اسماعیل نوری علا
در متن جنبش انقلابی کنونی گفته میشود که این زندگی که ما داریم یک زندگی معمولی نیست و ما در حسرت یک زندگی معمولی هستیم. در متن این نگاه است که ما باید بفهمیم که از نظر این نسلی که به خیابان آمده زندگی معمولی چه ویژگی هایی دارد که وقتی اینها زندگی فعلی خودشان را با آن مقایسه میکنند، در می یابند یا اعتقاد پیدا میکنند که زندگیشان معمولی نیست.
اگر به این ترانه ای که بعنوان «برای» مشهور شده و کار شروین حاجی پور است توجه کنیم، به نظر من خیلی مسائل در مقایسه بین این دو نوع زندگی روشن میشود. شروین سه بار در این ترانه کوتاه می آید و این دو نوع زندگی را با هم مقایسه می کند یعنی کمی از زندگی معمولی که مورد تقاضای او هست می گوید، و بعد بلافاصله برمیگردد به اینکه زندگی ما الان این طوری نیست. مثلاً شروع ترانه این است که می گوید، در کوچه رقصیدن، به وقت بوسیدن نترسیدن، یا اسیر مغزهای پوسیده نبودن، یا شرمنده و بی پول نبودن، همه اینها میرود در جزو آن زندگی معمولی که او خواستارش است. اما به سرعت به یاد وضع موجودش می افتد و از کودک زباله گرد، اقتصاد دستوری، هوای آلوده، درخت های فرسوده، ممنوع شدن داشتن سگ های بی گناه و گریه های بی وقفه می گوید. و بعد با ترس از هراس تکرار این لحظه ها صحبت می کند و دوباره با حسرت برمی گردد و از آن چهرهای که میخنده و دانش آموزان آینده حرف میزند. اما زیاد متوقف نمیشود در این منزل، دوباره برمی گردد به وضع موجود به این زندگی غیرمعمولی که دارد از بهشت اجباری صحبت میکند، از نخبه های زندانی، از کودکان افغانی، شعارهای توخالی، خانه های پوشالی، یعنی دو مرتبه بر می گردد و این تصویر زندگی غیر معمولی کنونی خودش را بیان می کند و باز با حسرت در مقابلش خواستار احساس آرامش، آن خورشیدی که از پس شب های طولانی بر می آید، می شود. چرا که زندگی معمولی غیرمعمولی کنونی خودش را قلمرو به قرص های اعصاب و بیخوابی می بیند و بعد در انتها به تنگ آمده از این همه مقایسه دردآور و ترانه اش را برای ظهور «مرد، میهن، آبادی» «زن، زندگی، آزادی» تمام میکند و این زن، زندگی، آزادی را چندین بار تکرار می کند.
در این شعارها است که آن زندگی معمولی با صراحت خودش را نشان میدهد. یک زندگی معمولی از نظر نسل جوان ما حاوی آزادی، آبادی، برای یک میهنی است که به زندگی مرد و زنش، معنای دوست داشتنی می دهد و آینده را اینگونه می سازد. یعنی به نظر من برای این نسلی که به خاطر حضور در عصر ارتباطات و اینترنت، از زندگی همه نقاط دیگر جهان هم باخبر شده، زندگی معمولی در میهنش وجود ندارد. به همین علت بود که من فکر کردم بد نیست ما در این سری برنامههای خودمان، بخواهیم نشان بدهیم که چرا این زندگی که اکنون در کشور ما برقرار است، معمولی نیست.
چه عواملی آنها را غیر معمولی می کنند و چطوری می شود این عوامل ناهنجار را حذف کرد و به قول ترانه سرا به احساس آرامش و آن خورشیدی که از پس شبهای طولانی برمیآید، رسید. به این ترتیب صورت مسئله را همین نسل در برابر ما قرار داده، اما آیا ما قادر هستم در این سلسله از برنامه های حزب خودمان نشان بدهیم که این زندگی غیرمعمولی را میشود برانداخت و به آزادی و آبادی و احساس آرامش رسید، را در واقع برنامه آینده ما نشان خواهد داد.
ویدیو کامل این برنامه در پیوند زیر: