کشتن يا گمراه کردن، مسئله اين است!

مقداد عسکريان

ماه امرداد سال ۹۸ هم، با آن همه خاطرهء دردناک آمد! من جمله داستان مثله شدن شاپور بختیار و فریدون فرخزاد. این دو به فاصله یک سال توسط عواملی از حکومت اسلامی، که به آنها نزدیک شده بودند، در خانهء خود بطرز فجیعی به قتل رسیدند. ماموران حتی سروش کتیبه یار زنده یاد شاپور بختیار را هم قتل رساندند.
حکومت اسلامی، که در سال‌های دههء هفتاد با استفاده از جنگ در حال محکم کردن پایه های حکومت خود بود، شاپور بختیار را که – در آن روزها از طریق رادیو با مردم ایران در ارتباط بود – خطری بالقوه می دانست و، با وعدهء همکاری مردم در داخل ایران، به او نزدیک شده و سرانجام او را از میان برداشت. مردم ایران در آن زمان گرفتار جنگ و نظاره گر کشته شدن روزانهء فرزندان خود بودند و احتمالاً پشتیبانی از شاپور بختیار و برنامه های او را دور از واقعیت می پنداشتند، چنانکه بعد از اعدام افسران پایگاه شاهرخی هم، که قصد قیام داشتند، نشانه ای از پشتیبانی مردم دیده نشد. حکومت، با اینکه از نداشتن پشتیبانی مردمی بختیار اطلاع داشت، باز هم او از میان برداشت، زيرا می دانست که بختیار برای ایران برنامه هائی دارد و با خاموش شدن شعله های آتش جنگ،این برنامه ها می تواند توجه بسیاری را به خود جلب کند و چه بسا طرفداران بیشماری پیدا نمايد که، خسته از جنگ نکبت بار خمینی، به بختیار و برنامه های او رو آوردند.
فریدون فرزخراد، که شومن قابلی بود و در تلویزیون ملی ایران برنامه هایش بسیار مخاطب داشت، بعد از انقلاب ۵۷ و زمانی که متوجه شد انقلاب به دست آخوندها به بی راهه می‌رود ترک وطن کرد و در آلمان سکنی گزید و، با سخنان آتشین خود، قلب تپندهء انقلاب را هدف گرفت و از زشتی ها و ناهنچاری های تسلط مشتی آخوند منبری بر ایران عزیز خود سخن گفت. او در هر سخنرانی و کنسرتی که داشت به سخنان روشنگرانهء خود در مورد سران انقلاب، به خصوص شخص خمینی ادامه می داد و مردم را از قصد آخوندها برای نابودی ایران آگاه می‌کرد. بدينسان، فریدون فرخزاد، که هنوز، به فاصله ای نچندان دور ار انقلاب، مخاطبین بسیار داشت نيز برای حکومت اسلامی عنصری خطرناک به شمار می آمد و در نتيجه حکومت تا حذف او نيز پیش رفت و مامورینی که وعدهء برگشتن او به ایران برای دیدار مادر در بسترش را می دادند دست به قتل فجیع او زدند.
یاد شاپور بختیار و سروش کتیبه و فريدون فرخزاد و تلاش های آنان برای آزادی ایران گرامی باد؛ اما این روزها به نظر می رسدکه راه و روش حکومت اسلامی تغییر پیدا کرده است. حکومت به جای از میان برداشتن مخالفان خود، که بسیار هم هزینه بردار بوده، با روش های گوناگونی و توسط عوامل اش به ايجاد اختلال در برنامه های مخالفان روی آورده است. نفوذ این عوامل باعث کند شدن و در بعضی مواقع نابود کردن تلاش های چندین ساله اپوزیسیون می‌شود. اجرای این روش در سطح بین المللی نيز به مراتب هزینه بسیار کمتر و ناچیزتری نسبت به قتل رساندن مخالفان را دارا است، در عين حالی که اپوزيسيون هم با تصور اينکه ديگر برنامه حذف و قتل به کناری گذاشته شده با گشاده دستی بيشتری اين عوامل نفوذی را به خود راه می دهد. حکومت ديگر کمتر مخالفان خود را می کشد و بيشتر می کوشد آنها را بد نام سازد و گاه هم آنان را به بيراهه بکشاند.
راه و روش جديد حکومت خودبخود اتخاذ راه و روش مقابله با تمهيدات نوين را برای اپوزيسيون ضروری می سازد؟ چگونه می توان از کشيده شدن در گمراهه های ساخته شده به دست عوامل حکومت جلوگيری کرد؟ چگونه می توان فريب نظريه های ظاهراً مقبول و باطناً خطرناک تلقين شده از جانب عوامل حکومت را نخورد؟ از اينگونه پرسش ها می توان بسيار ياد کرد و نوشت، پس به اين اکتفا کنم که گفته باشم این جاست که اپوزیسیون تنها با هوشیاری و آگاهی خود می‌تواند این عوامل را از سر راه خود بردارد و به تلاش خود برای آزاد کردن ایران ادامه دهد.


۲۳ امرداد ۱۳۹۸- ۱۴ اگوست ۲۰۱۹