حکومت جمهوری اسلامی، از همان روز نخست استقرار خود، با صرفِ هزینهٔ میلیاردی و تبلیغات گسترده، تلاش بسیار کرد که دانشگاه را تابع حوزهٔ تاریکِ اسلامی کرده و خردِ روشنگرانهٔ نهادینه شده در دانشگاه های ایران را به تعطلیلی بکشاند. «انقلاب فرهنگی» خمینی که پیامد برنامهٔ تبهکارانهٔ اسلامی کردن دانشگاه ها بود، به اخراج بسیارانی از استادان دانشگاه و دانشجویان انجامید و بستن درهای دانشگاه های کشور را برای سال ها به دنبال داشت.
رژیم اسلامی ، پس از اجرای «انقلاب فرهنگی»، با تمام توان و نیرو و با سوء استفاده از همهٔ پشتوانه های مالی و نظامی و با سرکوب تام و تمامِ و کشتارهای تصور ناپذیر، کوشید که حوزهٔ همگانی را نیز به بندِ فقه شیعه بکشاند؛ برنامهٔ خونین دیگری که خمینی و دیگر سردمداران، بارها بر آن تأکید می کردند؛ در میدان ها دارها بر پا کردند، روزنامه و مجله ها را بستند، قلم ها را شکستند، زندانیان سیاسی را قتل عام کردند وُ «فتوا» دادند برای کشتار زنجیره ایِ و در بند کردن روشنگران و روشنفکران این سرزمین. رژیم، به کوچکترین اعتراض دادخواهانه، با تمام ماشین سرکوب و کشتار پاسخ می داد و می دهد. کارگران را به خاک سیاه نشاندند و به کارمندان نیز، حقوق نپرداختند. به صندوق بازنشستگان دستبرد زدند و در حالی که منابع و ثروت بیکرانهٔ کشور را غارت می کردند، فقر، سرنوشت محتوم میلیون ها نفر را رقم زد.
جنبش دانشجویی را با کشتار، سرکوب کردند و معلمان این سرزمین، یا سرکوب شدند و یا از کار اخراج. زنان نیز، از روز نخست استقرار این حاکمیت، در معرض شدیدترین سرکوب ها وُ آسیب ها قرار داشتند وُ هنوز نیز، چنین است. نه تنها حجاب اجباری، بلکه همهٔ هدفِ سیاست های مافیای اسلامی حاکم، در نابودی حقوق زنان خلاصه شده و می شود. در اساس، حکومت اسلام می کوشد تا نقش زنان را در جامعه و در خانواده، به ابزار تولید فرزند، فروکاهیده و آنان را به بردگان جنسی تبدیل کند.
جنبش های سال های ۸۸، ۹۶، و سال ۹۸، به ثبت رساندند که مردم ایران در بیشترینهٔ نهادهای مدنی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به تجهیز خود در برابر ایدئولوژی حاکم که پیگیرانه و سختگیرانه و با حدت و شدت اعمال می شد، پرداخته و برای نبردی تاریخی آماده می شوند.
از سوی دیگر، نوزایی فرهنگی که در چاردیواری خانه ها و به دور از «گشت» های متفاوت سرکوبگر، رویداده بود، بار دیگر در نبردی نابرابر، فضای همگانی را به تسخیر خود درآورد. هدف سرکوب ها، بیش از همه، زنان بودند و دختران نوجوانی که در تیررس مستقیم نیروهای اختناق وُ جهل وُ جنون، قرار داشتند. حاکمیت می پنداشت که با مهار زنان، مردان را می تواند با کاربرد خشونت و کشتار، خانه نشین کند.
اعتراض به قتل مهسا امینی، نه تنها باعث همبستگی بیشترینهٔ مردمان ایران شده، بلکه جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی را در جهان نیز، به مرحلهٔ نوینی فرارویانده است. برآیندِ جنبش های مختلف اجتماعی در طول این ۴۳ سال، از جمله جنبش های کارگری، زنان و به حاشیه رانده شدگان علیه حاکمیت واپسگرای اسلام و سرمایه، همبستگی گستردهٔ مردم ایران است که بی تردید، دگرگونی های پایه ای وریشه ای را در پی خواهد داشت.
امروز، زنان ایرانی، حضور آخوندها را در مکان های عمومی غیرممکن کرده و روسری ها را نیز همچون نمادِ تبعیض جنسیتی و از خودبیگانگی وُ سرکوب می سوزانند و بر خاکستر آن می رقصند.
باری، سیاستِ خونبارِ حوزوی کردن دانشگاه ها، با پیوستن دانشجویان و دانش آموزان به این جنبش، به شکست سنگینی انجامید که رژیم اسلامی را باری دیگر، رسوا و بدنام جهان کرد. برای نخستین بار در جنبش های اجتماعی ایران، دختران و پسرانِ نوجوان دبستانی و دبیرستانی، در کنار دانشجویان به مصاف حکومت اسلام آمده اند و ضمن شعارهای کوبنده علیه جمهوری اسلامی و خامنه ای، با صدای بلند به گوش جهان رسانده اند که «جمهوری اسلامی نمی خواهیم، نمی خواهیم».
اعتصاب های همگانی آغاز شده اند. مردم ایران، به راستی وُ درستی، منتظر اعتصاب های همگانی کارمندان، بازاریان، معلمان، پرستاران، استادان دانشگاه و بیش از همه، خواهان پیگیری و تداوم اعتصابِ کارگران، به ویژه کارگران شرکت نفت و گاز بوده و هستند تا با همبستگی بی مانند به وجود آمده، ستون فقرات این حکومت پیشاتاریخی و نابهنگام را در هم بشکنند و پیروزی انقلاب مردم ایران را اعلام کنند.
ما از همگان، می خواهیم که با حمایت خود، صدای شکوهمند این انقلاب را به گوش دولت های جهان و به اطلاعِ افکار همگانی برسانند.
کانون نویسندگان ایران «در تبعید»
۱۲ اکتبر ۲۰۲۲
برگفته ای از سایت اخبار روز، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲