پیروز مُرد، اما ایران را هنوز می‌توان نجات داد

مصطفی رضیئی
خرس قطبی، پاندا یا یوزپلنگ آسیایی، نام‌هایی که نگاه‌ها را در جهان متوجه محیط‌زیست می‌کند. چگونه می‌توان جلوی انقراض آن‌ها را گرفت و چرا مهم است تا آن‌ها منقرض نشوند؟ آن‌ها نماد چه هستند و مرگ پیروز به ما از آینده زیست‌بوم‌های ایران چه می‌گوید؟

پیروز، فرزند ایران، برای بسیاری از مردمان ایران بدل به نمادی از امید شده بود؛ امید به اینکه پایان شب سیه سفید است و می‌توان مانند پیروز بزرگ شد و ایران را دوباره سرزنده کرد. در کمتر از ده ماه اما او جان باخت. تلاش‌های رسانه‌ای بر این است که بگوییم چون داروی اشتباه تجویز شده بود، پیروز جان باخته است. قبول که سلامتی پیروز اهمیت داشت و نادیده انگاشته شد، اما او نمادی بزرگ‌تر برای زیست‌بوم‌های به‌خطر‌افتاده سرزمین ما ایران است.

برای یک دلباخته محیط‌زیست و ایران، پیروز نمادی است از اینکه سلامت زیست‌بوم‌های ما در چه وضعیتی است. جانوری مانند یوزپلنگ آسیایی، خرس قطبی یا پاندا، در صدر قدرت یک زیست‌بوم قرار می‌گیرد، رقیبی برایش پیدا نمی‌شود و می‌تواند بقیه موجودات را شکار کند. پس در صدر جدول غذایی یک زیست‌بوم هم ایستاده است.

وقتی جانوری مانند یوزپلنگ آسیایی در معرض انقراض قرار گرفته باشد، به‌شفافیت تمام نشان ما می‌دهد که سلامت زیست‌بومی که در آن زیست می‌کند، به خطر افتاده است. این زیست‌بوم دیگر شبیه به هزاران سال گذشته‌اش عمل نمی‌کند. در آن شکار کمیاب شده و فضای کافی در محیط‌زیست باقی نمانده تا این یوزپلنگ بتواند آزادانه قلمروش را تعیین کند.

مرگ پیروز فقط نشان‌مان نمی‌دهد که سوءمدیریت در فضای نظام ولایی ایران حاکم است. بلکه می‌گوید این نظام ولایی، اهمیتی برای زیست‌بوم و محیط‌زیست ایران هم قائل نیست.

نماد سلامت یک زیست‌بوم

همزمان با مرگ پیروز، ادعا می‌شود­ که مادرش ایران بار دیگر حامله است اما سوال اینجاست اگر پیروز زنده می‌ماند، به جز منطقه‌های کوچک حفاظت شده مانند توران در سمنان یا پردیسان در تهران، کجا می‌توانست زندگی کند؟ چه بر سر زیست‌بوم‌هایی آمده که پیروز می‌بایست در آن‌ها بدنیا می‌آمد، بی‌خیالِ آدمی بزرگ می‌شد و زندگی‌اش را به شکل طبیعی‌اش به پایان می‌رساند؟

با وجود این به هرکجای ایران می‌خواهید سر بزنید. دهه‌هاست پروژه‌های مختلف از گسترش شهرها و روستاها گرفته تا گسترش زمین‌های کشاورزی و باغ‌ها، تا سدسازی‌ها و لوله‌کشی‌ها برای انتقال آب، نفت یا گاز، از معدن‌ها تا جنگل‌زدایی از محیط‌زیست بی‌حساب و کتاب کنده‌اند و فضا را برای پیروز کاهش داده‌اند.

در دهه‌های حکمرانی جمهوری اسلامی، از جنگل‌ها و مناطق حفاظت شده به‌درستی مراقبت نشده است. به‌جای حفظ جنگل‌های موجود، شاهد کاهش وسعت آن‌ها هستیم.

یکی از مهم‌ترین عوامل آسیب به محیط‌زیست، فقر است. فقری که نظام ولایی برایش اهمیتی قائل نیست، همانگونه که برایش مهم نیست چه بر سر جنگل‌های هیرکانی آمده باشد یا از سیستم فرسوده انتقال نفت و گاز، چه به منابع آب و خاک کشور نشت می‌کند.

در کنار تمامی فعالیت‌های جمهوری اسلامی، یک سوءمدیریت دیگر هم بلای جان ایران است: ناتوانی از سازگاری با عوارض فروپاشی اقلیمی. مثال‌هایش فراوان است: آتش در منابع طبیعی، خشکسالی، سیلاب، انقراض، موج‌های گرما، مرگ رودخانه‌ها و دریاچه‌ها، گسترش صحرا و غیره.

تمامی این‌ها نشان دهنده این نیست که نمی‌توان دیگر زیست‌بوم‌های ایران را دوباره سرزنده کرد. پیروز مرد اما او نمادی است که نباید فراموش شود. پیروز نمادی است از آینده‌ای که برای ایران آرزو می‌کنیم.

سلامت را برای زیست‌بوم‌های ایران در نظر بگیریم

با تمامی این‌ها، زیست‌بوم می‌تواند سالم باشد. وقت، هزینه و تلاش تمامی جامعه را طلب می‌کند اما می‌توان برای محیط‌زیست ایران حریم قائل شد. به‌عنوان مثال بگوییم که نیمی از ایران را مناطق حفاظت شده شکل می‌دهند و آدمی بایستی از حضورش در این مکان‌ها عقب بکشد، مگر به شیوه‌های صحیح باشد، مانند توریسم پایدار. توریسم محلی و خارجی به مناطق طبیعی ببری تا در دل طبیعت باشند اما طبیعت حریمش به کمال حفظ شود.

می‌توان راهروهای سبز در سراسر کشور خیال و بعد خلق کرد که هم مسیر پیاده‌روی و تفریح مردمان باشد، هم به حیات‌وحش اجازه بدهد تا در میان گستره شهر، روستا و مناطق کشاورزی و صنعتی، خیابان‌ها و اتوبان‌ها، با خیالی راحت جابه‌جا شود.

می‌توان یاد گرفت، یاد داد و به این هدف متمرکز شد که در هرکجای ایران هستم، باید زیست‌بوم‌های اطرافم سالم بشوند. سالم یعنی چی؟ زیست‌بومی سالم تلقی می‌شود که سودمندی‌هایش به تمامی موجودات ساکن آن برسد. یعنی چه انسان باشی و چه یوزپلنگی مانند پیروز، بتوانی به غذای کافی، آب و هوای سالم، پناهگاه، تفریح و لذت از طبیعت دسترسی داشته باشی.

آیا زیست‌بوم‌های درون شهر یا روستای شما، یا زیست‌بوم‌های نزدیک به شما، سالم است؟ این تمرین می‌تواند کمک کند تا جواب را پیدا کنید: چشم‌هایت را ببیند و کودکی‌ات را به یاد بیاور. نزدیک‌ات چه جانورهایی، چه گونه‌های گیاهی، چه حشراتی می‌دیدی؟ حالا چشم‌هایت را باز بکن و به اطرافت نگاه کن. چقدر از آن‌ها باقی مانده است؟

در فردای انقلاب ژینا، جایگاه محیط‌ زیست کجاست؟

نظام ولایی حاکم بر ایران مانند ماشینی کهنسال است که هم موتورش خراب شده هم به روغن‌سوزی افتاده، اما راننده همچنان قصد ندارد آن را اوراق کند. شاید باید به یک ماشین متفاوت فکر کرد؛ ماشینی که شاید به‌جای بنزین،‌ هیدروژن بسوزاند.

این خیال‌پردازی‌ای است که شاید بتواند مفید باشد برای فردای پس از جمهوری اسلامی، وقتی امیدواریم انقلاب ژینا به نتیجه رسیده باشد. در آن فردا،‌ ایران را بدون برنامه‌ای جدی و مفصل برای بازسازی زیست‌بوم‌ها و محیط‌زیستش نمی‌توان و نمی‌بایست تصور کرد.

طرفدار هر گروهی که هستید، اگر در آینده جای پیروز خالی باشد، باخته‌ایم. پیروزها را می‌توان به پیروزی‌ها بدل کرد. می‌توان آینده‌ای در ایران داشت که نسل بعد از نسل یوزپلنگ‌های آسیایی در قلمروهایشان زندگانی کنند. ما هم بعضا برای قدم زدن برویم و شاید اتفاقی با هم روبه‌رو شدیم.

ولی اگر برنامه‌ریزی‌ای جدی و اجرای درست همراه با آگاهی‌سازی در پیش نباشد، در گرداب فروپاشی اقلیمی غرق می‌شویم. به‌جای کارهای اساسی، متمرکز ضربه‌های طبیعت می‌شویم. سیلاب‌ها، آتش‌سوزی‌ها،‌ خشکسالی‌ها، موج‌های گرما و… جای پیروز را خواهند گرفت. ذهن ما را همراه خود خواهند برد.

آری، فروپاشی اقلیمی اینجاست و ما با آن زندگی می‌کنیم اما اگر هدف حفظ آینده متمرکز نسل‌های بعدی است، شاید وقت آن است که در اوج ناامیدی، به این فکر کنیم که زندگی را چگونه باز خواهیم ساخت. فقط هم به خودمان فکر نکنیم، به همه فکر کنیم، چه انسان باشند چه پیروز فرزند ایران باشند. نمادی از زیست‌بوم‌های به‌خطر افتاده‌مان که می‌توانیم و می‌شود دوباره سرزنده‌شان کنیم.

برگرفته ای از سایت رادیو زمانه، ۲ مارس۲۰۲۳