فرزانه تأییدی، بازیگر باسابقه سینما و تئاتر ایران بعد از تحمل یک دوره بیماری در ۷۵ سالگی در لندن، در تبعید درگذشت. او با شرکت در نخستین نمایش زنده تلویزیونی در سال ۱۳۴۱ فعالیت خود را در عرصه بازیگری آغاز کرد. نقشآفرینی در دو فیلم «خاک» و «سفر سنگ» به کارگردانی مسعودکیمیایی و «فریاد زیر آب» ساخته سیروس الوند نام او را در سینما هم ماندگار کرد. خاطرات او از فرار از ایران بخشی از تاریخ هنر ایران و از اسناد تبعید است.
فرزانه تأییدی، بازیگر سینما و تئاتر در تبعید درگذشت
فرزانه تائیدی طی ۱۶ سال کار در سینما، تلویزیون و تئاتر که پنج سالش را به تحصیل تئاتر در امریکا گذرانده بود، بیش و کم در ۵۰ نمایش تلویزیونی، ۲۰ نمایش صحنهای، و ۱۲ فیلم سینمایی، با قدرتی کمنظیر ظاهر شد. نامدارترین بازیگران تئاتر و سینمای ایران و بیش از همه همراه و همسر و جفت هنرمندش، بهروز بهنژاد، با او کار کردند. جدای از پرکاری و قدرت بازیگری، دور بودن از جنجالهای بازاری و تن ندادن به مصالحه و تحقیر، به او تشخصی احترام برانگیز داده بود.
سلطه قوانین شرعی، روزهای پس از انقلاب را برای هنرمندان تئاتر و سینما اضطرابآور کرد. گروهی راه تسلیم و سازش پیش گرفتند، گروهی تا حد خوشخدمتیهای ارزان پیش رفتند، کسانی به سرعت مکتبی شدند و کسانی مطرود و خانهنشین. دیگرانی هم کوشیدند چند صباحی در حاشیههای محدودِ قدرت به کارشان ادامه دهند و ناگزیر فشارها و توهینها و زخمهائی را تحمل کنند. فرزانه تائیدی به تبعید رفت. بخشی از خاطرات او از آن ایام در گفتوگو با ناصر مهاجر با عنوان «گریز ناگزیر» باقی مانده و بهروز بهنژاد، کارگردان تئاتر هم در نمایش «دیوار چهارم» روایتی از فرار فرزانه تأییدی از ایران را به دست داده است. فرزانه تأییدی در بخشی از خاطرات فرارش از ایران در گفتوگو با ناصر مهاجر میگوید:
«زیر آفتاب سوزناک پیش میرفتیم. بیهیچ سایبانی. حتی یک تخته سنگ هم نبود که در سایه آن لحظهای بیاسائیم. مدتی راه رفتیم تا به قاچاقچیها رسیدیم، که چهارپنج شتر را قطار کرده بودند. در حالی که بنا بود تمام راه را با ماشین برویم. چون من زن بودم، تنهائی سوار یک شتر شدم. نامش کهربا بود. همیشه او را به یاد خواهم داشت. بقیه چندتائی سوار شدند. تا سحر شترسواری کردیم. روز را خوابیدیم. به خاطر گرما فقط شب میتوانستیم حرکت کنیم. به دلیل حضور پاسدارها در راه باید خیلی آرام حرکت میکردیم تا به مرز برسیم. (…) می گویند شترسواری دولادولا نمی شود، اما وقتی از مرز رد میشدیم، بلوچها که طناب شتر مرا گرفته بودند، مرتب میگفتند: دولا شو، دولا شو، حرف نزن. من دولا شده بودم و حرف نمیزدم. ولی برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم. چند چراغ در دوردست سوسو میزد. گفتند که پاسگاه جمهوری اسلامی است. نگاهی کردم و ماه را که همه جا معلوم است، دیدم. پرسیدم تمام شد؟ گفتند نه، نه. دولا شو! دولا شو! دولا شدم. دیدم دارم گریه می کنم.»
فرزانه تأییدی و بهروز بهنژاد هفت سال بعد از انقلاب در ایران زندگی میکردند. از او انتظار داشتند که رسماً از دین بهایی اعلام انزجار کند.
فرزانه تائیدی که تا پیش از انقلاب در استخدام رسمی اداره برنامههای تاتر وزارت فرهنگ و هنر بود در سال ۱۳۵۹ با حکم وزارت ارشاد اسلامی از کار برکنار شد. این حکم به امضای حسین حبیبی وزیر وقت ارشاد اسلامی بود.
منبع: سایت رادیو زمانه (مستقر در هلند)، ۶ فروردین ۱۳۹۹