بی خانماناند. شبها از سرما در اتوبوسهای شهری میخوابند. بعد از ۴۵ دقیقه در آخر خط بیدارشان میکنند و از اتوبوس بیرونشان میاندازند. اگر هنوز پولی داشته باشند باقی خواب قسطی را در اتوبوس بعدی ادامه میدهند.
خواب در اتوبوس
در اتوبوس خواب میبیند:
صاحب ثروت زیاد شده
بعد یک عمر ضعف و غمگینی
چه توانگر شده، چه شاد شده
دراتوبوس خواب میبیند:
دغدغه رفته، زندگی آرام
شغل روز و شب اش بهم وصل است
شده داماد حجت الاسلام
زلزله، سیل، آمده بدجور
کرده از مردمان کمک درخواست
هرچه وجه کمک شده واریز
رفته توی حساب او یکراست
خدمتش آمده ریاست بانک
پول در جیب او قلمبه شده
داده اندش چهار بادیگارد
همنشین امام جمعه شده
گشته در شرکتی مدیرعامل
خانهاش، کاخ در لواسان است
بعد یک عمر زجر، فهمیده
راه آقا شدن چه آسان است
در اتوبوس خواب میبیند:
متکا و لحافش از پر قو
داده آن را سفارش ِ آنلاین
به فرانسه رئیس دفتر او
زندگی: لوکس، لاکچِری، زیبا
همه جا قالی است جای پلاس
خورده یک شام سیری و حالا
آخر شب نشسته توی تراس
در اتوبوس خواب میبیند
روی پشتی لمیده در مهتاب
«آخرشه. پیاده شو. نفله!»
مشتی از پشت!… میپرد از خواب!
برگرفته ای از سایت ایندیپندنت فارسی، ۲۰ ژانویه ۲۰۲۲