پانزدهمین نشست سازمان همکاریهای اقتصادی -اکو- در عشقآباد در فضایی گرم و دوستانه برگزار شد و بویژه ایران و جمهوری آذربایجان که رابطهشان در ماههای اخیر شاهد تنشها و جدالهای لفظی بود نه تنها دیداری دوستانه در سطح رهبران انجام دادند بلکه قراردادی برای سوآپ گاز طبیعی از ترکمنستان به آذربایجان از طریق ایران به میزان سالانه ۲ میلیارد متر مکعب امضا کردند.
قراردادی که به گمان برخی از ناظران میتواند ضامن افزایش وابستگی اقتصادی دو کشور به یکدیگر و بهبود و گسترش روابط سیاسی تهران-باکو شود اما در مقابل بسیاری از ناظران و کارشناسان اقتصاد انرژی نیز آن را به زیان منافع ملی ایران میدانند و ادعاهای تهران را درباره منافع آن برای کشور زیر سوال میبرند.
منتقدان امضای این قرارداد را نمایشی از سوی دولت رییسی میدانند و میگویند که اساسا قرارداد سوآپ گاز از ترکمنستان به آذربایجان امر جدیدی نیست و قبلا نیز بین شرکت سرمایه گذاری غدیر ایران، ترکمنگاز ترکمنستان و سوکار آذربایجان وجود داشته و از اکتبر سال ۲۰۱۶ میلادی تا سپتامبر ۲۰۱۸ به مدت ۲ سال اجرایی نیز شده که سود سالانه ۲۲ میلیون دلاری برای شرکت غدیر در پی داشته و در سپتامبر ۲۰۱۸ (شهریور ۹۷) پس از خروج آمریکا از برجام و همزمان با افزایش تحریمهای اقتصادی علیه ایران متوقف شده است.
برخی دیگر از منتقدان میگویند با فرض کمیسیون ۶ تا ۱۰ درصدی ایران در بهترین حالت ۲۰۰ میلیون متر مکعب سهم ایران از این گاز خواهد بود که با توجه به مصرف داخلی سالانه ۲۳۰ میلیارد متر مکعبی ایران و مصرف روزانه ۱۰۰ میلیون متر مکعب در ۵ استان شمالی که از طریق حق برداشت از سوآپ گاز تامین خواهد شد در واقع گاز حاصل از سوآپ تنها کفاف ۲ روز مصرف گاز این استانها خواهد بود و نه بیشتر.
اگر چه سید عباس موسوی در توییتش درباره این قرارداد به راهبرد آمریکا برای منزوی کردن و خارج کردن ایران از مسیرهای ترانزیت انرژی اشاره میکند و بر اهمیت قرارداد سوآپ در نگهداشتن ایران در فرآیند انتقال گاز تاکید میکند اما منتقدان میگویند با توجه به احداث خط لوله گاز نخجوان-قارص در صورتی که این گاز به نخجوان تحویل داده شود نیاز ترکیه به گاز ایران را کاهش خواهد داد و در حالی که قرارداد گازی ۲۰ ساله ایران و ترکیه تا ۲ ماه دیگر به پایان میرسد و تمدید یا عدم تمدید آن در هالهای از ابهام قرار دارد این وضعیت صرفا میتواند به تضعیف موقعیت ایران در مذاکرات احتمالی تمدید قرارداد با ترکیه منجر شود.
این در حالی است که موافقان قرارداد بویژه در جمهوری آذربایجان از امکان استفاده ایران از خط لوله انتقال گاز تاناپ که گاز میدان شاه دنیز باکو را از طریق تفلیس و ارزروم به ترکیه و اروپا منتقل میکند سخن میگویند و از امکان سوآپ متقابل گاز توسط دو کشور سخن به میان میآورند.
ایران میتواند از تاناپ استفاده کند؟
زرتشت علیزاده، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی برجسته در باکو میگوید: «ایران برادر و وطن تنی ماست و پیوستگیهای تاریخی ، فرهنگی و اقتصادی بین ایران و آذربایجان چنان مستحکم است که هیچ عاملی نمیتواند موجب گسستگی ما از یکدیگر شود.»
علیزاده میگوید که سوآپ گاز از ترکمنستان برای تامین نیازهای داخلی آذربایجان استفاده خواهد شد و توان آذربایجان برای صادرات گاز به اروپا را افزایش خواهد داد اما با توجه به حجم گازی که خط لوله تاناپ میتواند منتقل کند قطعا آذربایجان به تنهایی نخواهد توانست از عهده تامین حجم گاز تاناپ برآید و لذا ایران نیز خواهد توانست وارد پروژه تاناپ شود و گاز خود را از این طریق به اروپا صادر کند.
عباس جوادی، تحلیلگر ارشد مسائل قفقاز و رییس سابق بخش قفقاز و آسیای مرکزی رادیو اروپای آزاد اما به اندازه زرتشت علیزاده خوشبین نیست و میگوید: «اولا هنوز در مقصد سوآپ ابهام وجود دارد و مشخص نیست این گاز قرار است به کجا برود؟ تحویل خود آذربایجان شود یا اینکه به نخجوان برود؟ اگر به نخجوان برود آیا قرار است صرف تامین مصارف داخلی آنجا شود یا اینکه از طریق خط لوله تازه تاسیس به ترکیه خواهد رفت و از آنجا ترکیه به اروپا خواهد فروخت یا خیر مشخص نیست. از سوی دیگر حجم ۲ میلیارد میزان متنابه و قابل اعتنایی در مقایسه با میزان ۱۱ میلیارد متر مکعب مصرف سالانه داخلی آذربایجان نیست و بیشتر بنظر میرسد هدف این سوآپ جمهوری نخجوان خواهد بود اما درباره استفاده ایران از تاناپ اولا خود آذربایجان پیشتر اعلام کرده امکان افزایش صادرات گاز از طریق تاناپ به هر میزان که اروپا بخواهد را دارد و کافی است که اروپا دست به انعقاد قرارداد بزند تا آذربایجان زمان کافی برای افزایش گاز صادراتی خود داشته باشد. از سوی دیگر خود ایران بیش از ۲ دهه قبل شروع به احداث خط لوله انتقال گاز به سوی اروپا کرد و گاز خود را تا ترکیه نیز برد و سپس به دلیل کارشکنیهای روسیه از سویی و تحریمهای برآمده از پرونده هستهای ایران این پروژه نافرجام ماند و در حد ترکیه متوقف شد. بنابراین استفاده ایران از خط لوله تاناپ اولا مشخص نیست که چقدر با استقبال آذربایجان مواجه شود و ثانیا در حالی که ایران خودش خط لوله دارد چرا باید بجای تکمیل آن از خط لوله تاناپ استفاده کند و مشکل سوم اینکه اگر حجم گاز صادراتی ایران به اروپا از حدی فراتر برود که منافع و موقعیت انحصاری روسیه در بازار گازی اروپا را با مخاطره مواجه کند روسیه قطعا از طریق ابزارهایی که در منطقه در اختیار دارد دست به اخلال در روابط ایران و آذربایجان و یا ایران و ترکیه خواهد زد تا مانع از این کار شود.»
زرتشت علیزاده اما معتقد است که با توجه به اتمام و تعطیلی منابع گازی نروژ و هلند در دریای شمال و ملاحظات روزافزون محیط زیستی در اروپا که آن را به سوی استفاده از انرژیهای پاک و تجدید شونده سوق میدهد اروپا از وابستگی خود به نفت خواهد کاست و نیاز فزایندهاش به گاز در حدی خواهد بود که دیگر گاز روسیه کفاف مصرف گاز اروپا را نخواهد داد و ایران و آذربایجان دو کشوری خواهند بود که قطعا وارد بازار گازی اروپا خواهند شد.
شعیب بهمن پژوهشگر مسائل اوراسیا در تهران اما مسئله را نه از منظر خطوط انتقال بلکه از دید توان تولیدی گاز ایران میبیند و میگوید که ایران با توجه به توان تولید فعلی، گاز مازاد بر مصرف داخلی ندارد که بتواند آن را به اروپا صادر کند. لازمه صدور گاز به اروپا اولا سرمایهگذاری کلان در بخش تولید گاز و افزایش تولید آن است و سپس میتوان به نحوه انتقال آن به بازار مصرف اندیشید که در این صورت تاناپ یکی از گزینهها خواهد بود در حالی که گزینههای دیگری نیز برای ایران وجود دارد.
پیشنهاد سوآپ متقابل از تاناپ وخلیج فارس
زرتشت علیزاده که سابقه طولانی ماموریتهای دیپلماتیک در دوران اتحاد شوروی در کشورهای عربی دارد و فارغالتحصیل مطالعات عربی از دانشگاه دولتی باکو است میگوید که حتی میتوان به سوآپ متقابل ایران و آذربایجان نیز اندیشید به شکلی که ایران به مشتریان آذربایجان در خلیج فارس گاز تحویل دهد و آذربایجان در مقابل به مشتریان ایران در اروپا.
عباس جوادی اما معتقد است که نباید از این قرارداد توقع بیش از اندازه داشت و دست به خیالپردازی زد. واقعیت منطقه این است که این کشورها در حال حاضر از همکاری و حجم تجاری بالایی با یکدیگر برخوردار نیستند و چنین قراردادهایی صرفا میتواند به آرامش و ثبات قدری بیشتر در منطقه کمک کند که قدم نخستین در راهی است که میتواند نهایتا به باز شدن راهها و کریدورها بینجامد و رونق اقتصادی و همکاریهای نزدیکتر را به بار آورد.
آذربایجان از سایه ترکیه در خواهد آمد؟
وابستگی روزافزون آذربایجان به ترکیه بویژه پس از جنگ ۴۴ روزه قرهباغ به شکلی درآمده که حال دیگر وقتی ابراهیم رییسی، رئیس جمهوری ایران در دیدار با مولود چاووش، وزیر خارجه ترکیه از رابطه تاریخی تهران و آنکارا سخن میگوید جمهوری آذربایجان را نیز در کنار ترکیه قرار میدهد و از اشتراکات تاریخی ایران با ترکیه و جمهوری آذربایجان سخن به میان میآورد. آیا همکاریهای تهران-باکو در زمینه انرژی به همگرایی بیشتر دو کشور میتواند بینجامد و آذربایجان را از زیر سایه ترکیه خارج کند؟
عباس جوادی معتقد است سایه ترکیه بر آذربایجان چنان سنگین است که تا زمانی که اتفاق خارق العادهای در روابط بین دو کشور اتفاق نیفتد شرایط فعلی تغییر نخواهد کرد، اگر چه وابستگی اقتصادی بین باکو و تهران نیز قطعا به بهبود روابط و افزایش همکاریها کمک خواهد کرد.
شعیب بهمن نیز کاهش سایه حضور ترکیه در آذربایجان به واسطه همکاریهای حوزه انرژی را بعید میداند و معتقد است: «اگر رفتار سخاوتمندانه ۳ دهه گذشته ایران در قبال آذربایجان را در نظر بگیریم و حجم کمکهای ایران به آذربایجان را با ترکیه مقایسه کنیم که چندین برابر ترکیه بوده منطقا اکنون اگر شرایط منطقه و شرایط بینالمللی درباره ایران صورت عادی داشت باید شاهد بیشترین همگرایی بین ایران و آذربایجان میبودیم اما عادی نبودن شرایط موجب شده تا آذربایجان ترجیح دهد ترکیه را به عنوان شریک اول خود در منطقه انتخاب کند و بنظر میرسد تا زمانیکه این شرایط برای ایران تغییر نکند و سیاست خارجی ترکیه مبتنی بر رویکرد حزب حرکت ملیگرای تخت رهبری دولت باغچهلی باشد وضعیت به همین منوال خواهد بود.»
زرتشت علیزاده در باکو اما معتقد است که ایران «برادر تنی» آذربایجان است و هیچ کشوری نمیتواند جای ایران را برای آذربایجان بگیرد. او میگوید که تعداد آذریزبانهای ایران از جمعیت آذربایجان بیشتر است و «این کشور بلحاظ تاریخی بخشی از ایران بوده، هویتش را از شاهنامه میگیرد و اگر چه ترکیه هم برادر آذربایجان است اما ایران مادر و موطن است و جایگاهی دیگر دارد.»
علیزاده تاکید ایران و ترکیه هر یک جایگاه خود را دارند و ایران نباید از حضور و علایقش به آذربایجان بخاطر حضور ترکیه در آن کشور بکاهد.
کریدور زنگهزور ، دالان توران یا احیای راههای مواصلاتی؟
شعیب بهمن میگوید بهنظر میرسد درباره ماده ۹ قرارداد آتشبس ۹ نوامبر ۲۰۲۰ در مسکو یک اختلاف تفسیری بین باکو-آنکارا و ایروان وجود دارد. تفسیر باکو و آنکارا از آن این است که باید یک دالان به عرض ۵ تا ۱۰ کیلومتر درون خاک ارمنستان در اختیارشان قرار گیرد و در واقع حاکمیت این دالان با آنها باشد که بعضا به آن دالان توران و راه منجر به اتحاد جهان ترکان نیز گفته میشود اما ایروان ماده ۹ را به باز شدن و احیای راههای مواصلاتی زمان شوروی تفسیر میکند که این اختلاف میتواند در آینده راه را برای تنش و درگیریهای جدید بین دو کشور باز کند. اما آنچه که در بیانیه پایانی نشست سوچی آمد و صرفا بر تعیین مرزها تا پایان امسال و باز شدن راههای مواصلاتی تاکید شد بنظر میرسد که تفسیر ایروان غالب آمده و روسیه نیز از تفسیر ایروان پشتیبانی میکند.
عباس جوادی اما معتقد است که منافع روسیه در حمایت از باز شدن راه از زنگهزور حسب تفسیر آنکارا-باکو است و میگوید حاکمیت بر این کریدور دقیقا همانگونه خواهد بود که در زمان بلوک شرق بین کشور آلمان غربی و شهر برلین غربی وجود داشت و یا اینکه در حال حاضر در کریدور لاچین وجود دارد و با توجه به اینکه از طرفی حاکمیت و تامین امنیت آن در اختیار نیروهای پاسدار صلح روس خواهد بود و از سوی دیگر روسیه از طریق آن خواهد توانست کالاهای خود را به باکو و از آنجا به نخجوان و قارص و ترکیه و احیانا اروپا منتقل کند و از طرف دیگر به جلفای ایران وصل شود و از طریق شبکه راه آهن ایران به خلیج فارس و اقیانوس هند متصل شود بنابراین این روسیه است که بیشترین سود را از این راه خواهد برد.
جوادی تاکید میکند هیاهوی توران و روایتهای ایدئولوژیک از این موضوع مطلقا غیرواقعی و ابلهانه است و آنچه واقعی است منافع اقتصادی منطقهای است که از باز شدن راهها متوجه کلیت منطقه خواهد شد.
این تحلیلگر روابط بینالملل میافزاید: «البته ارمنستان باز شدن راهها را منوط به تعیین خطوط مرزی کرده و اگر چه طبق بیانیه سوچی قرار شده کمیته تعیین مرزها تشکیل و تا پایان امسال این کار را انجام دهد اما من به شما میگویم که این کار سالها زمان خواهد برد تا روستاهای خالی از سکنه تک به تک بررسی شوند و ادعاهای ارضی حل و فصل شود و مرز بین دو کشور تعیین شود سالها زمان نیاز دارد.»
زرتشت علیزاده اما از منظری دیگر به کریدور مینگرد و میگوید: «منظور همان راههای مواصلاتی زمان شوروی است اما واقعیت این است که ارامنه قره باغ در ۳۰ سالی که ۱۳۵ کیلومتر از راه آهن باکو-نخجوان را در منطقه فضولی و جبرائیل در اختیار داشته داشتهاند بخش زیادی از راه آهن را کنده و آهن آن را فروختهاند و اکنون راه آهنی در آن منطقه وجود ندارد. اخیرا و در سفر اردوغان به منطقه قرار شد این خط راه آهن احیا شود. از سوی دیگر ارمنستان هم ۴۰ کیلومتر از این خط را که درون خاک خود و در استان زنگهزور بوده را نیز کنده و از بین برده و اگر همین امروز هم ارمنستان برای احیای آن موافقت کند احداث مجدد و احیای آن سالها زمان خواهد برد.»
سالهایی که در آن با اتمام خط آهن رشت-آستارا در ایران ممکن است اولویتهای اقتصادی تمامی بازیگران این معادله و بویژه روسیه تغییر کند.
کافی است که تحریمهای ایران رفع شود و اقتصاد ایران نفس تازهای بکشد و بتواند راه آهن رشت-آستارا را تمام کند. خیلی چیزها تغییر خواهد کرد.
برگرفته ای از سایت یورونیوز (اتحادیه اروپا) به زبان فارسی،۱ دسامبر ۲۰۲۱