روزنامه گاردین چاپ بریتانیا، شهربانو سادات، کارگردان افغان، را در میان ۱۰ کارگردان بهتر جهان در سال ۲۰۲۰ قرار داده است. «پیتر بردشاو» که فیلمها، هنرپیشهها و کارگردانهای سال گذشته را برای این نشریه معتبر مرور کرده است، خانم سادات را به دلیل کارگردانی فیلم «پرورشگاه» در صدر فهرست خود و در کنار کارگردانهای برجسته جهان همچون استیف مککوین، روی اندرسون و سارا گاورون نشانده است.
فیلم «پرورشگاه» که خانم سادات را به چنین جایگاهی رسانده است، دومین فیلم بلند او است و چنین به نظر میرسد که راه شهربانو سادات در جهان فیلم و هنر، بلند و پردستاورد خواهد بود.
پرورشگاه که در سال ۲۰۱۹ تولید شده است، قصه «پرورشگاه وطن» در اواخر دهه ۶۰ خورشیدی است که در کابل اتفاق میفتد. قدرتالله، نوجوان ۱۵ سالهای است که پیش سینما در بازار سیاه بلیط میفروشد و شیفته سینمای بالیوود است. روزی که بخت با قدرت یاری نمیکند، پلیس جنایی او را دستگیر و به پرورشگاه میبرد. البته این شاید خوشبختترین روز قدرتالله هم باشد. در پرورشگاه زندگی قدرت تغییر میکند. رفیق میابد، درس میخواند، زبان روسی یاد میگیرد، پیشاهنگ میشود و به شوروی سفر میکند. فیلم با آمدن گروههای مجاهدین به کابل با پایانی که قدرت آرزو میکند به پایان میرسد. فیلم کوشیده تصویری از گذشته افغانستان و کابل آن زمان را بازسازی کند. داستان برگرفته از یادداشتهای انور هاشمی از هشت سال زندگی او در پرورشگاه وطن واقع در «افشار سیلو» در کابل است.
شهربانو سادات پیشتر از جشنواره کن نیز جایزه هنر سینما را برای فیلم «گرگ و گوسفند» دریافت کرده بود. این فیلم درباره کودکان چوپان در مناطق کوهستانی مرکزی افغانستان تهیه شده است.
خانم سادات از کارگردانان جوان زن افغانستان است که در سالهای اخیر به شهرت رسیده است. او تنها ۳۰ سال دارد و ۱۲ سال است که در دنیای سینما فعالیت میکند.
شهربانو سادات در ابتدای گفتوگوی ویژه با ایندیپندنت فارسی، درباره خود و هنرش گفت: «در سن ۲۰ سالگی در برنامه باپرستیژ فیلمنامهنویسی جشنواره کن به نام «سینه فونداسیون» انتخاب شدم. هنوز هم عنوان جوانترین فیلمساز شرکتکننده در این برنامه متعلق به من است.»
این پنجره پای شهربانو را به دنیای سینما باز کرد. او دوباره به کن رفت اما این بار از جایگاهی دیگر. شهربانو میگوید: «در سال ۲۰۱۱ اولین فیلم کوتاه داستانیام به نام «یک وارونه» در بخش «دوهفته کارگردانان» جشنواره کن انتخاب شد. سال ۲۰۱۶ هم اولین فیلم داستانی بلند من به نام «گرگ و گوسفند» نامزد دوربین طلایی جشنواره کن شد و بالاخره توانست جایزه «هنر سینما» را، که بزرگترین جایزه بخش «دوهفته کارگردانان» جشنواره کن است، از آن خود کند.»
خانم سادات درباره فیلم پرورشگاه توضیح میدهد: «سال ۲۰۱۹ دومین فیلم بلند داستانیام به نام «پرورشگاه» در بخش «دو هفته کارگردانان» جشنواره کن انتخاب شد.»
فیلمهای بلند شهربانو سادات در نقاط مختلف جهان به فروش رفته است. دوستداران فیلم و علاقهمندان حوزه هنر شرق در فرانسه، دانمارک، سوئیس، آلمان، لوکزامبورگ، بلژیک، سوئد، آمریکا، برزیل، هند و چند کشور دیگر، حق پخش فیلمهای گرگ و گوسفند و پرورشگاه را برای نمایش سینمایی خریدهاند.
او در بیش از ۱۰۰ جشنواره معتبر جهانی مانند روتردام، سیدنی، لوکارنو، لندن، شیکاگو، بوسان، ملبورن، مونیخ، فجر، استکهلم و جاهای دیگر هم انتخاب شده است و جوایزی مانند سیمرغ بلورین بهترین کارگردان آسیا از جشنواره فیلم فجر ایران، جایزه بهترین فیلم جشنواره زنان مراکش، جایزه بهترین فیلم جشنواره اینسبروک اتریش، جایزه ویژه هیئتداوران جشنواره Indie Meme تگزاس آمریکا، جایزه بهترین فیلم جشنواره آیسلند و دهها جایزه دیگر را از آن خود کرده است.
بخش بزرگی از افتخارات سینمای افغانستان در سالهای اخیر، به زنان این کشور بازمیگردد و از رویا سادات، صحرا کریمی، دیانا ثاقب، صحرا موسوی، الکا سادات و شهربانو سادات بهعنوان سینماگران استثنایی افغانستان یاد میشود. اما بهرغم این پیشرفت، صنعت سینمای این کشور مانند زنان کارگردان آن، موفق و پردستاورد نبوده است.
شهربانو سادات در این مورد میگوید: «سینمای افغانستان یک سینمای فقیر و تا حد بسیار زیادی سطحی و فاسد است. این نظر شخصی من نیست، بلکه واقعیتی است که تولیدات ۱۸ سال گذشته افغانستان آن را بهخوبی نشان میدهد. هماکنون تولید سالانه فیلم بلند در افغانستان که بتواند در عرصه ملی و یا بینالمللی دیده شود، صفر است. واقعا صفر است و این رقم صفر قابل تامل است. دولت افغانستان در طول تقریبا دو دهه اخیر هیچ برنامهای برای احیای سینمای افغانستان نداشته است، ندارد و نخواهد داشت چراکه ما در یک کشور در حال جنگ زندگی میکنیم. اولویت در اینجا همیشه جنگ است و پول. سیاستمداران ما نهتنها آدمهای فرهنگی نیستند، بلکه هیچ ارتباطی بین فرهنگ و تغییر نمیبینند.»
بازنمایی سمبلیک آسیب روحی در فیلم «آن سوی خط سکوت»
او میافزاید: «از طرف دیگر، اکثر فیلمسازان ما با تاکید بر این نکته که حمایت دولتی وجود ندارد، از خود سلب مسئولیت کرده و دست روی دست گذاشتهاند و در انتظار آن روزی هستند که دولت اهمیت فرهنگ را درک کند و قدمی بردارد. برداشت من از شرایط کنونی این است که فیلمسازان باید از امید کمک دولت، دست بشویند. ما سینماگران باید تنهایی خود را بپذیریم و در جستوجوی راههای دیگر باشیم. کمر همت بربندیم و برای سینمای افغانستان متعهدانه کار کنیم. از صحبتهای کلیشهای، سطحی و مردمفریب در مورد «خدمت به وطن» و «خدمت به سینمای افغانستان» که بگذریم، اگر هر فیلمساز افغان با جدیت و تعهد روی پروژههای شخصی خود کار کند، سهم بزرگی در کمک به این سینما خواهد داشت.»
نکته دیگری که خانم سادات به آن اشاره کرد این بود که داستانهای زندگی افغانها میتواند بزرگترین منبع درآمد این کشور باشد اما سینماگران باید از توانایی کشف و پرورش این داستانها برخوردار باشند. او میگوید: «متاسفانه سینماگران افغانستان با سینما دچار سوتفاهم شدهاند. سینما هر آن چیزی است بهجز واقعیت زندگی امروز ما. اگر روزی قرار شود افغانستان فقط از یک راه درآمد کسب کند، آن راه، قصههای افغانستان است. کلام من را باور کنید! افغانستان به فیلمسازانی نیاز دارد که توانایی مشاهده کردن داشته باشند. توانایی تجزیهوتحلیل جامعه خود را داشته باشند و بتوانند همین قصههای پیشپاافتاده روزمره را که در اطرافشان اتفاق میافتد، ثبت کنند.»
اما راهحل چیست؟ شهربانو سادات به ایندیپندنت فارسی میگوید: «سینمای افغانستان نیازمند همکاری گروهی با کشورهای دارای صنعت فیلم است. فیلمسازان افغانستان باید بینالمللی فکر کردن را یاد بگیرند و تمرین کنند. سینمای امروز افغانستان، سینمای جالبی نیست و بر پایههای رفاقت استوار است و مافیای فرهنگی آن را اداره میکنند. من جایی برای پیشرفت و حرکت روبهجلو در این اجتماع سینمایی نمیبینم. از این رو فعلا به حرکتهای فردی بیشتر باور دارم. ما برای پیشرفت نیاز نداریم حلقه دیگری از این مافیای فرهنگی باشیم. ما باید خود را از این حلقه جدا کنیم و در دورترین نقطه ممکن، بر کارهای خود متمرکز باشیم.»
بدون شک مهمترین مسئله برای ساخت فیلم، فراهم کردن منابع مالی است. اما فیلمسازان افغان میتوانند این منابع را از طریق نهادهای کمکدهنده بینالمللی فراهم کنند که در دسترس تمام فیلمسازان جهان قرار دارد.
خانم سادات در آخر از امیدهای خود میگوید: «من به نیروی جوان باور دارم. من به قدرت خیال و تخیل باور دارم. این دو را با هم یکی کنید. بنگ! پیش روی خود افغانستانی را میبینم که صنعت سینما در آن پا گرفته و به یکی از چرخهای اقتصاد مبدل شده است. آنهایی که به این حرف من باور ندارند مسلما مخاطب من نیستند اما آنهایی که میدانند من از چه سخن میگویم، درواقع کسانی هستند که این آرزو و آرمان را زندگی میکنند و درنهایت آن را عملی خواهند کرد. با قلبی مملو از عشق برای افغانستان عزیز و با سری بلند میگویم که من یکی از آنها هستم!»
برگرفته ای از سایت ایندیپندنت به زبان فارسی، ۴ ژانویه ۲۰۲۱