ریزگردها در ریه‌های ایران

استان گلستان در طول سال‌های گذشته بارها شاهد هجوم ریزگردها بوده است، اتفاقی که بسیاری از کارشناسان دلیل آن را نرسیدن حقابه به تالاب‌ها و رودخانه‌ها می‌دانند. این استان در کرانه دریاچه خزر و یکی از مناطق اصلی نوار سبز جنگل‌های شمال ایران، در آستانه تبدیل شدن به یکی از منابع اصلی ریزگردها در منطقه است.

مطابق آمارهای منتشرشده اداره کل منابع طبیعی استان، ۳۰۷ هزار هکتار از مناطق شمالی گلستان تحت تاثیر بیابانی شدن قرار دارد. همچنین از این‌ رقم اعلام شده ۱۳۰ هزار هکتار نیز در وضعیت بحرانی بیابانی شدن قرار دارند.

بر اساس گزارش ارزیابی جهانی برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، در ۲۵ درصد وقوع حملات ریزگردها، عوامل انسانی دخیل بوده است. هجوم ریزگردها در گلستان یک معضل جدی است، به‌طوری که سازمان جهانی هواشناسی آن را یک پدیده جوی خطرناک تعریف می‌کند، پدیده‌ای که معمولا در مناطق خشک و نیمه خشک با پوشش گیاهی محدود رخ می‌دهد.

علل اصلی هجوم ریزگردها در گلستان چیست؟

یکی از دلایل اصلی افزایش ریزگردها در استان گلستان نرسیدن حقابه طبیعی به رودها و تالاب‌های این استان است. افتتاح سد‌ در مسیر رودهایی چون اترک و گرگان موجب خشک شدن رود تاریخی اترک نیز شده و حتی دامنه آن به تالاب‌های آلاگل، آلماگل، گمیشان و خلیج گرگان نیز رسیده است.

عواملی چون گسترش سدسازی‌ها و مراکز پرورش آبزیان که آب مصرفی آن از دل طبیعت تامین می‌شود همگی در ایجاد این بحران دخیل‌اند و استان گلستان را با خطر افزایش بیابان‌زایی روبه‌رو کرده‌اند.

تاثیر گردوغبار و خشک شدن رودخانه‌ها بر محیط زیست و تهدید سلامت انسان‌ها

حدود ۳۰۰ سال زمان می‌برد تا یک سانتی‌متر خاک در شرایط طبیعی احیا شود. هجوم ریزگردها و فرسایش بادی ناشی از آن می‌تواند خسارات جبران‌ناپذیری به پوشش خاک وارد کند. از سوی دیگر آلودگی هوا با ذرات معلق و گردوغبار، سلامت افراد ساکن در آن مناطق را تهدید می‌کند.

ذرات گردوغبار دستگاه تنفسی را تحریک می‌کند و می‌تواند باعث ایجاد یا تشدید بیماری‌هایی مانند برونشیت، آمفیزم، بیماری‌های قلبی عروقی (مانند سکته مغزی)، عفونت‌های چشم، تحریک پوست و مننژیت مننگوکوکی شود. علاوه بر این، هجوم ریزگردها می‌توانند به مرگ و جراحت مرتبط با کاهش دید و تصادف‌های رانندگی منجر شوند.

کارشناسان چه می‌گویند؟

اعظم بهرامی، کنشگر حوزه محیط‌زیست در این خصوص با بیان اینکه استان گلستان حدود ۱.۵ میلیون هکتار جنگل و مرتع دارد و بخش زیادی از مراتع این استان اکنون تُنُک شده‌اند، گفت: «خود مراتعی که از بین رفتند یا تغییر کاربری پیدا کردند پتانسیل این را دارند که تبدیل به کانون ریزگرد شوند، اما موضوع مهم دیگری که برای استان گلستان فاجعه محسوب می‌شود این است که استان گلستان میانگین بارش خیلی خوبی دارد، حتی سال گذشته که من بررسی‌اش کردم تا اسفندماه میانگین بارش آن نسبت به سال قبل حدود ۴۰ درصد افزایش داشت. واقعا سوال این است که چرا حکومت در مدیریت و محافظت از منابع گلستان که این همه مراتع طبیعی و سرسبز، تالاب و رودخانه دارد ناکارآمد بوده؟ چرا که به هر حال تغییر اقلیم موضوعی است که خاورمیانه را به دلیل شرایط شکننده تحت تاثیر قرار داده، این موارد باید حکومت را به سمتی که مراتع و پوشش جنگلی دارد هل دهد تا بتواند از آن‌ها بیشتر محافظت کند و این مناطق مثل کمربندی سبز عمل کنند.»

او در ادامه افزود:‌ «البته مشابه این اتفاق قبلا در جنگل‌های زاگرس افتاد. اگر جنگل‌های زاگرس حفاظت می‌شدند می‌توانستند از منابع آب‌های زیرزمینی که ۴۰ تا ۵۰ درصد از منطقه زاگرس را تشکیل می‌دهند نگهداری کنند و می‌توانست مانند یک کمربند سبز محافظتی باشد برای طوفان‌های گردوغباری که از غرب و جنوب غرب ایران می‌آید، ولی این اتفاق نیفتاد و الان خسارت‌های جدی هم وارد شده که دقیقا همین الگو در خصوص جنگل‌های هیرکانی هم اتفاق افتاده است.»

بهرامی معتقد است که در استان گلستان و سایر استان‌های دیگری که مجموعه غنی دارند، مردم در مدیریت تالاب‌ها و منافعی که از تالاب‌ها به دست می‌آید مشارکتی ندارند. او می‌گوید:‌ «نه مردم در آن ذی‌نفع‌اند و نه در تصمیم‌گیری‌هایی که اتفاق می‌افتد مشارکت داده می‌شوند که نمونه روشن آن تالاب میانکاله است. در آنجا برخلاف اینکه مردم در آنجا کمربند انسانی تشکیل دادند و معترض بودند هیچ تغییری در تصمیم‌ها رخ نداد و البته سازمان محیط‌زیست و منابع طبیعی هم نتوانست مقابل پروژه‌های ویرانگر را بگیرد و مشابه همین ماجرا در آشوراده اتفاق افتاد که با وجود اعتراض‌های طولانی‌مدت، نه ساکنان طبیعی آنجا مثل فوک خزری و آبزیان دیگر در نظر گرفته شدند و نه کنوانسیون بین‌المللی حفظ حیوانات مهاجر نادر در معرض خطر که ایران نیز آن را امضا کرده است و نه منافع مردم. به‌راحتی در بقیه تالاب‌ها نیز در منطقه گلستان همین اتفاق افتاده است که حتی اگر صنعتی هم در آنجا به وجود آمده به‌اشتباه، باز هم مردم در آن ذی‌نفع نبودند و بهره‌ای به بومیان ساکن آن مناطق نرسیده است. به همین دلیل گلستان با وجود اینکه قطب کشاورزی و صنعتی که در آنجا به شکل فرآوری‌های کشاورزی گسترش پیدا کرده، همچنان جزو استان‌هایی است که فقیر به حساب می‌آید.»

خشکسالی در دهه‌های گذشته در استان‌های جنوب شرقی، ازجمله سیستان و بلوچستان، باعث شد مهاجران زیادی در جست‌وجوی کار از این مناطق به استان گلستان مهاجرت کردند و اغلب در بخش کشاورزی مشغول به کار شدند. به نظر می‌رسد عواملی که باعث این مهاجرت اجباری شد دوباره گریبان‌گیر این کشاورزان شده است.

حبیب‌الله سربازی، فعال سیاسی بلوچ درباره خشکسالی‌های مناطق جنوب شرقی ایران می‌گوید:‌ «دو نمونه ما در اختیار داریم، یکی هامون و دیگری جازموریان که هامون در منطقه شمال بلوچستان است و جازموریان در حوزه جنوب غرب بلوچستان که بخشی از آب آن از استان کرمان تامین می‌شود و به آن هلیل‌رود می‌گویند. کاری که حکومت ایران انجام داده این است که هلیل‌رود را برداشتند و از آب آن برای صنعت‌های کرمان استفاده کردند و این اقدام هم به خشک شدن جازموریان منجر شد و هم اینکه اکنون از معضل بی‌آبی در منطقه رنج می‌بریم. توجه کنیم که ما از بی‌آبی رنج می‌بریم نه کم‌آبی! … با این بهانه که به صنایع نیاز داریم آب را به سمت دیگری هدایت می‌کنند که هم جازموریان را خشک کرد و یک تالاب پر نعمت را که قبلا در اطراف آن کشاورزی بود و زیستگاه جانوران و پوشش‌های گیاهی مختلف بود نابود کردند و هم خشک شدن این تالاب‌ها به وقوع ریزگرد در منطقه ما منجر شد.»

خشک شدن رود اترک و تالاب‌های استان گلستان به‌دلیل سال‌ها نبود مراقبت مناسب از کانال‌ها، فعالیت اقتصادی بیش از حد و مصرف بی‌رویه آب است. مشکل کم‌آبی تالاب‌ها و خشک شدن رودهای اترک و گرگان نیازمند راه‌حل همه‌جانبه و حمایت دولت است که برای حل آن، سرمایه‌گذاری در توسعه ایستگاه‌های تعادل آب، معرفی مدل‌های جدید برای تجزیه‌وتحلیل سطح آب رودخانه‌ها و علاوه بر آن، بهبود ساختار مدیریت منابع آب کشور ضروری است.

برگرفته ای از سایت ایندیپندنت فارسی، ۱۷ جولای ۲۰۲۲