علی فاضلی منفرد معروف به علیرضا را برادرناتنی و خواهرزادهاش در اهواز به محله برومی برده و بنا بر گفته نزدیکانش، با ضربات چاقو به گردنش کشتهاند؛ هرچند بعضی منابع به نقل از یکی از بستگان نزدیک او ادعا کردهاند وی با شلیک گلوله به قتل رسیده است.
ماجرای دردناک قتل علیرضا بار دیگر مشکلات زندگی اقلیتهای جنسیتی و «جامعه +LGBTQI» (الجیبیتی کیو آی+) در ایران و موضوع انگزنی به این جامعه و «همجنسگراهراسی» بهخصوص در بخشهای سنتی و عشیرهای این کشور را در مرکز توجه قرار داد؛ جامعهای که بر اساس معیار و نسبت جمعیت جهانی در ایران، حداقل پنج میلیون نفر جمعیت دارد. این گروه جنسیتی شامل همجنسخواهان مرد، همجنسخواهان زن، دو جنسخواهان، بیجنسخواهان، بیناجنسخواهان وترنسجندرها میشود که هنوز جامعه ایرانی تصور روشنی از مسائل جنسیتی آنان ندارد.
به گفته عقیل عبیات، شریک زندگی علیرضا که در ترکیه ساکن است، او پس از آنکه گرایش جنسی خود برای بعضی اعضای خانواده فاش کرد، آنها به دلیل آن که نگران بیآبرویی در عشیره بودند، علیرضا را با بهانهای سوار اتومبیل کرده، به قتل رسانده و روز بعد محل جنازه او را به مادرش اطلاع دادهاند.
بر اساس اخبار منتشر شده، قاتلان، برادر ناتنی علیرضا از همسر دیگر پدرش و خواهرزاده ناتنیاش هستند.
خشونت در ایران علیه همجنسگرایان
بنا بر گزارش سایت شش رنگ و بر اساس پژوهشی که در خصوص وضعیت جامعه رنگینکمانی ایرانی (الجیبیتی کیو آ+) انجامگرفته است، ۶۲ درصد دگرباشان ساکن ایران سابقه تحمل خشونت از سوی خانواده را داشتهاند.
این حقیقت تلخ وقتی در کنار برخی واکنشها در فضای مجازی نسبت به قتل علیرضا قرار میگیرد، نشاندهنده آن است که جامعه ایرانی هنوز با برداشتی غلط و نداشتن درک شرایط دگرباشان، آنان را نپذیرفته است. همچنین انبوه نظرهایی که در فضای مجازی در حمایت از تصمیم قاتلان منتشر شد، نشان داد که جدا از مسائل عقیدتی و دینی در خصوص دگرباشان و همجنسخواهی، برای اصلاح باورها نسبت به مسئله گرایشهای جنسی در ایران، هنوز راه درازی در پیش است.
سهند که از همجنسگرایان ایرانی است دراین خصوص میگوید: «مسئله فاش شدن گرایش جنسی به همجنس برای مردان نسبت زنان همجنسگرا، تبعات ترسناکتری دارد چرا که از دیرباز گرایش به همجنس برای مردان جزو توهینهای رکیک رایج در کوچه و بازار بوده و هست. جدا از جرم انگاشته شدن این گرایش، بخش زیادی از جامعه نیز به این گرایش به چشم فساد و انحراف اخلاقی نگاه میکنند.»
ناآگاهی خانواده، دلیل خشونت علیه جامعه دگرباشان جنسی
در برخوردها و آزارهای خانوادهها با افرادی دارای گرایش جنسی متفاوت، دلیل این امر در وهله نخست پیشگیری از برچسب خوردن و ریختن آبروی خانواده عنوان میشود؛ موضوعی که در جوامع کوچکتر و شهرهایی با بافت عشیرهای و طایفهای بسیار سختگیرانهتر و جدیتر است.
نکتهای که سهند نیز به آن اشاره میکند این است که «در بسیاری از موارد خانواده با وجود آگاه شدن از گرایش جنسی متفاوت فرد، تلاش میکنند با نادیده انگاشتن و انکار این واقعیت خود را قانع کند. اما معمولا این اطرافیان دورتر یا همسایهها و آشنایانند که سیل کنایه را به سمت وابستگان نزدیک فرد روانه میکنند و خانواده نیز برای کاستن از حجم توهینها چاره را در زیر فشار قراردادن فرد میبیند.»
در ماجرای علیرضا نیز موضوع ترس از برچسب خوردن و نداشتن آگاهی کافی از شرایط دگرباشان جنسی احتمالا یکی از عوامل وقوع این جنایت بوده است. به گفته برخی از دوستان او، پدرش به وی علاقه زیادی داشته است اما دیگر افراد خانواده به ویژه برادرناتنی او، با فشار بر پدر، علیرضا را مایه ننگ خانواده میدانستند؛ مسئلهای که عقیل عبیات نیز به نقل از خود علیرضا به آن اذعان دارد. عبیات در گفتوگویی اظهار داشته است: «علیرضا در یکی از تماسها گفت که برادر و افراد خانواده تلاش دارند تا ذهن پدرش را نسبت به او بدبین کنند.»
این فشارها بر علیرضا به حدی بود که گویا برای فرار از آن حتی تلاش میکند به دروغ خود را به ازدواج با دختر خانوادهای که مطمئن بود به دلیل اختلافات خانوادگی ازدواج با او ممکن نیست، علاقهمند نشان دهد. شوهر خاله علیرضا به استناد همین ماجرا مدعی شده است: «مسئله همجنسگرایی علیرضا دروغ است.»
مشکلات قانونی در ایران برای جامعه رنگین کمانی
در کنار فشارهای اجتماعی و خانوادگی بر اقلیتهای جنسی، مسئله مهمتر نگاه قانون و ساختار قضایی حکومت به حقوق اجتماعی رنگینکمانیها است.
هرچند در سالهای اخیر در شبکه توزیع خانگی، سریالهای متعددی ساخته شده است که شخصیتهای آن افرادی با گرایش جنسی متفاوت و جزو جامعه رنگینکمانی ایران بودهاند اما همچنان نشان دادن این افراد، پرداختن به مسائل آنان و حتی حرف زدن در موردشان ممنوع است و در صداوسیمای جمهوری اسلامی بخشی از ادبیات تحقیر و توهین شمرده میشود.
در قوانین اسلام، همجنسگرایی حرام است و در خوشبینانهترین حالت، نگاه قانونگذار این است که اگر فردی گرایش به همجنس دارد، نشان از اختلال جنسیتی در او است و به عنوان بیمار باید با تغییر جنسیت خود را از مظان اتهام گرایش به همجنس رها سازد.
باوجود آن که علم پزشکی تفاوت میان همجنسگرایی و تراجنسی بودن را ثابت کرده است، قانونگذاران در حکومت ایران به دلیل باور به حرام بودن همجنسگرایی، حاضر به پذیرش این تمایز نیستند.
به گفته اردشیر (از دگرباشان داخل ایران)، بر اساس قوانین اسلامی، احکام مرتبط با همجنسگرایی از شلاق تا اعدام، سنگسار و پرتکردن از کوه است. همچنین در بعضی روایات اسلامی برای مجازات لواط، کشتن با شمشیر و سوزاندن هم آمده است.
این مسئلهای است که به هیچ شکل حتی با وجود دادههای علمی و پزشکی در خصوص طبیعی بودن این موضوع و تفاوت این تمایل جنسی با میل به تجاوز و تعرض که نوعی رفتار ضداجتماعی است، در ایران هنوز نه بخش بزرگی از جامعه و نه حکومت دینی، آن را نپذیرفتهاند.
اردشیر نیز همانند سهند، برخورد قانونی با همجنسگرایان مرد را بسیار سختتر از برخورد با زنان همجنسگرا دانسته است و دلیل آن را اینطور ذکر میکند: «در شرع و بر اساس داستانهای قرانی همچون ماجرای قوم لوط، به صراحت همجنسگرایی به عنوان لواط و مستحق اعدام شناخته میشود. همین مسئله سبب میشود حتی اگر فرد توان اقناع خانواده را نیز داشته باشد، شرایط از نظر قانونی برای فاش کردن گرایش به همجنس غیرممکن شود.»
قوانین خشن شرع اسلام برای جامعه دگرباشان جنسی
تا قبل از سال ۱۳۹۰، در ماده ۱۰۹ قانون مجازات اسلامی، حکم همجنسگرایی مردان بهصراحت مصداق لواط و مستوجب اعدام دانسته شده بود. با تلاشهای نهادهای حقوق بشری برای دفاع از حقوق دگرباشان در زمان اصلاح این قانون در سال ۱۳۹۰، این ماده تنها کمی دستخوش تغییر شد و این بار حکم اعدام برای فرد مفعول قطعی است و برای فاعل فقط در صورتی که به مفعول تجاوز کرده باشد یا پیش از برقراری رابطه همجنسگرایانه، ازدواج کرده و با زن خود رابطه جنسی داشته باشد، قابل صدور بود.
بر اساس ماده ۲۳۳ قانون مجازات اسلامی، فرد مفعول به هر حال باید اعدام شود و فاعل فقط در صورت «عنف، اکراه و داشتن همسر» مستحق اعدام است.
محکومیت دو مرد به مرگ در سال ۸۳ در پی انتشار یک ویدیو از ارتباط آن دو با هم، خبر اعدام دو نوجوان مشهدی در سال ۸۴ به جرم لواط، اعدام دو جوان در آبان ۸۴ به جرم لواط در گرگان و اعدام سه مرد به جرم لواط در سال ۹۰ در اهواز، بخشی از احکام منتشر شده مربوط با جامعه دگرباشان جنسی بهخصوص مردان همجنسخواه در ایران است که منتشر شده است اما معمولا خبرهای مربوط به قتل و شکنجه همجنسگرایان در ایران پنهان میشود و رسانهای شدن قتل جوان همجنسگرای اهوازی در این میان، یک استثنا است.
اما همانطور که گفتیم به دلیل اشاره مستقیم شرع به حکم اعدام برای لواط، به نظر نمیرسد که بتوان برای تامین امنیت و حقوق اجتماعی همجنسگرایان ایرانی کار چندانی انجام داد. این موضوع دستکم تا زمانی که جامعه نیز نگاهی اینچنینی به این افراد دارد، بر همین منوال خواهد بود.
نیاز به آگاهی و ترویج اطلاعات درست در مورد جامعه دگرباشان
نکته مهم دیگر در مسئله علیرضا بحث برخورد دستگاه قضایی با قاتلان است. به گفته اکثر وکلا و حقوقدانان، این نوع برخوردهای خشن و جنایتکارانه خانوادگی با آگاهی از خلأ قانونی صورت میگیرد؛ چراکه در قانون به صراحت اعلام شده اگر قاتل، خود ولیدم مقتول باشد، حکم قصاص منتفی و نهایت مدت حبس ۱۰ سال خواهد بود.
حتی اگر همانند مورد علیرضا، قاتل، پدر یا جد پدری نباشد، به دلیل آن که قاتلان احتمالا با هماهنگی پدر مرتکب قتل شدند، در صورت نبود شکایت یا انصراف از تقاضای قصاص، بازهم قاتلان در نهایت به چند سال حبس محکوم خواهند شد.
مرگ علیرضا اگرچه وجدان دستکم بخشی از جامعه را به ظلم آشکاری که به اقلیتهای جنسی میشود متوجه کرد اما باید به کارزاری برای تغییر نگاه اکثریت جامعه به این افراد تبدیل شود. همانند اتفاقی که در پی قتل احمد ییلدیز، همجنسگرای ترکیهای به دست پدر و عمویش رخ داد و در پی این قتل، کارزاری جهانی با عنوان «احمد خانواده من است» به راه افتاد و توانست تا حد زیادی به روشن شدن اذهان جامعه و تغییر باور غلط افکارعمومی ترکیه نسبت به دگرباشان، کمک کند.
برگرفته ای از سایت ایندیپندنت به زبان فارسی، ۱۲ مه ۲۰۲۱