شاید بگویید دستکم در یک دهه اخیر بارها دولتها در ایران از خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس گفتهاند، از واگذاری تیمها به هواداران و پیشکسوتان یا ورود دو باشگاه به بورس حرف زدهاند اما در سال ۹۹ وزارت ورزش و جوانان بیش از همیشه به این ادعا اصرار داشت. سال ۹۹ تمام شد و تمام آن ادعاها فراموش شدند. خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس بزرگترین ادعای دروغین ورزش ایران در سال ۹۹ بود.
اگر هواداران را شاه فوتبال بدانید، ادعای واگذاری استقلال و پرسپولیس به هواداران یادآور این شعر مولانا است: از ادب نبود به پیش شه مقال / خاصه خود لاف دروغین و محال
مسعود سلطانیفر، وزیر ورزش و جوانان در سال ۹۹ ماهی نبود که در چند مصاحبه سفارشی از ورود پرسپولیس و استقلال به بورس حرف نزند و آن را به عنوان سند افتخار دولت در ورزش به مخاطب تحویل ندهد. این ادعای وزیر ورزش آنچنان تکرار شد که شاید بدبینانه به نظر میرسید که فکر کنیم بازهم این دو باشگاه خصوصی نمیشوند. اما انگار بدبینانهترین نگاهها به این ماجرا، بیش از همه واقعبینانه هستند.
این یکی از اظهارنظرهای مسعود سلطانیفر در توییتر است: «موضع رسمی دولت و وزارت ورزش و جوانان واگذاری هر چه زودتر استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی است. کمیته ویژهای از نمایندگان مجلس، فرابورس، دیوان محاسبات، مرکز پژوهشها، مدیران باشگاهها و وزارت ورزش برای این امر در نظر گرفته است. تمام تلاش بر این است که همین امسال این کار انجام شود.» اما این را فقط یک مثال از ادعاهایی بدانیم که در ورزش ایران مطرح میشوند، بدون آنکه پشتوانه اجرایی داشته باشند یا اساسا ارادهای برای اجرای آنها وجود داشته باشد.
استقلال و پرسپولیس با مالکیت مشترک وزارت ورزش و جوانان حضوری غیرقانونی در لیگ برتر دارند. دو تیم با مالک مشترک نباید در یک لیگ بازی کنند، چون شائبه تبانی پدید میآورند و اصل رقابت را زیر سوال میبرند. اگرچه درباره استقلال و پرسپولیس به دلیل رقابت سنتی در تاریخ فوتبال ایران شائبه تبانی پدید نمیآید اما مالکیت مشترک دو باشگاه به هر روی غیرقانونی است و فدراسیون فوتبال از آن چشمپوشی میکند، همانطور که از مالکیت مشترک بر دو باشگاه تراکتور و ماشینسازی تبریز چشمپوشی میکرد و همانطور که مالکیت مشترک وزارت نفت و وزارت صنایع را بر باشگاهها پذیرفته است. تشکیل هیاتمدیره مجزا، ظاهر دو تیم را مجزا جلوه میدهد اما رئیس مجمع هر دو باشگاه وزیر ورزش و جوانان است و چه کسی است که نداند هیاتمدیره هر دو باشگاه و مدیرعامل دو باشگاه را وزیر ورزش تعیین میکند و حتی وزیر در جزئیترین امور هر دو باشگاه دخالت دارد. این مالکیت مشترک برای هواداران تردیدهای بسیاری میسازد که یکی از موارد، اداره تبعیضآمیز است. ساختار مالکیت دو باشگاه این تردید را پدید آورده و هواداران نمیتوانند قانع شوند که وزارت ورزش به هر دلیلی تبعیض قائل نمیشود. موفقیت هر تیم، چنین شبهاتی را برای هواداران تیم رقیب در پی دارد. این موضوع در فضای هواداری فوتبال ایران، خشونت (و خشونت مجازی) را جایگزین لذت فوتبال کرده است.
استقلال و پرسپولیس به دلیل ورشکستگی و بدهیهای همیشگی و بیپایان، شرایط حضور در بورس را ندارند و در شیوههای دیگر واگذاری این دو باشگاه، بخش خصوصی رغبت نمیکند که خریدار امتیاز این دو باشگاه باشد. مهمترین راههای درآمدزایی هر دو باشگاه مسدود است. تلویزیون انحصاری در ایران حق پخش مسابقات را پرداخت نمیکند، باشگاهها به دلیل مشکلات قانونی نمیتوانند از حقوق انحصاری خود بهرهمند شوند و در سادهترین راههای درآمدزایی حتی نمیتوانند از حقوق خود در فروش انحصاری پیراهن بهرهمند شوند. بخش خصوصی چرا باید تمایلی به خرید چنین باشگاههایی داشته باشد؟ هزینههای باشگاهداری نامتناسب با درآمد، افزایش یافته است و باشگاهها توان واقعی پرداخت هزینهها را ندارند.
در چنین وضعیت تحمیلشدهای بر استقلال و پرسپولیس، ادعای خصوصیسازی یا ورود دو باشگاه به بورس، شبیه یک ادعای تبلیغاتی برای شرکت در برنامهها و مصاحبههاست.
دولت حتی مقدمات خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس را فراهم نکرده است. با نامهنگاری اداری این مقدمات فراهم نمیشوند، بلکه با افزایش کیفیت مدیریت در این دو باشگاه، مذاکرات ثمربخش با صدا و سیما برای دریافت حقوق فوتبال و ایجاد نظم مالی در این دو باشگاه شاید قدمهای اول برای خصوصیسازی برداشته شوند. وزارت ورزش و جوانان اما جز طرح ادعا برای ورود استقلال و پرسپولیس به بورس و انتخاب مدیران بیتخصص و ناشناس برای دورههای کوتاه و بیثمر، قدم دیگری برنمیدارد.
سال ۱۴۰۰ فرا رسید و دولت وعده واگذاری دو باشگاه مورد توجه هواداران را بدون یک خط توضیح فراموش کرد. احتمالا برای شنیدن ادعای خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس در سال ۱۴۰۰ چندان نباید منتظر بمانیم.
برگرفته ای از سایت ایندیپندنت به زبان فارسی، ۲۳ مارس ۲۰۲۱