در جلسه ی یکشنبه ی ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ مهستان، سخنرانی بی نظیری توسط آقای حسن شریعتمداری دبیرکل شورای گذار، با مقدمه ای از سوی دکتر اسماعیل نوری علا در مورد موضوع حکومت و حاکمیت در آینده ی ایران، ارائه شد. آقای حسن دانشور مثل همیشه با به چالش کشیدن نظرات در بخش سؤال و جواب، به غنای بحثها افزودند. خانم سپیده قیاسوند از رهبران جنبش سکولار دموکراسی ایران که در شورای گذار نیز فعال هستند، همچون همه ی جلسات مهستان، با مدیریت عالی در ارائه ی نظرات بینندگان از داخل و خارج ایران و همچنین آقای محمود ابطحی رئیس شورای مرکزی حزب سکولار دموکرات ایرانیان با طرح بحثهای داخل مهستان این جلسه را بیش از پیش شنیدنی کردند. اما اجازه دهید پیش از بحث موضوعات مطرح شده در این جلسه، نکته ای را درباره ی بحث فلسفه ی سیاسی در مورد موضوع حکومت و حاکمیت اشاره کنم.
در تاریخ فلسفه، افلاطون اساساً موضوع حکومت و حاکمیت را بر اساس «نیک» و «بد» می نگریست و حتی در دفاعیات سقراط که از افلاطون برای ما مانده، همه جا سقراط از فضیلت و خوبی خود در مقایسه با محاکمه کنندگانش که نظیر «دموکراسی مذهبی» اصلاح طلبان خودمان بودند که سقراط را به محاکمه کشیده بودند، حرف میزند.
افلاطون در کتاب «جمهوریت»، حکومت ایده آل خود را بعنوان «حکومت نخبگان» تعریف می کند، و حتی آیت الله خمینی در کتاب «ولایت فقیه»، دیدگاه خود را از ولایت فقیه، براساس دیدگاه افلاطون از حکومت نخبگان، ارائه می دهد! حتی ارسطو که بعد از افلاطون اساساً دیدگاهی تجربی و نزدیک به علم امروز ما داشت و سیاست را بعنوان «مدیریت جامعه» مطرح می کرد، با اینحال همچنان در نگرشِ حکومت «خوب» یا «بد» محصور ماند، و بحثی از «حقوق» در آثار ارسطو نیز در میان نبود، گرچه به آنچه ما امروز سکولاریسم سیاسی می خوانیم، نزدیک بود! حدود ۲۰ سال پیش در نقدی از حجت الاسلام سید محمد خاتمی و کلاً دیدگاه اصلاح طلبان اسلامی، که با عنوان «جمهوری آینده نگر» منتشر کردم و لینک آنرا در زیر همه ی مقالاتم ملاحظه می کنید، دقیقاً همین موضوع را مورد بحث قرار دادم که بحث «حقوق» در فلسفه ی حکومت و حاکمیت در دوران مدرن توسط «دیوید هیوم» مطرح شد و آنچه امروز در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر بعنوان مبنای حکومت و حاکمیت مطرح می شود در حقیقت ارثیه ی هیوم در عصر مدرن است که به بهترین وجه جان رالز در کتابی تحت عنوان «سخنرانی هائی درباره تاریخ فلسفه اخلاق»، که در پایان عمر خود در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد، توضیح داده است. به عبارت دیگر اساساً بعد از هیوم است که ما دیگر از حکومت و حاکمیت «خوب» و «بد» حرف نمیزنیم و موضوع اساسی را در فلسفه ی سیاست، «حقوق بشر» می دانیم!
اما بحث آقای شریعتمداری در مهستان. گرچه این حرف را قبلاً هم گفته ام، آنهایی را که بعنوان رهبر مردم در نوشته هایم درباره شان می نویسم فقط با عناوین «آقا» یا «خانم» ذکر می کنم و نه عناوین دیگر. اما اصل بحث. در ابتدای جلسه ی مهستان، دکتر اسماعیل نوری علا، عبارتی را از آقای منوچهر یزدیان دبیرکل سابق حزب سکولار دموکرات ایرانیان به شرح زیر خواندند: «این حزب که قرار بود حزب سکولار دموکرات ایرانیان باشد، به باور اینجانب، از یک سو از پایبندی به اصل نگهداری یگانگی ملت یکپارچه ایران دست کشیده و بجای آن، و تحت عنوان “به رسمیت شناختن حقوق سیاسی اتنیکها” به همدمی و هموار کننده راه آشوبگرانه و خونریز دستجات مسلح برای “اقلیمی کردن ایران” مشغول شده است».
واقعاً مایه تأسف است که آقای منوچهر یزدیان، حرفهای برخی کالتهای شکست خورده ی کمونیستی قدیم را تکرار می کنند، و در واقع نظرات بازماندگان یک کالت کمونیستی مشخص بنام «سهند» را تکرار کرده اند که سالهاست این حرفها را برای حمله به آقای عبدالله مهتدی اینطرف و آنطرف راه انداخته اند و در مقاله ای تحت عنوان «متهم کردن گروههای سیاسی کرد نظیر «کومله»، به «تجریه طلب»، چگونه شروع شد» همین چند روز پیش به آن اشاره شد. و این حملات گرچه با حمله به آقای عبدالله مهتدی شروع شد، اما امروز این کالتهای کمونیستی دست بردار نیستند و کافی است به اعلامیه ی لینک شده که توسط برخی کادرهای بالای چپ همین چند روز پیش منتشر شده، نگاهی بیاندازید و ادامه ی این فاجعه را ببینید که گریبان خودشان را هم گرفته است! حیف که آقای منوچهر یزدیان آنچه نوشته اند همان حرفهای این کالتهای کمونیستی گذشته است که در سیری قهقرایی هستند و ثمری برای تحولات آینده ی ایران ندارند و هنوز نظیر «اسلامی سیاسی» نفهمیده اند که دلیل عدم توان آنها برای وحدت این است که بعد از یک قرن در قرن بیستم، وقتی اردوگاه کمونیستی بیش از نیمی از کره ی ارض را تحت کنترل خود داشت، نشان داده شد که حکومتهای کمونیستی راه نجات بشریت نیستند و در آنها نه از عدالت خبری بود و نه از آزادی، فرزندان سران احزاب در اروپا و آمریکا تحصیل می کردند و خوش می گذراندند، و کارگران همچنان بعد از ۱۰۰ سال در فقر و بدبختی و در روستاها با پهن گاو خود را گرم می کردند و بعد از سقوط شوروی در بسیاری مناطق تحت کنترل آن نظیر باکو، حتی ارتباطات مدرن وجود نداشت و نظیر کوبا بود که هنوز اتومبیلهای سالهای ۱۹۵۰ را در آنجا می بینید و این حکومتهای کمونیستی از ویتنام و کامبوج تا شوروی و چین، همه استبدادی هستند! اما از سوی دیگر، بحثهای مشابهی را نیز حزب مشروطه راه انداخته، که به خاطر پوشاندن اشتباهات ممتد برخی رهبرانشان که به اپوزیسیون لطمات جدی وارد کرده اند، این حرفهای کالتهای کمونیستی بازمانده ی گذشته را تکرار می کنند، و متأسفانه آقای میلاد آقایی، معاون پیشین دبیرکل حزب سکولار دموکرات ایرانیان نیز، آن حرفها را در به اصطلاح جنگِ دُن کیشوت وارشان با «تجزیه طلبی»، تکرار می کنند. تا حالا بی اعتنایی کردم و خواهم کرد، و فقط می توانم از این بیراهه ای که آقای میلاد آقایی برگزیده اند، اظهار تأسف کنم!
اما اصل بحثی که آقای حسن شریعتمداری امروز در مهستان ارائه دادند چه بود؟ ایشان بطور ساده داشتند جزئیات «چِک اَند بَلَنس» را بحث می کردند. دقیقاً همین موضوعات است که باید در پیشنویس قانون اساسی پیشنهادی به ملت ایران، در مجلس مؤسسان مطرح شود. اولین رییس جمهوری آمریکا یعنی جرج واشنگتن در سال ۱۷۸۹ رییس جمهور شد، یعنی ۱۴ سال بعد از انقلاب ۱۷۷۵! یعنی این کشور را برای ۱۴ سال همان کنگره کنتینانتال که مجلس مؤسسان بود می گرداند. در واقع تا به امروز این کشور آمریکا را در حقیقت «کنگره» می گرداند و سنتی است که از همان ۲۴۰ سال پیش برقرار شده است. کنگره فقط وظایف قانونگذاری ندارد بلکه می تواند رییس جمهور را به زیر کشد، و رؤسای دادگاه عالی در قوه قضاییه را بعد از پیشنهاد از سوی رییس جمهور، تعیین کند. هرچند شخصاً ترجیح می دادم قوه قضاییه نیز نظیر دو قوه ی دیگر انتخابی توسط مردم بود، اما از اینکه کنگره در آمریکا نقش مرکزی را در قدرت ایفا می کند، بسیار خرسندم و از زمان جفرسون تا به امروز همه ی «چِک اَند بَلَنس» یا کنترل و توازن به گرد نقش کنگره در حکومت و حاکمیت در آمریکا نوشته شده و این «چِک اَند بَلَنس» میراث جان لاک در سیستم سیاسی آمریکا است. واقعاً از سخنرانی آقای شریعتمداری لذت بردم چون داشتند همین مؤلفه های «چِک اَند بَلَنس» را به زبان ساده در جلسه ی مهستان، توضیح می دادند.
بازهم در پایان بگویم که این حملات به شورای گذار تحت عنوان «تجزیه طلبی» از دو سو انجام می شود. یکی همان کالتهای بازمانده ی سهند هستند که از موفقیتهای آقای عبدالله مهتدی و درجا زدن خودشان ناراحت هستند. دسته ی دوم نیز یک عده آدم افراطی در جریانی بنام «کنگره ملیتهای ایران فدرال» هستند از جمله شخصی با نام مستعار «ناصر ایرانپور» که کل سایت آنها را در کنترل خود دارد، و بهتر از نام مستعاری که انتخاب کرده، «ناصرِ دشمنِ ایران» می توانست خود را بنامد، نه آنکه به دروغ خود را «فرزند» یا «پور» ایران بخواند، که اگر بود، نامِ «فرزند ناخلف» بیشتر برازنده اش است! این فرد نظیر نام مستعارش همه ی آنچه می نویسد و پخش می کند، دروغ و فتنه گری ضد اتحاد اپوزیسیون ایران است! این فرد حتی نام فامیل مرا که نامی واقعی است، تغییر داده و اینگونه حملات شخصی را از پشت یک نام مستعار انجام می دهد، تا نفرت خود را از ایرانیان نشان دهد و بحثی علمی نکرده و بارها این موضوع را بدون ذکر نام اشاره کردم اما به این کارهای فتنه گرانه اش پایان نداد، و این بار با ذکر نام مستعارش می نویسم. این فرد و کلاً کنگره ملیتهای ایران فدرال همیشه خواسته اند اتحاد نیروهای سکولار دموکرات را برهم بزنند. من کاری ندارم این فرد «تجزیه طلب» است، مگر اینهمه تجزیه طلب در تگزاس و کالیفرنیا خواستهای خود را متمدنانه مطرح نمی کنند؛ اما این فرد سالهاست علیه فعالین اپوزیسیون ایران حملات بی شرمانه ی نفرت پراکنی راه انداخته و کل سایت «کنگره ملیتهای ایران فدرال» تحت کنترل او است. کارشان هم نفرت پراکنی بین اقوام ساکن ایران، این فرد فتنه گر می تواند محتوای آن سایت را هر لحظه به راحتی تغییر دهد، و امثال این فتنه گر، دوست هیچ بخشِ مردم ایران از جمله مردم کردستان نیستند، و دشمن ایران و ایرانی هستند، وگرنه خواستهای خود را اینهمه سال بدون توهین و برهم زدن اتحادها مطرح می کردند، نه آنکه به هر سایتی از «بروسکه» تا «ایران گلوبال» تا هرجای دیگر رفتند، و فتنه گری علیه فعالین اپوزیسیون ایران راه انداختند و باعث نابودی سایت «بروسکه» شدند، و همه ی این سالها آب به آسیاب رژیم اسلامی ریخته اند! پیشنهادم به آقای عبدالله مهتدی این است که اگر می توانند این «کنگره ی ملیتهای ایران فدرال» را منحل کنند، چون از اول هم اشتباه کردند که به آن پیوستند؛ اگر هم نمی توانند، حزب کومله رسماً از این کنگره ی فتنه گر به اصطلاح “ملیتهای” ایران فدرال خارج شود که آن جریان سالهاست به روند اتحاد اپوزیسیون لطمات غیرقابل جبران وارد کرده، و دندان پوسیده را باید کشید! کنگره ملیتهای ایران فدرال ثمرش جز ضرر برای اپوزیسیون ایران در همه ی این سالها نبوده است. اینگونه افراد حیله گر و دروغگو را که یک روده راست در شکمشان نیست، باید از اپوزیسیون ایران طرد کرد چون هدفشان فقط برهم زدن اتحاد اپوزیسیون است و نه ایجاد حکومتی سکولار دموکرات و آینده نگر در ایران!
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی
http://www.iranscope.comhttp://www.ghandchi.com
۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۹
February ۱۴, ۲۰۲۱
برگفته ای از سایت شورای مدیریت گذار، ۱۶ فوریه۲۰۲۱