میداند. ساختار جمهوری اسلامی، نظامی ولایی است که نهادهای امنیتی، شبه امنیتی و رانتی در آن تسلط دارند. علوی پیشتر به زمانه گفته بود:
«نهادهای تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی از منابع خود به شکل رقابتی و موثر نمیتوانند استفاده کنند. قیمت تمام شدهای که مشخص میشود توسط این نهادهایی که وابسته به حاکمیت هستند، نمیتواند با آن قیمت تمام شدهای که خود افراد مسکن را بسازند، رقابت بکند. برای اینکه ریخت و پاش و فساد گسترده وجود دارد و این موسسات و مدیریتی که در این عرصهها فعال است، منابع را نه در آن چارچوب بهینه بلکه در چارچوب منافع باندهای حاکم استفاده میکند. اساسا حاکمیت در این زمینهها تاریخ و سابقه خوبی ندارد، به همین دلیل هم حاکمیت دخالتش به جای این که مشکل را حل کند، بر مشکل میافزاید.»
در ایران قانونی برای سقف اجارهبها وجود ندارد و این خلا قانونی دست مالکان و مشاوران املاک را برای بالا بردن بیرویه اجارهبها باز میگذارد. عقد اجاره طبق ماده ۱۰ قانون مدنی است، یعنی عقد قرارداد تابع آزادی اراده طرفین و بر «توافق» استوار است. قانون دست صاحبخانهها را برای هرچه بالا بردن رهن و اجارهبها باز گذاشته و مستاجرها بیپناه و بدون حمایت قانون رها شدهاند.
به گزارش گروه اقتصادی تسنیم در اردیبهشت ۹۹، طبق آمارها نرخ اجاره مسکن در چند ماه اخیر حدود ۳۰ درصد افزایش یافته است. حدود ۳۷ درصد خانوارها اجارهنشین هستند و این میزان در ساکنین استان تهران به ۵۰ درصد میرسد.
تورم در قیمت مسکن بسیار بالاست. به گزارش شبکه خبری اقتصاد و بانک ایران، طبق آمارها قیمت مسکن در تهران ظرف سه سال ۲۵۴ درصد رشد کرده است. میانگین قیمت مسکن در پایتخت از ۴.۴ میلیون تومان در هر متر مربع در اسفند ۱۳۹۵ به متری ۱۵.۶ میلیون تومان در اسفند ۱۳۹۸ رسید. طبق آماری که مرکز آمار در اسفند ماه ۱۳۹۸ ارائه کرد نرخ تورم عمومی سالیانه ۳۴.۸ درصد بود. وزارت راه و شهرسازی نیز تورم نقطه به نقطه در اسفند ماه ۱۳۹۸ شهر تهران را ۴۲ درصد اعلام کرد.
تورم عمومی بالاست و قدرت خرید مردم روز به روز پایینتر میرود. بالارفتن ۲۵۴درصدی مسکن شمار بیشتری را به اجارهنشینی طولانیتر سوق میدهد. بر اساس آمارها میزان افزایش اجاره بها در تهران از پاییز ۱۳۹۶ تا پاییز ۱۳۹۸ بیش از ۷۶ درصد رشد کرده است.
برگرفته از سایت رادیو زمانه
۲ تیر ۱۳۹۹ – June 22nd, 2020