ملیحه تیرهگل، شاعر و پژوهشگر ادبیات تبعید در آمریکا درگذشت. خانواده تیرهگل و همچنین مجید روشنگر، نویسنده و ناشر مقیم آمریکا و از دوستان و نزدیکان تیرهگل درگذشت او را تأیید کردهاند. از او دو اثر سترگ باقی مانده که هر کدام شناسنامه و شناسای ادبیات تبعید ایران در گستره ۳۰ سال آفرینش ادبی است.
بر اساس اطلاعاتی که زمانه در اختیار دارد، ملیحه تیرهگل ساعت ۱۴.۲۵ دقیقه بعد از ظهر چهارشنبه (به منطقه زمانی مرکزی) در خواب چشم بر جهان ما فروبست. اواخر فوریه دو سال قبل تیرهگل بیمار شد و با این حال توانست در کنار خانواده و با برخورداری از حمایت عزیزانش اثر پژوهشی سترگ خود درباره ادبیات تبعید را در ۱۴ جلد توسط نشر آفتاب در نروژ به چاپ برساند. تیرهگل به زمانه گفته بود:
«از نیمههای سال ۲۰۰۳ یعنی از زمانی که از کار در هفته نامه “ایرانشهر” (از انتشارات شرکت کتاب در لسآنجلس) کناره گرفتم و به شهر سنت لوئیس از ایالت میزوری منتقل شدم، تا ۲۷ فوریه ۲۰۱۸ درگیر تدوین مجموعهای بودهام که پس از کلنجار بسیار با خودم، نامش را گذاشتم “روایتی از ادبیات فارسی در تبعید”. ۲۷ فوریه ۲۰۱۸ بود که هر چهارده جلد را گذاشتم روی یک دیسک و دادم به اردشیر، عزیز عطائی، همسرم، گرافیستِ همه کتابهایم، و گفتم من نقطه پایان را بر این مجموعه گذاشتم. بقیهاش با تو.»
پیش از آن تیرهگل مقدمهای بر ادبیات فارسی در تبعید (۱۳۷۵ – ۱۳۵۷) را در آمریکا به چاپ سپرده بود. با قطعیت زیادی میتوان گفت این اثر در زمان انتشار به عنوان تحولی در پژوهش ادبیات تبعید درک شد. نسیم خاکسار، نویسنده سرشناس درباره این کتاب گفته است: « بر این باورم که کار بزرگ او در معرفی و ثبت ادبیات ما در تبعید کاری است ماندگار در تاریخ ادبیات ما.»
بهروز شیدا، منتقد و پژوهشگر ادبی درباره این کتاب نوشته است: «ملیحه تیرهگل با مقدمهای بر ادبیات فارسی در تبعید، نگاه خواننده به هیجده سال نخستین ادبیات فارسی در تبعید را سخت غنیتر میکند؛ چشم خواننده را بیناتر. فهمِ خواننده از ادبیات فارسی در تبعید را عمقها و وسعتها میبخشد.»
ملیجه تیرهگل در آخرین مصاحبهای که از او به جای مانده و در زمانه منتشر شده، با قلم شیرینی یکی از مهمترین دلایل علاقه و گرایشاش به پژوهش ادبیات تبعید را کار در کتابخانه مرکزی دانشگاه تگزاس در سالهای دهه ۱۹۸۰ میلادی/ ۱۳۷۰ خورشیدی میداند: «در آن زمان این دانشگاه هنوز انبوهی دانشجوی ایرانی داشت که برخی از آنها در سطح دکترا و رسالهنویسی، یا در مقام اَنتِرن در این دانشگاه کار میکردند یا در کتابخانههای آن رفت و آمد داشتند. من شانس آشنائی با انبوهی از این فرهیختگان را داشتهام. آدیت کردنِ کلاسهای فلسفه، حافظ شناسی، ادبیات کلاسیک غرب (یونان و رم باستان)، انواع کنفرانسهای ادبی/ هنری، از جمله کنفرانس فروغ فرخزاد، نمایشگاه نقاشیهای ناصر اُویسی، و … هم از جمله دیگر شانسهای من در آن دوره برشمرده میشوند.»
و در ادامه میگوید: «هی خواندم و هی یادداشت کردم و هی یادداشتها را در یک سبدِ بلند انداختم؛ سبدی که انگار مخصوص لباسهای شُستنیِ توی حمام بود، قد آن تا شانهام میرسید، و آن را در کنار میز تحریرم گذاشته بودم. چند سال گذشت، و سبد از یادداشتهایم لبالب شد. تا زمانی که دخترم فارغالتحصیل شد، کار گرفت، به شهر دیگری منتقل شد، و من و همسرم تصمیم گرفتیم به خانهی کوچکتری نقل مکان کنیم. سبدِ حاوی یادداشتها را هم با اشیاء نالازمِ دیگر در کنار آشغالدانیِ بیرون خانه گذاشتیم. باران گرفت؛ همسرم صدایم کرد و پرسید: “مطمئنی که این یادداشتها را نمیخواهی؟” زنگی در سَرَم نواخت که: “نه مطمئن نیستم.” در حال نجوای همین جمله بودم که سبد را کشان کشان به سوی در ورودِ خانه غلتاندم. و پس از نقل مکان به خانهی تازه، به سراغ دستهبندیِ یادداشتها رفتم.»
و چنین بود که پژوهشگر ادبیات تبعید متولد شد و اکنون که از میان ما رفته، آثار او به عنوان شناسنامه ادبیات تبعید و شناسه کار و اثر گروه بزرگی از نویسندگان و شاعران و منتقدان تبعیدی ایران برای آیندگان باقی خواهد ماند.
منبع: سایت رادیو زمانه (مستقر در هلند)، ۲۲ ماه مه ۲۰۲۰