یک عکس ساده پرسنلی تازه را در سایت فیده میبینید، دختری باهوش با عینک همیشگی و خوشرویی و لبخندش. حجاب ندارد و برای سوییس شطرنج بازی می کند اما او را میشناسید، اسمش غزل است، غزل حکیمیفرد. یکی از مهرههای جادویی ایران در شطرنج، همان دختر درخشان.
به این خبرها عادت کردهاید؟ سال هاست مهاجرت کردهاید؟ در ایران هستید و دوستان صمیمی و یاران و اقوامتان سال هاست مهاجرت کردهاند و حسرت نوشیدن یک لیوان چای یا یک دست شطرنج با هم را در قلبتان حس میکنید؟ بله، شما ایرانی هستید و این حس به رایجترین حس این سالها بین ایرانیها تبدیل شده است. خبر مهاجرت دیگر عجیب نیست. دیگر عادت شده، انگار حتی درباره چهرههای جوان و سرشناس ورزش هر ماه باید یکی از این خبرها بشنویم.
غزل حکیمی فرد در موسسه فناوری فدرال زوریخ در مقطع کارشناسی ارشد کامپیوتر میخواند، اما تصمیم سختی را مثل همبازیانش در شطرنج ایران گرفت و پرچم خود را در سایت فیده، فدراسیون جهانی شطرنج تغییر داد. اما تغییر پرچم برای یک ورزشکار حرفهای به سادگی آپلود یک عکس جدید پرچم در سایت فدراسیون جهانی نیست، بلکه پر از معنا برای ورزش ایران است و نوشتن یک حکایت تازه در زندگی حرفهای برای یک ورزشکار.
غزل حکیمیفرد استاد بزرگ شطرنج زنان ایران و عضو تیم ملی شطرنج ایران بود، دختری که در ۱۶ سالگی قهرمان شطرنج زنان ایران شد اما حالا در ۲۶ سالگی رویاهایش در شطرنج را جای دیگری از دنیا پی می گیرد. رعنا حکیمیفرد دیگر شطرنج باز ایرانی که عنوان استاد فیده زنان را دارد، خواهر کوچک غزل است و آنها دو دختر شطرنجباز از یک خانواده هستند.
مهاجرت اتفاق تازهای برای ورزشکاران ایرانی نیست. در همین دو سال اخیر سعید مولایی، نوید زنگنه، میترا حجازیپور، مهدی خدابخشی، فرزاد ذوالقدری، کیمیا علیزاده، علیرضا فیروزجا و دیگران تصمیم گرفتند از ورزش ایران جدا شوند، چهرههایی که سرمایههای ارزشمند ورزش ایران بودند اما ادامه مسیر حرفهای در ایران برای آنها مقدور نبود و ترجیح دادند پروازهای بلندتر و آزادانهتر را تجربه کنند، اگرچه میدانستند پس از مهاجرت فرش قرمز زیر پای آنها پهن نمیشود، اما آنها نبرد عادلانه و آزادانه با موفقیت را ترجیح دادند.
در شطرنج پیش از جدایی غزل حکیمیفرد از تیم ملی شطرنج ایران، میترا حجازیپور استاد بزرگ شطرنج زنان ایران به دلیل این که در شطرنج سریع و برق آسای مسکو بدون پوشش سر مسابقه داد، از سوی فدراسیون شطرنج ایران از تیم ملی اخراج شد. علیرضا فیروزجا از نوابغ شطرنج ایران نیز از تیم ملی ایران کناره گرفت و سارا خادمالشریعه، استاد بینالمللی شطرنج، در اعتراض به شرایط حاکم بر شطرنجبازان ایرانی از تیم ملی ایران استعفا داد و البته همچنان برای بازگشت به تغییرات در فدراسیون دل بسته است. اما اگر خیال میکنیم که فدراسیون شطرنج بابت از دست دادن بزرگترین سرمایههایش نگران است، احتمالا اشتباه میکنیم. فدراسیون شطرنج در مقابل هر کدام از این جداییها مواضعی توام با کینه و خشم گرفت. این روزها نیز فدراسیون شطرنج با سرپرست اداره می شود و چند ماهی به برگزاری مجمع انتخابات فدراسیون مانده است و مدیران فدراسیون بیش از اینکه نگران مهاجرت ستارههای شطرنج ایران باشند، به لابیهای مجمع فکر میکنند تا در انتخابات به ریاست همین فدراسیونی برسند که نمیدانیم بدون سرمایههای انسانیاش چه برایش باقی مانده است؟ شادی پریدر، شطرنجباز پیشین ایران البته مشهورترین نامزد انتخابات ریاست فدراسیون شطرنج است.
فدراسیون شطرنج حتی از پرداخت دستمزد شطرنجبازان طفره میرود. سارا خادمالشریعه همین چندی پیش درباره رئیس سابق فدراسیون شطرنج گفته بود: “فدراسیون شطرنج در پایان دوره رئیس سابق همچنان به من بدهکار است (حدود ۲۵۰۰ يورو) و تنها مبلغ دریافتی من پس از پرداخت ۵۰۰ میلیون تومانی وزارت ورزش به فدراسیون شطرنج یک سوم باقی مانده از جایزه مسابقات قهرمانی جهان است که دوسال پیش باید پرداخت میشد.”
در گذشته اگر دوستداران ورزش همیشه منتظر شنیدن خبر هیجانانگیز قرارداد یک ورزشکار ایرانی با باشگاههای اروپایی بودند، اگر از درخشش علی دایی و علی کریمی و وحید هاشمیان در بایرن مونیخ یا مهدی مهدویکیا در هامبورگ، جواد نکونام در اوساسونا یا آندو تیموریان در بولتون حظ میبردند، حالا داستان جدایی ورزشکاران نه برای تجربههای حرفهای تازه باشگاهی، بلکه برای بازی زیر پرچم کشورهای دیگر است و این راه گریزی برای نجات زندگی حرفهای آنهاست که با قوانین نوشته و نانوشته دست و پاگیر در ایران هر ورزشکاری را از آرزوهایش دور و دورتر میکند.
ورزشکاران ایرانی که در سالهای اخیر از ایران مهاجرت کردهاند، همه از مستعدترین جوانان ورزش ایران بودند، جریانی حسرتبرانگیز و نگرانکننده برای ورزش ایران. اما مسعود سلطانیفر در روز انتشار خبر مهاجرت غزل حکیمیفرد، در کانال تلگرام رسمی وزارت ورزش و جوانان از دیپلماسی ورزشی دولت تدبیر و امید گزارش منتشر میکند که در آن میخوانیم: “با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و در دستور کار قرار گرفتن سیاست تعامل با دنیا، ورزش نیز از این راهبرد بیتأثیر نبود بلکه فعالیت ورزشی تیمها و بازیکنان حرفهای ایران به ابزاری تبدیل شد که درنهایت زمینه را برای شناخت هر چه بیشتر فرهنگ ایرانی فراهم کرد. درحالی که به خاطر حاضر نشدن سعید مولایی در برابر حریفی از رژیم صهیونیستی بسیاری منتظر تعلیق تمام ورزش ایران بودند اما رایزنیهای مسعود سلطانیفر و سید رضا صالحی امیری در نهایت سایه این تهدید را کم کرد و تعلیق بهصورت موقت به رشته جودو منتهی شد.”
وزارت ورزش و جوانان در روز مهاجرت یک ورزشکار جوان دیگرش به سوئیس به جای نقد عملکرد خود، شادمان است که تصمیماتش منجر به تعلیق کل ورزش ایران نشده و فقط یک فدراسیونش را تعلیق کردهاند و فقط یک جودوکار جوان و کمنظیرش را برای همیشه از دست داده است. شادمانی وزارت ورزش و جوانان از تحمل این هزینهها و تبدیل این وقایع تلخ به تدبیر و امید باورکردنی نیست اما از وزارت ورزش و جوانان برمیآید.
منبع: سایت بریتانیائی ایندیپندنت به زبان فارسی، ۱۴ ژوئن ۲۰۲۰