لیگ برتر در چند کلمه: بدهی بیپایان، بحران نفت و شائبه بخش خصوصی

فصل ۹۹-۹۸ لیگ برتر به پایان رسید، اما آنچه در این فصل گذشت، گریبان فوتبال ایران را تا سالها خواهد گرفت. این بحرانی‌ترین فصل تاریخ لیگ برتر بود. انبوهی از مشکلات خودساخته در مدیریت فوتبال و البته آنچه مالکیت دولت بر باشگاهها و وضعیت اقتصاد ایران به فوتبال حرفهای تحمیل میکند، فصل ۹۹-۹۸ را نمایی تمامقد از فوتبال دولتی جلوه داد.

استقلال و پرسپولیس، بزرگترین بدهکاران

پرسپولیس و استقلال اگرچه قهرمان و نایب قهرمان لیگ برتر شدند، اما در تمام فصل هر روز را با بحرانهای اقتصادی گذراندند. این بحرانها آنچنان شدت گرفتند که مربیان خارجی این دو تیم در اعتراض به متعهد نبودن باشگاه به قرارداد، در نیمه راه همکاری خود را قطع کردند تا دو پرونده شکایت علیه پرسپولیس و استقلال در فیفا گشوده شود. آندره‌آ استراماچونی و گابریل کالدرون، استقلال و پرسپولیس را در نیم‌فصل اول به دو مدعی قهرمانی تبدیل کردند و تماشاگران از روند فنی تیم خود احساس خوشایندی داشتند. اما این دو مربی چاره‌ای نیافتند جز اینکه علیه مدیریت باشگاه اقدام قانونی کنند. هر دو مربی، مدیران باشگاه خود را به وعده‌های دروغین متهم کردند و اتهام آنها هرگز بیراه نبود. استقلال و پرسپولیس حتی توانایی تسویه حساب با مربیان خارجی پیشین خود را نیز نداشتند و وینفرد شفر و برانکو ایوانکوویچ همچنان از این دو باشگاه طلبکارند و رای و تهدیدهای فیفا نیز این دو باشگاه را به پرداخت حقوق مربیان مجبور نکرده است. پرونده شکایت ۴ سرمربی خارجی سالیان اخیر این دو باشگاه و دستیاران خارجی آنها، یادگاری از مدیریت باشگاههاست، مدیرانی که هر کدام برای مدیر بعدی بدهی‌های انباشته به جا می‌گذارند و مسئولیتی در قبال تصمیمات خود ندارند.

وقتی قهرمان و نایب‌قهرمان فصل چنین وضعیت هولناکی را می‌گذرانند، قابل تصور است که باشگاههای کوچک در فوتبال ایران -با توجه به درآمدهای کمتر- چه وضعیتی دارند.

نسل تازه مربیان ایرانی

سل مربیان در فوتبال ایران تغییر کرده است. دو باشگاه بزرگ لیگ برتر به دو مربی از نسل جدید مربیان اعتماد کرده‌اند. اما فراموش نکنیم که آنچه باعث شد فرهاد مجیدی در استقلال و یحیی گل‌محمدی در پرسپولیس فرصت کار پیدا کنند، نه تشخیص این باشگاهها برای روی آوردن به مربیان نسل جدید ایرانی، بلکه بحرانهای مالی و جدایی استراماچونی و کالدرون از استقلال و پرسپولیس بود.

الا با ممنوعیت استخدام مربی و بازیکن خارجی جدید در لیگ ایران، مربیان ایرانی فرصتهای بیشتری برای کار در لیگ برتر خواهند داشت، اما تمام این فرصتها ناشی از تصمیم و انتخاب آزادانه باشگاهها نیست، بلکه بحرانهای اقتصادی حاکم بر باشگاهداری در ایران فرصتی را پدید آورده است.

در فصل ۹۹-۹۸ جواد نکونام از مربیان جوان و موفق لیگ برتر بود. او با فولاد اهواز سهمیه لیگ قهرمانان آسیا را کسب کرد. در تراکتورسازی و پس از هزینه‌های سنگین مالک باشگاه در تغییرات کادر فنی، سرانجام ساکت الهامی فرصت سرمربیگری را به دست آورد و حالا تیمش دستکم در آستانه کسب سهمیه لیگ قهرمانان از مسیر جام حذفی یا لیگ برتر است. تراکتور در صورتی که نفت مسجد سلیمان در جام حذفی قهرمان نشود، برای کسب سهمیه به موفقیت در جام حذفی هم نیاز ندارد و به عنوان تیم چهارم لیگ برتر به لیگ قهرمانان آسیا میرود.

محمود فکری با نساجی مازندران نتایج بسیار خوبی گرفت و تیم در آستانه سقوط را به یکی از قدرتهای نیم فصل دوم تبدیل کرد. او نیز تجربه مربیگری در لیگ برتر نداشت اما توانست مسیر تازه‌ای را در مربیگری پیدا کند.

با ممنوعیت حضور مربیان خارجی چهره‌های دیگری هم فرصت کار پیدا میکنند، اما این فرصت همزمان با پیشرفت کیفیت آموزش مربی ایرانی فراهم نشده است.

بلاتکلیفی تیمهای وزارت نفت

سه تیم از وزارت نفت در لیگ برتر ایران، فصل را با مشکلات اقتصادی سپری کردند. چه بسا بحران فروش نفت ایران انگیزهای در این وزارتخانه برای باشگاهداری باقی نگذاشته بود.

صنعت نفت آبادان، نفت مسجد سلیمان و پارس جم تمام فصل از مشکلات مالی گفتند و وزارت نفت همواره پاسخش این بود که اجازه ندارد در ورزش حرفه‌ای هزینه کند. بدیهی است که آنها از منابع مالی دولتی فصل را گذراندند و همیشه راههایی برای دور زدن قوانین در فوتبال ایران پیدا می‌شود تا به رغم ممنوعیت هزینه دولت در فوتبال حرفه‌ای، چرخ این باشگاهها کند و بی‌حاصل بچرخد. نفت آبادان که پتانسیل رسیدن به بالای جدول را داشت، دراگان اسکوچیچ را از دست داد و نتوانست خود را در کورس بالای جدول حفظ کند. نفت مسجد سلیمان خود را در میانه جدول نگه داشت اما پارس جم که وضعیت وخیم‌تری را تجربه میکرد، با لیگ برتر خداحافظی کرد.

حالا روشن نیست که وزارت نفت در فصل آینده درباره دو تیمش در لیگ برتر چه تصمیمی میگیرد.

انگیزه عجیب تیمهای خصوصی

تراکتور، ماشین‌سازی، شهر خودرو و نساجی، ۴ تیم خصوصی این فصل در لیگ برتر بودند. مالکان این باشگاهها بارها در مصاحبه‌های خود گفتند که درآمدی در لیگ برتر ندارند. نه حق پخش تلویریونی دریافت میکنند، نه سازمان لیگ از تبلیغات محیطی در ورزشگاهها مبلغی به آنها می‌پردازد و نه درهای درآمدزایی دیگر در فوتبال ایران به روی باشگاهها باز است. تیمها حتی اختیار بلیت‌فروشی بازیهای خود را ندارند.

مشخص نیست انگیزه سرمایه‌گذاران خصوصی در فوتبال ایران چیست. از یاد نبریم که سرمایه‌گذاران خصوصی پیشین در فوتبال ایران امثال حسین هدایتی (استیل آذین) و بابک زنجانی (راهآهن) بودند که در پروندههای پر سر و صدای اختلاس و پولشویی دلیل باشگاهداری آنها نیز پیدا شد. از ارقام چند یا چندین هزار میلیاردی اختلاس، چند میلیارد سهم باشگاهداری بود. این درباره فعالیت بخش خصوصی در فوتبال ایران همیشه شائبه‌هایی میسازد.

منبع: سایت بریتانیائی ایندیپندنت به زبان فارسی، ۲۱ اوت ۲۰۲۰