احمد زیدآبادی
همان لحظهای که در برخی رسانههای داخلی، موضوع اجرای حکم اعدام نوید افکاری به “اقتدار نظام قضایی” پیوند داده شد، دیگر اعدام ناگهانی و غافلگیرکنندۀ این جوان ورزشکار کاملاً قابل پیشبینی بود.
در واقع این هم جلوهای از ویژگیهای روانشناختی برخی نیروهای تصمیمگیر در کشور ماست که حاضر میشوند در آستانۀ جشن گرفتن عادیسازی روابط کشورهای عرب و اسرائیل در کاخ سفید، تمام حساسیتهای حقوق بشری در سطح بینالمللی را علیه خود برانگیزند، اما از اعدام سریع یک جوان صرفنظر نکنند!
شاید تعدادی از آنها بر این گمان باشند که هر وقت پای “اقتدار نظام” در میان باشد، باید چنان قاطعانه و سریع و بیچون و چرا عمل کرد که طرفِ مقابل، حسابِ کار دستاش آید و محاسبات سیاسیاش را بر این مبنا تنظیم کند. اما از نقطه نظر روانشناسی، این رفتار نشانگر نوعی تحریکپذیری سهل و آسان است که هر رقیب یا دشمنی میتواند بر اساس آن، نیروی هدف را به سمت و سوی دلخواه خود به واکنش سریع و عصبی بیاندازد و از نتایج اقدام او بهرۀ لازم را ببرد. در حقیقت، بخشی از سیاست بینالملل بر مبنای شناخت روانشناسانۀ رفتار مقامهای دیگر کشورها استوار است و همین موضوع نیز گاه به کنش بین کشورها چنان غموض و پیچیدگی بیمانندی میبخشد که در نگاه نخست، قابل فهم نیست چرا که معمولاً حالتی معکوس و ناقض اهداف و جهتگیریهای اعلام شده دارد!
در این میان اما اگر هدف از اعدام ناگهانی نوید افکاری نمایش اقتدار بود، چرا سخنگوی قوۀ قضائیه اعلام کرد که حکم او اعدام نیست، بلکه قصاص است؟
نحوۀ اعلام حکم نوید افکاری و روند اجرای آن چه شباهتی به قصاص داشت؟ سالانه در کشور ما صدها حکم قصاص صادر و اجرا میشود. ویژگی تقریباً تمام آنها هم این است که پس از صدور حکم، دستگاه قضایی نسبت به اجرای حکم موضع بیطرفانهای میگیرد و حتی در بسیاری از موارد، سازمان زندانها در جهت نجات جان محکوم از طریق جلب رضایت شاکی و یا پرداخت دیه، تسهیلاتی را برای خانوادۀ محکوم و یا نهادهای فعال در این زمینه فراهم میکند! اگر حکم نوید افکاری قصاص بود، چرا دستگاههای مربوطه مطابق این سنت عمل نکردند و به عکس تمام فشار تبلیغاتی و قدرت اجرایی خود را برای اجرای سریع حکم به کار گرفتند؟
بدین ترتیب، آیا هدف از قصاص خواندن حکم اعدام افکاری، نگرانی پنهان از فشارهای حقوق بشری و جهت دادن آن به سمت خانوادۀ مقتول پرونده نبوده است؟
در این حالت، خانوادۀ مقتولِ پرونده، هم عضو خود را از دست دادهاند، هم بسیاری از نیروهای داخلی و خارجی نسبت به انجام عمل قتل از سوی افکاری متقاعد نشدهاند و هم فشارهای روانی و اجتماعی احتمالی ناشی از “ادعای اصرار بر اجرای سریع حکم” را متحمل میشوند! بنابراین با قصاص نامیدن حکم افکاری، خانوادۀ مقتول پرونده هم عملاً در شرایط دشواری قرار گرفتهاند.
حال که بدبختانه آنچه نباید بشود، شده است، آیا نیروهای مُصِر به اعدام سریع افکاری نمیخواهند لختی در بارۀ پیامدهای این ماجرای تلخ بیاندیشند؟ از هر طرف که به ماجرا بنگرند، زیان همهجانبه است! یعنی همین را میخواهند؟ و حتی چیزی به اسم “مصلحت نظام” هم دیگر نزدشان معنا و مفهوم ندارد؟
۲۵ شهریور ۱۳۹۹ – September 15th, 2020