تبعيض زدائی، همچون معيار گزينش

محمود ابطحی

ملت‌های اروپایی، با ورود به دوران مدرن و ارتقاء جایگاه انسان در تصمیم‌سازی برای زندگی فردی و جمعی خود، دگرگونی‌های برجسته‌ای در جامعه‌‌های خويش، به ویژه در ساختار نهادهای حکومتی و مذهبی و روابط میان آنها ایجاد کردند که نتیجهٔ آن بدست آمدن آزادی، فراوانی، آسایش، کرامت انسانی و، اگر بخواهم به کوتاهی بیان کنم، زندگی بسیار شایسته‌تری برای انسان اروپایی بود. این دگرگونی‌ها، که در پی سکولار کردن حکومت‌های آن ملت‌ها و کوتاه کردن دست آسمان و خرافات از قانون‌ گذاری و شیوهٔ کشورداری حاصل شده بودند، الگویی شد برای جوامع دیگر جهان که دنبال اش کردند و کشور-ملت‌های سکولار خود را ساختند؛ تا جایی که امروز تعداد بسیاری از ملت‌ها دارای حکومتی سکولار هستند.
این روند،که در طی آن انسان با قرار دادن «خردمداری» در کانون زندگی خود، کشورداری و تصمیم‌سازی کلان را به دست خود گرفت، روندی «انسان‌ مدارانه» است که بخش بزرگی از طبقه‌بندی‌های ایدئولوژیک را (که منشاء تبعیض‌های غیر انسانی در جوامع هستند) از جامعه‌های انسانی برمی‌چیند.
اما ایران و عراق از معدود کشورهای جهان هستند که در مسیر تاریخی خود بر خلاف این روند حرکت کرده‌‌اند؛ یعنی آنها، سال‌ها پس از ایجاد حکومت سکولار در قلمروی حيات اجتماعی خود، مذهب را به ساختار حکومت بازگردانده اند. در عراق، با تعیین مذهب رسمی برای کشور و دخالت‌های ملایان در حکومت از راه صدور فتوا، سکولاریسم از بین رفته است؛ ولی، در مورد ایران، وضع بسیار وخیم‌تر است؛ زیرا، تئوکراسی در قالب حکومت دینکاران مبتنی بر ولایت مطلقهٔ فقیه بر ملت حاکميت دارد..
به باور نگارنده این تغییر در ایران ناخواسته بود. اگر بپذیریم نوع «دموکرات حکومت سکولار» از حکومت «سکولار غیردموکرات» انسان‌مدارانه‌تر است و در نتیجه، چنانکه به درستی اجرا شود، جایی برای تبعیض‌های غیرعادلانه نمی‌گذارد، ملت ایران در روندی مضرس برای رسیدن به دموکراسی و حذف برخی تبعیض‌ها به دام خمینی و انقلاب اسلامی او افتاد و ندانسته قشر ملایان را بر خود حاکم کرد. به دنبال این تغییر، واپسگرایی در حکومت نهادینه شد و در نتیجه نه تنها تبعیض‌ها کم‌تر نشدند بلکه تبعیض‌های به نفع ملایان و طبقه‌های گوناگون مذهبی پیرامون شان (که در نتیجهء تلاش‌های رضا شاه پهلوی از جامعه تا حد زیادی حذف شده بودند) به شکلی بسیار برتری جویانه‌تر از نو مستقر شدند. نتيجه وجود چالشی دائمی در ايران شد. بخش روشن ایرانیان، که زودتر متوجه اشتباه خود شدند، تلاش خود را برای انحلال حکومت ملایان آغاز کردند ملايان نيز، متقابلاً، برای حفظ قدرت و حکومت خود دست به سرکوب و جنایت و ایجاد رعب و وحشت عمومی در جامعه زدند.
بموازات این رویارویی، تبعیض‌ها نيز همچنان در جریان هستند و شکاف‌های اجتماعی و آسیب‌های حاصل از آنها هر لحظه گسترده‌تر می‌شوند. این روند پس از سال‌ها زندگی انسان ایرانی را به غیرانسانی‌ترین و نازل‌ترین سطح رسانده است، تا جایی که امروز ایرانیان بسیاری نسبت به شرایط زندگی ساختهء دست ملایان به طور علنی و به شدت معترض بوده و خواستار حذف تبعیض‌ها و دست‌یابی به زندگی شایستهٔ انسان متمدن شده‌اند. از نظر اقشار گوناگون ملت ایران (منهای حاکمان کنونی و همدستان شان)، این واقعيت که خواسته‌های آنان تنها در سایهٔ یک حکومت انسان‌مدارانه دست یافتنی است، اختلافی وجود ندارد؛ اما در چگونگی رسیدن به آن هدف، اختلاف‌ها کم نیست.
پرسش این است که اختلاف میان چه کسانی است؟ بیشتر ایرانیانی که از این حکومت و تبعیض‌های غیر انسانی نهادینه شده توسط آن به تنگ آمده‌اند در شرایطی نیستند که برای چگونگی انجام چنین تغییری برنامه ریزی کلان داشته باشند؛ بعلاوه چنین چیزی نه ضروری است نه مطلوب. راه حل کلان را فعالین سیاسی با همکاری خردمندان پیدا و پیشنهاد می‌کنند و آن را موضوع گفتگو‌ها و مناظره‌های عمومی و خصوصی قرار می دهند و در پايان به یک «گفتمان غالب» می رسند که زمینه‌ساز مذاکره‌های کنشگران، گروه‌ها، احزاب و سازمان‌های سیاسی شده و از دل آن آلترناتیوی ساخته می‌شود که برنامه‌ای کلان را طراحی می کند؛ برنامه ای که گام نخست آن مربوط به سرنگونی حکومت فعلی است. اين برنامه، با همکاری استراتژیست‌هایی که هدف و مفاد کار را درک کرده‌اند به گام‌های کوچک‌تر بخش شده و برای اجرا به بدنهٔ جامعهء معترض منتقل می‌ شود.
اگر به این توضیح کوتاه پیرامون شیوهٔ یافتن راه حل و اجرای آن توجه کنیم، روشن خواهد شد که اگر «جنبش گذار از حکومت فعلی و دستيابی به حکومتی متمدن و امروزی» بخواهد به پیروزی برسد، لازم است «بدنهٔ جنبش» (که از مردم معترض ساخته شده) هماهنگ و در یک جهت حرکت کند. در اين راستا است که می توان گفت همهٔ مردمی که به تنگ آمده‌اند با هم منتظر دریافت راه حل و هدایتی هستند که آنان را به سرحد مقصود برساند.
اما راه حل‌های ارائه شده با یکدیگر متفاوت هستند و ایرانیان لازم است تنها یکی از آنها را برگزینند؛ زیرا اختلاف این راه حل‌ها به اندازه ای است که برگزیدن هر کدام آیندهٔ متفاوتی را برای ملت ایران رقم خواهد زد.
علت اینکه شناختن «گام دوم»، یعنی مسقر کردن حکومت بعدی و توافق بر سر ویژگی‌های کلان آن، باید پیش از اجرای «گام نخست» (و نه پس از آن) صورت گيرد آن است که در دنیای واقعی این دو گام نه جدا از هم و در توالی هم، آنگونه که در ذهن ما ایرانیان وجود دارد، بلکه تلاشی توأمان و همزمان محسوب می شوند. و چون مراحلی از اجرای این دو گام از نظر عملی در ارتباط تنگاتنگ با هم صورت می پذيرند، از نظر زمانی نیز همپوشانی خواهند داشت. همين واقعيت جدایی واقعی و عملی اين دو گام را غیر ممکن می‌سازد. این موضوع در نتیجه ای که به دست می آيد نقش بسیار مهم و تعیین کننده دارد.
حال، اگر به خود مردم و آنچه می‌خواهند توجه کنیم، متوجه اين نکته می‌شویم که خواست آنها به کدام یک از راه حل‌هایی که گروه‌های گوناگون اپوزیسیونی مطرح کرده‌اند، نزدیک است. برای این دريافت منطقی آن است که پيدا کنيم هر کدام از این راه حل‌ها با مسئلهء «ایجاد تبعیض‌‌های تازه» چه رابطه‌ای دارند. به زبان دیگر باید توانائی تبعیض‌‌زدایی این راه حل‌ها را با هم مقایسه کنیم. هر راه حلی که نسبت به رفع تبعیض حساس‌تر و کارآمدتر باشد مناسب‌تر و به خواست ملت ایران نزدیک‌تر است.
به زبان ديگر، راه حل مطلوب نباید در خود ویژگی هائی داشته باشد که بتوانند گروهی را بر دیگران برتری بخشند. چنين راه حلی قبل از هر چيز بايد دارای ويژگی سکولار باشد؛ به این معنی که از مذهب یا ایدئولوژی آسمانی و ایدئولوژی کلان زمینی خالی بوده و همهٔ ایرانیان را به طور یکسان در تعیین سرنوشت «کشور- ملت» یکپارچه‌ء ایران شریک کند. چنين خواستی بی شک و تنها در قالب یک حکومت سکولار دموکرات دستيافتنی است.
اگرچه، به دنبال غلبهٔ گفتمان سکولار دموکراسی در میان گروه‌های اپوزیسیونی، امروز همهٔ گروه‌های سیاسی خود را سکولار دموکرات می‌خوانند اما مردم ایران با هوشیاری دریافته‌اند که آنانی را که هنوز استفاده از پوشش خاصی را در بین اعضای خود اجباری می‌کنند و آنانی که ارزش ها و احکام و آئين های مذهب شیعه در گفتار و رفتار سیاسی شان هویداست، یا آنان که خواهان ایجاد جامعهٔ کمونیستی هستند، نمی توان «سکولار دموکرات» به حساب آورد؛ همچنین اند آنان که خواهان حاکميت سلطنت غیر دموکراتیک اند و نيز جدایی‌خواهان.
اگر از این گروه‌های غیر سکولار دموکرات، که هم اکنون آلترناتیو مورد نظرشان را هم آماده کرده‌اند، بگذریم می توان گفت که گروه‌هائی که واقعاً سکولار دموکرات هستند متعدد و بسیار متنوعند، بی آنکه هنوز موفق به ایجاد و عرضهٔ آلترناتیو خود به ملت ایران شده‌ باشند.
از خوانندگان گرامی خواهش می‌کنم به اين نکتهء مهم توجه داشته باشند: آنان که شعار «همه با هم» سر داده‌اند، منظورشان همبستگی و همراهی ایرانیان در کوی و بازارهای کشورمان نیست (امری که خواست همهٔ مبارزان آزادی است) بلکه شعار توهم آلود آنان وعدهٔ سر خرمنی است که تحقق‌پذیر نیست و تنها اثرش ممانعت کردن از ایجاد جبههٔ ائتلافی سکولار دموکرات‌هاست.
سخنان کلی و بی مفهوم «همه با همی» پذیرفتنی نیستند؛ اینها اگر ادعای محال خود را کنار نمی‌گذارند باید توضیح دهند که چگونه از آب گل آلودی که بوجود خواهند آورد، سکولار دموکراسی را بیرون خواهند کشيد.

۲۶ امرداد ۱۳۹۸ – ۱۷ اگوست ۲۰۱۹