عزیز قاسمزاده
انتخابات مکانیزمی است که از طریق آن ایدهها و برنامههای افراد، احزاب و جریانها مورد داوری افکار عمومی قرار میگیرد و در نهایت جریانی با رای مردم پیروز میشود و جریانی هم با رای مردم شکست میخورد. در کشورهای دموکراتیک این امر بدیهیتر از آن است که بر سر نتایج آشکار انتخابات تفسیرهای انحرافی و هرمنوتیکی غیرواقع گرایانه به میان کشیده شود تا واژگونه معنایی از نتایج انتخابات ارائه شود؛ اما در ایران گویا نتایج انتخابات حتی اگر در شگفتانگیزترین شکاف میان جریانات شکست خورده و مردم هم قرار بگیرد، باز از اردوگاه اصلاحطلبان سخنان دیگری به گوش میرسد.
مردم و تحریمیان ملامت میشوند. از دید این جریان گویا مردم مومی هستند نزد جریانات سیاسی حال اگر نظر مردمی، هرگاه سمت آنها و موافق آنها شد، هم انتخاب مردم انتخاب درستی بوده و هم صدای مردم صدای حقیقت تلقی میشود و هم انتخابات، انتخاباتی آزاد معنا میشود؛ ولو اینکه گروههای زیادی محذوف شده باشند تا پیروزی آنها مسجل شده باشد. اما اگر مردم در یک لحظه معین تاریخی تصمیم بگیرند به این جریان نه بگویند زمین و زمان را در پیشامد این شکست مقصر و گناهکار میدانند و به عقوبت و کیفر وعده میدهند. ضمن اینکه نه تنها قبول نمیکنند که شکست خوردهاند؛ بلکه با فرافکنی سعی میکنند هیچ جریانی را پیروز انتخابات ندانند.
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر علیرغم ردصلاحیت حداکثری شورای نگهبان، عدهای از اصلاحطلبان و رهبران شاخص آنها با این توجیه که ما میآییم تا قاعده مهندسی شده را برهم زنیم و نتیجه را به نفع خود رقم میزنیم، پا به میدان نهادند. زمانی که این جماعت در این اندیشه بود، تحلیلگران واقعگرا در نوشتهها و مقالات و مصاحبههایشان، اذعان میداشتند که این استدلال نه پشتوانه معرفتی درستی دارد و نه از پرنسیبهای اخلاقی نشئت میگیرد و نه المانی از پذیرش این ایده و قبول مشارکت سیاسی این جریان در هسته سخت قدرت مشاهده میشود و از همه مهمتر اینکه جامعه هیچ رغبتی برای ورود در این بازی نمایشی احساس نمیکند. اما همه این انذارها و واقعیتها به گوش اصلاحطلبان انتخاباتمحور گران میآمد. آنان مغرورانه تصور میکردند مردم مهرهای هستند در دستان آنها که با فرمان و قیام و قعود آنها، نظرشان را منطبق بر این جماعت میکنند.
اما نتایج انتخابات نشان داد میزان مشروعیت این دسته از اصلاحطلبان و این نوع نگرش اصلاحطلبی حتی از پیشبینی بدترین تحلیلها نسبت به وضعیت این جریان، بسی فزونتر بود و شکاف عمیق معناداری میان اصلاحطلبان ذهنگرای جدا از عینیت جامعه، به وجود آمده که این شکاف با ترمیم و اصلاح این جریان پر شدنی نیست و تنها باید اتمام این نحله از اصلاحطلبی صندوق محور را به بانگ بلند اعلام نمود؛ اما با وجود اعلام نتایج و حمایت بسیار ضعیف جامعه از جریان اصلاحطلبی نه فقط در رقابت با مثلث تحریمیان، رئیسی، آرای باطله که حتی در رقابت با محسن رضایی، این جریان حاضر به پذیرش شکست و اتمام راهبردهای سیاسی شکست خورده خود در آزمونهای فیصله بخش گوناگون در سالهای اخیر نیست که نتیجه آشکار آن پایان مرجعیت سیاسی این جریان در بزنگاههای اعتراضی دی ۹۶ و آبان ۹۸ بود.
اصلاحطلبان در تناقضی آشکار وقتی مردم به خیابانها آمدند علیه آنها شوریدند و جملات قصاری علیه معترضان به جان آمده گفتند و در موسم انتخابات حافظه مردم را ضعیفتر از آن میانگاشتند که این بیمرامیها را به یادآرند و تصور میکردند باز این مردم صندوقها را آبستن آرا به این جماعت میکنند؛ اما مردم تصمیم گرفتند که با صدای بلند به این مهندسی انتخاباتی نه بگویند این نه در وهلهی اول عمیقتر و بزرگتر به اصلاح چطلبان گفته شد. معنای رفتار مردم در این تحریم ملی بسیار هوشمندانه بود.
علیرغم بزک کردن انتخابات توسط اصلاحطلبان و رقابتی نشان دادن انتخابات در روزهای پس از مناظره آن هم پس از یاد بردن آنچه که پیشتر همین جماعت از مهندسی انتخابات و نتایج از پیش تعیین شده میگفتند، حکایت از درک نادرست جریان اصلاحات از واقعیات جامعه بود؛ اما شگفتی بیشتر آنجاست که پس از چنین نتایج فاجعهبار برای این جریان، آنها نه تنها حاضر به پذیرش شکست نشدند، بلکه به اکثریت تحریم کننده حمله آوردند.
این اندازه از اعتماد به سقف کاذب اصلاحطلبان صندوق محور آنگاه شگفتانگیز میشود که با نیم نگاهی به میزان آرای نفرات اول شوراها در شهرهای مختلف و نسبت آن با واجدان حائز رای در این شهرها مانند: تهران، کرج، شیراز، اصفهان، اراک، سنندج، رشت، قزوین، همدان، خرمآباد، کاشان، کرمان، کرمانشاه و قم و….
به نیکی میتوان دریافت که حتی درصد مشارکت کنندگان بسیار کمتر از آنی است که به صورت رسمی اعلام شده است چرا که نتایج انتخابات در این شهرها با درصد تجمیع اعلام رسمی وزارت کشور هم خوانی ندارد.
از این زاویه شکاف اصلاحطلبان با جامعه را باید فراتر از آن فاجعهای دید که از نتایج اعلام شدهی وزارت کشور مشاهده میکنیم؛ اما نکته مهم و قابل تاملی را که نباید از نظر دور داشت، رفتار اصلاحطلبان قبل و بعد از انتخابات در مواجهه با رئیسی است. آنان در موسم انتخابات به قصد پیروزی، رئیسی هراسی را به نهایت اعلی رساندند. گویی اینکه قرار است از فردای پیروزی رئیسی چوبههای دار علنا برپا شود. تمام فضای مجازی فی الفور مسدود شود، استبداد تازهتر و نادری بر جامعه حاکم شود و قس علیهذا اما همین جماعت بلافاصله پس از پیروزی همه چیز را از یاد برد. نه پیشینه رئیسی را دلیلی برای برنتافتن چنین شخصی بر مصطبه ریاست جمهوری میداند و نه آرای ضعیف او و تحریم گسترده مردم را نشانه عدم مشروعیت سیاسی انتخابات اخیر میپندارد؛ بلکه همه وجه همت خود را برای مصالحه سیاسی با رئیسی گشوده است و همهی اینها به دلیل هراس از خطر بقای سیاسی در ساخت قدسی قدرت است.
همهی این موارد نشان میدهد که جریان اصلاحطلبی معطوف به قدرت، جریانی باری به هر جهت و به شدت فرصتطلبانه است که نه برنامه دارد و نه کارنامه، نه استراتژی میشناسد و نه تاکتیک. نه آرمانی در سر میپروراند و نه درمانی برای دردهای کثیر جامعه میگستراند. آستانبوسی برای قدرت و هذیانگویی برای نکبت را هم مفید میانگارد و هم نشید. این چرخشها و گردشهای متناقض و متعارض را هم گریز ناپذیر میدانند و هم منطبق با مصالح ملی و مصلحت ملی را به منفعت حزبی و شخصی تقلیل میدهند.
رذایل دیروز رقیب را در فردای پیروزی فضایل او میانگارند و روش را به هر وسیلهای برای پیروزی، از هر هدفی و آرمانی مقدستر میشمارند. شکست خود را هرچند عظیم باشد، نه از قابلیتهای درونی خود که از فاعلیتهای بیرونی میبینند. مقالات متعدد در نقد تئوری توطئه مینویسند اما شکست خود را نتیجه توطئهی همه چیز میبینند جز آنچه که به خودشان مربوط میشود.
برگرفته از سایت ابران امروز، ۲۶ ژوئن ۲۰۲۱