محدودیتهای کرونایی کسب و کارهای تازهای در شب چله به راه انداختهاند. از مسابقات و استندآپ کمدیهای مجازی تا فروش تنقلات و آجیلهای اعیانی. تکاپویی تازه، اما نه برای آنها که در تنگدستی از پاییز به زمستان عبور میکنند.
با هم ولی دور از هم… این رهنمود و فراخوانی پیشگیرانه برای مختصر کردن مراسم در ایام شیوع کرونا و برگزاری مجازی جشن یلداست. هشدار میدهند که دورهمیها میتوانند “هولناکترین موج کرونا” را به راه بیندازند. یک بازی کلامی نیز در پیامهای تلگرامی و واتساپی دست به دست میشود تا خطر را در یک ریاضی معکوس گوشزد کند: جمع نشویم تا کم نشویم.
حالا به خلاف گذشته که گوشیهای روشن در مهمانیها نشانه بیحرمتی و بیتوجهی بود، مردم تشویق میشوند که از هم دور بمانند و با گوشی با یکدیگر معاشرت کنند. رفت و آمد شبانه ممنوع شده و تشویقها، توصیهها و تقاضاها گاه رنگ تهدید میگیرند. مسئولان درمانی اخطار دادهاند که اگر شیب ابتلا بعد از شب چله بیشتر شود، محدودیتها و سختگیریهای بیشتری اعمال خواهند کرد.
با این وصف، بازارها و معابر همچنان شلوغند. بساط کسب و کار، دستکم در مراکز شهر سوت و کوری خاصی را نشان نمیدهد. زیر پوست شهر، زندگی با ریتمی کندتر از قبل جریان دارد.
از مردم خواسته شده که شب چله را به صورت مجازی یا با حداکثر یک خانوار برگزار کنند. این فراخوان و تبلیغات حول آن، موجی از فعالیتهای اینترنتی برای مسابقه، مشاعره، میزگرد، بازی و هنرنمایی، کنسرت یا استنداپ کمدی در لایو اینستاگرام و شبکههای مجازی به راه انداخته است. به موازات، فروشگاههای اینترنتی برای جذب مشتری و فروش محصول با هم کورس گذاشتهاند.
مخاطب این تکاپو و تحرک در درجه نخست، قشری از جامعه است که دلی خوش و جیبی گشاده برای این قبیل تعاملات و سرگرمیها دارد.
میلیونها نفر در جریان تعطیلیهای قبل و بعد از کرونا بیکار شدهاند؛ از جمله خانوارهایی که با کارگری و روزمزدی زندگی میکنند. افراد شاغل همه همیشه به موقع دستمزد نمیگیرند. خریدهای نسیه یا قسطی روز به روز بیشتر میشوند و شاید آجیل هم در بین چنین خریدهایی باشد.
یک معلم بازنشسته میگوید: «سالهای قبل بعضی از تعاونیهای کارگری و کارمندی مثل فرهنگیان، بازنشستهها و تعمیرکاران، مایحتاج شب عید یا شب چله را به صورت اقساط به اعضا میفروختند. احتمال میدهم که به خاطر تشدید گرانیها، این امکانها بیشتر شده باشند.»
نگهبان یک مجتمع مسکونی که دو فرزند دبستانی دارد، در باره شب چله مجازی میگوید: «ما با هیچ کسی مراوده مجازی نداریم. چله ما از این بابت مجازی است که نه شام چرب و گرم داریم، نه آجیل و تنقلات آنچنانی. شبها یا حاضری میخوریم یا عدسی. برای شب چله یک ظرف تخمه آفتابگردان وسط اتاق میگذاریم، چایی و کشمکش میخوریم و خاطره تعریف میکنیم. والسلام.»
صحنه اما در گوشه دیگری از شهر فرق میکند. خانمی که محل کارش روبروی یکی از خشکبارفروشیهای معروف تهران است میگوید: «پولدارها کیسه کیسه خرید میکنند و میدهند برایشان تا دم ماشین بیاورند. پسته اکبری خام کیلویی ۳۲۰ هزار تومان است و شور کیلویی ۳۶۰ هزار تومان. سه کیلو پسته میخرند یک میلیون تومان. بادام کیلویی ۳۲۰ هزار تومان. یک کیلو آجیل چهارمغز میشود ۳۰۰ هزار تومان. ما فقط عید نوروز آجیل میخریم، آن هم از تعاونی که ارزانتر است و بیشترین نخودچی است!»
این کارمند ۵۰ ساله از بازارهای روز خرید میکند که معمولا ۳۰ درصد زیر قیمت میفروشند. مقید است که شب چله را با هر ترتیبی برگزار کند، چون اعتقاد دارد که عید نوروز، یلدا یا چهارشنبه سوری باید به عنوان رشته اتصال فرهنگی و عاطفی مردم و عامل یگانگی جامعه زنده نگاه داشته شوند: «البته یک شام ساده چهار نفری با چند انار و خرمالو و ازگیل و یک ظرف آجیل شیرین، حداقل نیم میلیون تومان خرج بر میدارد. برای خیلیها این هزینه بالاست.»
او خانوادهای سه نفری را میشناسد که از عهده پرداخت کرایه ۳۰۰ هزار تومانی اتاقی در حاشیه کرج بر نمیآیند، ولی شب چله را با یک مشت تخمه کدو هم که شده برگزار میکنند.
نقطه مقابل یک مشت تخمه کدو، آجیل “اقیانوسیه” است که فروشگاهی اینترنتی دم در خانه تحویل میدهد؛ آجیلی مخلوط با میوههایی که اسمشان هم به گوش چند دهک جامعه نخورده است: «بلوبری، گیلاس، انجیر، پاملو، سویا و پاپایا. کیلویی نیممیلیون تومان با تخفیف یلدایی…» این فروشگاه، پکیجی هم تحت عنوان “یک یلدای دوستانه” برای شب چله ۹۹ ارائه کرده که شامل نیم کیلو آجیل برشته پودری، ۲۵۰ گرم انجیر خشک، ۲۵۰ گرم قیسی، ۲۵۰ گرم مخلوط تخمه و ۲۵۰ گرم باسلق است. این بسته به پاس یلدا، به جای ۶۲۶ هزار تومان معمول، ۵۵۹ هزار تومان فروخته میشود.
خانمی آذربایجانی که در دفتر نقشهکشی شاغل است و چهار میلیون تومان دستمزد میگیرد، از محدودیتها شاکر است که امکان “آبرو داری” برایش فراهم کردهاند. میگوید ما استقبال میکنیم وگرنه برای برگزاری رسوم خودمان در شب چله شرمنده میشدیم: «بین ما رسم است که شب چله برای تازهعروسها و تازهدامادها یا نامزدها، یک سینی یا طبق مخصوص درست میکنیم. انار و انگور و خرما و آجیل و انگشتر و قواره پارچه و این قبیل هدایا را در آن میگذاریم. امسال تازهعروس داریم ولی اصلا نمیتوانیم چون یک انگشتر معمولی سه چهار گرمی حداقل شش هفت میلیون تومان قیمت دارد. از این بابت خوشحالیم که میتوانیم کرونا را بهانه کنیم و مراسم نگیریم.»
کسب و کار همسر او به خاطر شیوع کرونا تعطیل شده و خانواده پنج نفری آنها کمربندها را محکم بسته است.
خانوارهای کارمندی و کارگری در حالی با سیلی صورت خود را سرخ نگاه میدارند که پولدارها مخاطب آگهیهایی اینترنتی برای تحویل “پکیج غذا و دسر و آجیل و هدایای یلدایی” در خانهها هستند؛ پکیجهایی که پایه قیمتشان از نفری ۳۰۰ هزار تومان شروع میشود. گویا رستورانها و باغهایی هم به صورت زیرزمینی و خصوصی مشتری گرفتهاند. اینها گوشههایی از پشت و روی واقعیت و همزیستی قشرهای مختلف در دوران کرونا هستند؛ سایهروشنهای به جا آوردن سنتی باستانی که دورهم بودن در میان میوههای دانهدار را یک “جادوی سرایتی” برای انتقال برکت و باروری میداند.
برگرفته ای از سایت صدای آلمان (دویچه وله) به زبان فارسی، ۲۰ دسامبر ۲۰۲۰