هیچوقت کسی حتی تصورش را هم نمیکرد آریان دست به چنین کاری بزند. آریان دانشآموز خوبی بود و در درسهایش هم تا حدود زیادی موفق بود. آن شب سرنوشت روی دیگر خود را به ما نشان داد و ما آریان را برای همیشه از دست دادیم. او از مدتی پیش با اینترنتی شدن کلاسهای درس از گوشی همراه برادرش برای دسترسی به شبکه شاد استفاده میکرد و تا جایی که من به عنوان عمویش اطلاع دارم هیچوقت هم اعتراضی نسبت به این وضعیت نداشت.
این تمام صحبتهای عموی آریان حسینی است که با حلقآویز کردن خود، به زندگی کودکانهاش پایان داد. آریان حسینی تنها ۱۲ سال سن داشت. او شامگاه یکشنبه ۲۳ آذر از پدر و مادرش خداحافظی کرد و به اتاقش رفت. این خداحافظی، آخرین دیدار او با والدینش بود.
خانواده آریان حسینی ساکن حاشیه شهر مهاباد هستند؛ در منطقه پشتتپ در جنوب این شهر. منطقهای با وضعیت نامناسب اقتصادی که در طول سالهای اخیر بارها شاهد ناآرامی و اعتراضات مردمی بوده است.
رسانهای شدن این خبر اما بار دیگر بحث مسائل مربوط به آسیبهای اجتماعی و خودکشی کودکان را به میان آورد.
اخبار مربوط به خودکشی به ویژه خودکشی کودکان و نوجوانان هر از گاهی با کمک مددکاران اجتماعی، خبرنگاران و افراد فعال در این حوزه به رسانهها و شبکههای اجتماعی کشیده میشود. مدتی بعد اما بدون توجه و رسیدگیهای لازم به زوایای چنین موضوعی از سوی نهادهای دولتی، ماجرا به فراموشی سپرده میشود.
معصومه، مادریست که مهناز، دختر ۱۷ سالهاش را در دی ماه ۹۳ بر اثر خودکشی از طریق حلقآویز کردن خود با روسری از دست داده است. او که اهل کُردستان است، درباره تجربه خود از این رویداد به زمانه میگوید:
«قبل از هر چیزی، دخترم قربانی خشونت و زورگوییهای پسرم و همسرم شد. آنها فضای خانه را برای تک دخترم به جهنمی تنگ و تاریک تبدیل کرده بودند. کاری کردند که دخترم قبل از دیپلم دست از تحصیل برداشت و خانهنشین شد. در واقع او را با زور و کتک مجبور به چنین کاری کردند. از لحاظ اقتصادی دخترم را منزوی کرده و به شدت تحت فشار قرار داده بودند. مدام رفتار، نوع لباس پوشیدن و تمام کارهای دخترم را کنترل میکردند. حقِ نفس کشیدن را از او گرفته بودند. اذیت و آزار مداوم، دخترم را از پا درآورده بود.»
معصومه در ادامه از ازدواجی میگوید که دخترش از سر ناچاری به آن تن میدهد: «بدون هیچ دلیلی دخترم را اذیت میکردند و مورد ضرب و شتم قرار میدادند. او به جز من هیچ پناهی نداشت. حتی تنها پناهش را که من بودم از او گرفته بودند. تا اینکه از خانه فرار کرد و با پسری که میخواست، ازدواج کرد. او میخواست با ازدواج از این شرایط بگریزد اما او پس از ازدواج هم از خشونتهای جسمی و روحی در امان نبود و چند ماه بعد به خانه بازگشت و درخواست طلاق داد. افسرده و گوشهگیر شده بود. برای رهایی از این آسیب چندین بار به روانشناس مراجعه کردیم، ولی تأثیر مثبتی نداشت. طولی نکشید که باز هم رفتارهای خشونتآمیز علیه دخترم شروع شد تا در نهایت این وضعیت را تاب نیاورد و شبانه خود را حلقآویز کرد.»
در آن زمان، خبر خودکشی مهناز نه تنها در رسانهها مطرح نشد که مانند دهها رویداد اجتماعی دیگر با اعمال فشار از سوی خانوادههای به شدت سنتی در این مناطق، در لایههای پنهان جامعه مسکوت ماند.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، در دو ماه گذشته دستکم ۲۰ کودک و نوجوان در ایران بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادهاند.
به دلیل نبود آمار منظم و دقیق سالانه، نبود شفافیت خبری درباره خودکشیها از جمله حساسیت و محدودیتهای موجود در رسانهای کردن این دسته از اخبار از سوی رسانههای دولتی و …، این احتمال وجود دارد که آمار و ارقام خودکشی کودکان و نوجوانان در این بازه زمانی نیز بیشتر باشد.
انگیزه اصلی خودکشیهای اخیر کودکان و نوجوانان، فقر مالی، مشکلات خانوادگی و آسیبهای اجتماعی عنوان شده است.
از سوی دیگر مهر ماه سال جاری، محمدمهدی تندگویان، معاون وزارت ورزش و جوانان، از کاهش سن خودکشی و افزایش تعداد آن با «ضریب روبه رشدی» خبر داد.
این مقام دولتی ضمن اشاره به افزایش خودکشی افراد زیر ۱۵ سال، بخش زیادی از دلایل آن را در «ارتباط با اوضاع نابهسامان اقتصادی کشور و وضعیت معیشتی امروزه مردم» دانست.
روز ۲۴ مهر ماه اما خبر خودکشی (از طریق حلقآویز کردن) محمد موسویزاده، دانشآموز ۱۱ ساله دیری، رسانهای شد. علت خودکشی این کودک «نداشتن موبایل مناسب برای دسترسی به برنامه شاد» اعلام شد. پیش از او، روز چهارم مهر ماه، عسل، دختر ۱۶ ساله در رباط کریم با «قرص برنج» به زندگی خود پایان داد.
پس از آن، روز ۳۰ مهر، یک دانشآموز ۱۱ ساله در همدان با حلقآویز کردن خود، دفتر زندگیاش را بست. علت این خودکشی، «احتمال تأثیر گرفتن وی از چالش بازی مومو» اعلام شد.
در ادامه این موج از خودکشیها، اول آبان ماه بار دیگر خبر مرگ دو نوجوان ۱۵ و ۱۶ ساله در نیشابور خبرساز شد.
فرماندار نیشابور علت خودکشی این دو نوجوان را «اختلافات خانوادگی» اعلام کرد.
پرستو جلیلیآذر، دانشآموز ۱۳ ساله، نام یکی دیگر از قربانیان خودکشی است.
او اوایل آبان ماه در روستای طلاتپه ارومیه به دلیل آنچه «فقر و نداشتن گوشی» برای شرکت در کلاسهای آنلاین عنوان شد، اقدام به خودکشی کرد و جان باخت.
از اوایل مهر ماه تا ۲۲ آبان ماه، دستکم شش دانشآموز در شهرستان رامهرمز بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادند.
رحیم رستمی، رئیس آموزش و پرورش رامهرمز، «اختلافات خانوادگی، تعصبات کورکورانه، تعرضات فکری و عاطفی و عدم پاسخگویی به نیازها و اقتضائات زیستی» را از علتهای این رخداد عنوان کرد.
رستمی همچنین گفت از ۲۷ هزار دانشآموز این شهرستان، دستکم چهار هزار دانشآموز از داشتن تلفن همراه برای ادامه تحصیل محروم هستند.
اما به دنبال خودکشی این شش دانشآموز در رامهرمز، اداره ارشاد به دستور فرماندار انتشار اخبار خودکشیها را ممنوع کرد.
پس از آن، شبکه حقوق بشر کردستان اول آذر ماه از خودکشی دختری ۱۷ ساله به نام روژین خدری در روستای “کوزه رش” سلماس خبر داد. او پیش از این اقدام از سوی پدرش هدف ضرب و جرح قرار گرفته بود.
به فاصله چند روز (در تاریخ ۹ آذر)، ساجده ۱۵ ساله که به دلیل اعتیاد و زندانی بودن والدینش در بهزیستی مشهد نگهداری میشد، به «دلایل نامعلومی» اقدام به خودکشی کرد و به زندگیاش پایان داد.
همچنین روز بعد، ۱۰ آذر ماه، یک دختر هشت ساله در بندرعباس به دلیل «مشکلات خانوادگی» به کمک یکی از دوستانش با حلقآویز کردن خود به زندگیاش پایان داد.
۲۲ آذر، جان باختن یک نوجوان ۱۷ ساله در روستای ابوشانک در آبادان از طریق حلقآویز کردن خود، خودکشی پسری ۱۲ ساله در منطقه سعادت آباد تهران با کلت کمری و پایین پریدن یک نوجوان ۱۶ ساله از طبقه پنجم در غرب تهران خبرساز شد.
۲۵ آذر هم یک نوجوان ۱۴ ساله در ویدئویی که خبرگزاری رکنا منتشر کرده، با درآوردن کاپشن خود به «دلیل نامعلومی» از بالای یک برج در مشهد به پایین میپرد و جان خود را از دست میدهد.
ریشهیابی خودکشی کودکان
در روزها و ماههای گذشته در سایر مناطق ایران با افزایش موجی بیسابقه از خودکشی در میان کودکان و نوجوانان روبهرو بودهایم.
در گزارشی منتشر شده از سوی سازمان پزشکی قانونی، سهم نوجوانان ایرانی از خودکشیهای سالانه بیش از هفت درصد اعلام شده است.
به باور حامد فرمند، فعال حقوق کودک، افزایش خودکشی در بین کودکان با وجود یکسان بودن شکل ظاهری آن، دلایل متفاوتی دارد که بایستی برای حل این معضل، تمامی جوانب آن را از فقر مالی، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و فشار مستقیم آسیبهای روانی بر کودکان و موقعیتی که در آن قرار دارند، در نظر گرفته شود و در همین راستا اقدامات عملی و سازنده برای جلوگیری از تکرار این آسیب اجتماعی صورت بگیرد.
اما از دید کارشناسی سیستمی، عوامل گوناگونی موجب اقدام به خودکشی در کودکان و نوجوانان میشود.
دکتر موریس ستودگان، محقق و رواندرمانگر سیستمی در گفتوگو با زمانه این عوامل را به چهار دسته تقسیم میکند:
الف) ماکرو سیستم – سیستم بزرگ:
«شامل عوامل اجتماعی مانند فقر، فشارهای اجتماعی، سیستم آموزش و پرورش و عوامل دینی و فرهنگی که نقش مهمی در خودکشی نوجوانان و گاهی کودکان دارند.»
ب) مزو سیستم – سیستم میانی:
«عوامل خانوادگی که نحوه تربیت خانواده، مهارت حل مشکل خانواده و تجربه والدین و فامیل از خودکشی یا تهدیدهای والدین در مشاجرههای خانوادگی بدون در نظر گرفتن حضور کودکان در آن نقش دارند.»
پ) میکرو سیستم – سیستم کوچک:
«شامل عوامل فردی مانند ژنتیک که افسردگی و اضطراب در کودکان از این دسته هستند.»
موریس ستودگان
به گفته ستودگان، این عوامل همگام با عوامل دیگر میتوانند سهم مهمی را در خودکشی نوجوانان بازی کنند و به همین دلیل است که افسردگی جوانان و کودکان در بسیاری از مواقع در خانه و مدرسه ناشناخته میماند:
«یکی از مسائل مهم و هنوز تابو که اینجا باید یاد کنیم، کشف هویتهای جنسی و فشارهای ناشی از آن بر کودکان از طرف خانواده و دوستان و جامعه کوچک است که ناگزیر جوانان را به گوشه افسردگی و اضطراب میراند و این گمراهی و تنهایی آنان سبب اضطراب و افسردگی و در نهایت خودکشی میشود.»
او میگوید که چهارمین عامل، اگزو سیستم – سیستم بیرونی مؤثر است:
«اثرات رسانهها، بازیهای کامپیوتری مانند نهنگ سفید و برنامههای ماهوارههای تلویزیون که والدین بدون در نظر گرفتن سن کودکان، همراه کودکان نگاه میکنند، نبود مرزگذاری و آموزش کافی به کودکان در مورد نحوه استفاده از این بازیها و برنامهها و … میتواند ضررهای جدی به روان کودکان وارد کند.»
این محقق و استاد دانشگاه همچنین میگوید نگاه دقیقتر به همان ماکرو سیستم و مزو سیستم در ایران نشان میدهد اغلب موارد خودکشی کودکان و نوجوانان پیامد فقر شدید خانواده و خشونت زیاد در درون خانواده است که ایستایی و امنیت را از کودکان سلب کرده و سبب ناامیدی و نبود تصور از آینده و باعث اضطراب و افسردگی شده:
«از عوامل مؤثر در خودکشی که پیامد افسردگی و اضطراب در نوجوانان است اعتیاد والدین و نبود هویتسازی سالم در دوران نوجوانی و بلوغ با والد ناسالم است که منجر به ترس از آینده میشود.»
به گفته این رواندرمانگر سیستمی، علت دیگر خودکشیها ازدواج اجباری کودکان و نوجوانان در ایران است. آمار ثبت شده ازدواج کودکان در سال جاری حدود هفت هزار مورد بوده که با نبود درک و آگاهی لازم در مورد مسائل مهم زندگی و زناشویی آنان پیوند خورده.
نقش خانواده و نهادهای دولتی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی
برای مراقبت و پیشگیری از انواع آسیبهای اجتماعی، سایر اعضای خانواده، نهادهای دولتی، معلمان و به خصوص والدین به عنوان سرپرست کودکان چه نقش و مسئولیتهایی در قبال کودک دارند؟
حامد فرمند در پاسخ به این پرسش میگوید اول و قبل از هر چیزی باید خانوادهها و افراد مسئول و نزدیک به کودکان موارد و نشانههای مربوط به آسیبهای اجتماعی را پیدا کنند، چون معمولا این اتفاقها به یکباره رخ نمیدهند:
حامد فرمند
«باید با آگاهی و شناخت کامل، نشانههای فردی و عمومی پیرامون کودک که احتمال وقوع هر آسیبی را در کودک افزایش میدهد شناسایی کرد. پس از آن خانوادهها میتوانند با دسترسی به منابع حمایتی مانند بهزیستی، نهادهای مرتبط و افراد متخصص از وقوع هر گونه اتفاق نیز جلوگیری کنند.»
به گفته این فعال حقوق کودک، یکی از نکات دیگر که در پیشگیری از وقوع رخدادهایی مانند خودکشی بسیار پراهمیت و ضروری است و باید از همان اوایل بین کودک و والدین شکل بگیرد، ارتباط مؤثر همراه با اعتماد بین کودک و والدین است.
موریس ستودگان هم میگوید تمام سیستمها مانند خانواده، مدرسه، نهادها و سیستمهای آگاهسازی و پیشگیری از خودکشی، کتابهای درسی، داستانها و بازیها همه با هم به گونهای مسئولیت و وظیفه مراقبت فیزیکی و روانی از نسل کودکان و نوجوانان را بر عهده دارند.
او همچنین در ادامه از زاویهای دیگر به این موضوع نگاه میکند و میگوید:
«اغلب موارد خودکشی در کودکان با یک برنامهریزی قبلی و دقیق شکل نمیگیرد و احتمالا به همین دلیل بیشتر موفق میشوند؛ برعکس بزرگسالان که گاهی ماهها برنامهریزی میکنند که از چه روشی استفاده کنند تا درد کمتری احساس کنند.»
به گفته این محقق، از دید کارشناسی باید نشانههای میل به خودکشی در کودکان تشخیص و به والدین و مدارس نیز آموزش لازم داده شود:
«تغییر در عادتهای غذایی، گوشهگیری و فرار از جمع فامیل و دوستان، خشم و تغییر رفتار از جمله این موارد هستند که میتواند برای کودکی که در سیستمی ناپایا و ناامن زندگی میکند، علایمی از افسردگی و خودکشی باشد و باید بیشتر مراقب آن بود.»
در این میان، نهادهای دولتی وظایف مهمی بر عهده دارند. آنها میتوانند با آگاهسازی اجتماعی و تعلیم مربیان و والدین و تولید برنامهها و فیلمهای آموزشی نقش مؤثری در پیشگیری از خودکشی کودکان داشته باشند.
ستودگان در همین زمینه میگوید:
«پیشگیری مناسب و حرفهای همیشه هزینه کمتری برای یک سیستم بزرگ در مقایسه با درمان و عواقب آسیب به همراه خواهد داشت. یقینا ارائه خدمات روان درمانی به کودکان و نوجوانان در معرض خطر به خودکشی، حائز اهمیت است و میتواند شرایط روانی آنها را بهبود بخشد.»
تا زمانی که عوامل اجتماعی خودکشی کودکان و نوجوانان مانند فقر فرهنگی، فقر مادی و اعتیاد والدین و همچنین خشونت در خانوادهها تعدیل نشود، به گفته ستودگان، کمک روانشناسی و روان درمانی به کودکان آسیبدیده در محیط آسیبزا به تنهایی به مانند یک چسب زخم بر جای خمپاره خواهد بود.
او تأکید میکند برای درمان واقعی این مشکل، «همکاری اهرمهای مهم اجتماعی» نیاز است.
این رواندرمانگر سیستمی، همچنین عوامل دیگری را در کاهش آمار خودکشیهای موفق، مؤثر میداند:
«ساختن بستری مناسب برای درک آسیبها در خانواده، آموزش کافی در مدرسهها، آگاهسازی مربیان در زمینه علائم کاهش دسترسی به روشهای کشنده، تابوشکنی در مورد آزارهای جنسی و سوءاستفاده فیزیکی و روانی در خانه و فضای بیرون، نقش رسانهها و انتشار آمار صحیح، از این موارد هستند.»
نقش فعالان مدنی
در شرایط کنونی و با توجه به بحرانهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، جامعه مدنی و فعالان حقوق کودکان باید برای کاهش آمار خودکشی و جلوگیری از سایر آسیبهای اجتماعی چه اهداف و برنامههایی داشته باشند؟
حامد فرمند در پاسخ به این پرسش میگوید جامعه مدنی ایران به خصوص در دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی و دوره اول محمود احمدینژاد بسیار ضعیف شد و کارایی و عملکرد خود را به کلی از دست داد:
«در این مدت به دلیل نگاه غیرعلمی و آسیبزای حکومت، فعالان مدنی و فعالان حقوق کودکان به شدت تحت فشارهای نهادهای امنیتی قرار گرفتند اما در این میان همچنان افراد متخصص، دلسوز و با تجربه زیادی هستند که با احتیاط و در سایه فعالیت میکنند. خیلی دیگر از فعالان مدنی در این حوزه نیز به دلیل ادامه فشارها یا به زندان محکوم شدند یا مجبورشان کردند برای همیشه دست از کار و حرفه خود بکشند.»
موریس ستودگان هم میگوید:
«در جامعهای که فعالانی مانند افسانه عظیمزاده، از اعضای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان زندانی میشود و مراسم اعدام در تلویزیون و رسانههای دولتی عادیسازی میشود و تصاویر حلقآویز شدن و گردن زدن شخصیتهای کارتونی در کتابهای درسی به راحتی مجوز انتشار میگیرند، ایفای نقش و مسئولیت فعالان مدنی و حقوق کودکان در آگاهسازی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی بسیار دشوارتر میشود.»
جامعه مدنی و فعالان اجتماعی از ظرفیتهای قوی برای تغییر در یک جامعه هستند. از این رو نهادها و دستگاههای امنیتی و قضایی که به خوبی از این موضوع آگاه هستند، سالهاست با شکنجه، شلاق، ایجاد رعب و وحشت، بازداشتهای فلهای و صدور حبسهای طولانی مدت درصدد خاموش کردن صدای رسای آنان برآمدهاند.
برگرفته ای از سایت رادیو زمانه، ۲ ژانویه ۲۰۲۱